به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای هر روز از هفته کودک یک شعار را در نظر گرفته است. امروز که اولینروز از هفته کودک است با شعار «کودک، صلح، امنیت و محیطزیست» به استقبال این هفته میرویم؛ بنابراین در این گزارش به اهمیت محیطزیست و رابطه آن با کودکان میپردازیم.
صحبت کردن با کودکان درباره محیطی که در آن زندگی میکنیم، میتواند نگاه آنها را به دنیا تغییر دهد. بچهها با بهتر شناختن اطرافشان یاد میگیرند که چطور از وسایلشان مراقبت کنند، از درختان و گیاهان نگهداری کنند و با حیوانات رابطه بهتری داشته باشند. یکی از مهمترین مزیتهای چنین گفتوگوهایی میتواند پرورش فرزندانی باشد که اهمیت داشتن محیطزیست سالم را درک میکنند و برای بهبود شرایط آن تلاش میکنند. راهکارهای زیادی برای اینکه کودکانی دوستدار محیطزیست تربیت کنیم وجود دارد؛ مثلاً گردش در طبیعت، انجام دادن کارهای ساده با کمک کودکا مثل تفکیک زبالههای خشک و تر، قرار دادن سطل بازیافت در خانه، عضو شدن در انجمنهای محیطزیست و همکاری در فعالیتهایشان. ولی این مسائل هر یک توضیحاتی دارند که برای آگاهی کودک لازم است؛ به این دلیل، پیشنهاد میکنیم به سراغ کتابها بروید؛ کتابها میتوانند توضیح محیطزیست را برای کودکان ممکن و سادهتر کنند. اما محیطزیست چه رابطهای با کودکان دارد و چه تأثیری بر زندگی آنها میگذارد؟
مزایای طبیعت برای کودکان
ابتدا خوب است بدانید بازی در طبیعت چگونه از لحاظ عقلی، اجتماعی، احساسی و جسمی به کودک شما سود میرساند. همچنین فعالیتهایی را پیدا کنید که به رشد او کمک میکنند.
در دوران کودکی، هر گاه از صخرهها بالا میرفتیم یا دنبال پروانهها میگشتیم، نمیدانستیم که این کارها ذهن، جسم و شخصیت ما را برای آینده میسازند؛ اما امروزه، بر اساس تحقیقات بیشمار، مشخص شده است که تماس با طبیعت تأثیرات بلندمدت متعددی بر بهبود زندگی شخص دارد.
مزایای فکری
جهان طبیعی همچون آزمایشگاهی بیانتهاست و کودکان دانشمندان ذاتی و خودانگیخته این آزمایشگاهاند. آنها عاشق تجربه کردن هستند: ببینند، بو کنند، بشنوند و بافتها را لمس کنند. طبیعت نیز تجارب بیشماری را برای اکتشاف، خلاقیت، حل مسئله و آموزش برای آنها فراهم میکند. به عنوان مثال، کودک پیش از اینکه از صخرهای بپرد، در حال محاسبه کردن فاصلهها در ذهن خود است یا زمانیکه با شاخهها و کمی گِل خانهسازی میکند، اولین تجربهاش از مهندسی را در ذهن خود ثبت میکند.
مزایای عاطفی
بیرون رفتن از خانه یا هر فضای بستهای احساس خوبی به همراه دارد. کودکان آزاد میشوند تا حرکت کنند، بچرخند و آزادانه سروصدا کنند؛ همه اینها فرمهایی از «بیان خود» است که اغلب در فضای منزل یا مدرسه محدود میشود. در فضای باز کودک میتواند بپرد، لیلی کند، بدود، بالا برود و فریاد بزند که همه اینها موجب آرامش و کاهش تنش و بیقراری او میشوند. بهعلاوه، بر اساس نتایج تحقیقات فراوان در این زمینه، بازی و فعالیت در طبیعت از علائم ADHD یا اختلال توجه و تمرکز میکاهد و هیجانات منفی کودک را بهخوبی کنترل میکند.
مزایای اجتماعی
گاهی پیش میآید که کودکان در حین بازی، دوستان و همبازیهای جدید پیدا میکنند. البته آنها میتوانند به تنهایی بازی کنند؛ اما این شانس را هم دارند که تعامل کردن با دیگری را یاد بگیرند یا زمانیکه با یکدیگر به اختلاف برمیخورند، به حل مسئله بپردازند. در حالت طبیعی، کودکان اغلب با یکدیگر همکاری میکنند تا بازیها و قوانین آن را بسازند؛ چون هیچیک از بازیها در عمل نسخه مشخصی ندارد؛ همچنین کودکان در زمان زخمی شدنِ همتای خود، امکان همدردی را تجربه و تمرین میکنند.
مزایای جسمی
هوای تازه در طبیعت انرژیبخش است و فرصتهای زیادی را برای فعالیت فراهم میکند. این فعالیتها باعث میشوند که عضلات کودک تقویت شود. در معرض نور خورشید قرار گرفتن هم به معنای جذب ویتامین D است که آثار مثبت متعددی دارد: یکی از آنها تقویت سیستم ایمنی کودک است. همچنین با انجام دادن انواع حرکات فیزیکی، کودک کالری بیشتری میسوزاند؛ در نتیجه، اندامی متناسبتر خواهد داشت.
مزایای محیطزیستی
علاوهبر مزایای فردی که در نتیجه ارتباط با طبیعت به وجود میآید، برخی از مزایا جنبه جمعی دارند. کودکان ما ناظران آینده زمین هستند و برای اینکه انسانهایی علاقهمند به حفاظت از محیطزیست پرورش یابند، ابتدا باید حس عشقی عمیق در آنها به وجود آید، سپس این احساس درونشان نهادینه شود. تنها راهی که کودکان را قادر میسازد در طبیعت احساس علاقه و راحتی کنند، این است که درها را باز کنیم و به آنها اجازه دهیم در شگفتی دنیای طبیعی گردش کنند.
اما با تمام مزایایی که اینگونه فعالیتها دارند، گاهی گفتوگو کردن با کودکان و توضیح روابط پیچیده میان تمام اجزای محیطزیست دشوار میشود. در چنین مواقعی است که میتوان از داستانها کمک گرفت. جادوی قصهها و کلمات میتواند این مسیر دشوار را آسان و لذتبخش کند. کتابهای محیطزیست برای کودکان و نوجوانان، کتابهایی داستانی یا غیرداستانی هستند که نگاه ویژهای به مسئله محیطزیست و نگهداری از آن دارند. بنابراین در این گزارش مروری بر آثار کودک و نوجوان با محوریت محیطزیست داریم:
دردسرهای باغچهی سبزیها
کندیس فلمینگ / مترجم مینو همدانیزاده / انتشارات علمی و فرهنگی
کتاب «دردسرهای باغچهی سبزیها» داستان مردی است که آرزوی داشتن یک باغچه سبزیجات دارد و بالاخره آن را عملی میکند؛ اما خرگوشها راحتش نمیگذارند. مرد بعد از کلنجارهای زیاد، بالاخره راهحلی پیدا میکند.
آقای مکگریلی سالهای سال آرزوی داشتن یک باغچه سبزیجات داشت که دستهایش با کندن محصولاتش گلی شود و آنها را دو لپی بخورد. بالاخره هم در اولین بهار پیشرو آرزویش را عملی کرد و بعد از کاشتن بذرهای کاهو، هویج، نخود سبز و گوجهفرنگی منتظر نشست تا بذرها رشد کنند و به ثمر برسند؛ اما این تازه اول دردسر بود، چون همانقدر که سبزیجات برای آقای مکگریلی جذاب بود، برای خرگوشها هم جذابیت داشت.
آنها با صدای تپ، تپ، تپ، تلپ به باغچه میآمدند و خرچ خرچ خرچ محصولات را میخوردند. صبح روز بعد آقای مکگریلی با دیدن محصولات خوردهشده عصبانی شد و دور باغچهاش دیوار سیمی کشید؛ اما دیوار سیمی فایده نداشت. دیوار چوبی بلند و گودال پر آب دور تا دور باغچه هم فایده نداشت؛ اما به نظر میرسید دیوار آجری بلند توانست جلوی خرگوشها را بگیرد. خیلی زود آقای مکگریلی متوجه شد که خرگوشها زرنگتر از این حرفها هستند و باز هم راهحلی پیدا کردهاند که به باغچه برسند.
«دردسرهای باغچهی سبزیها» به بچهها یاد میدهد که حیوانات هم در هر آنچه از زمین میروید، سهم دارند. اینطور نیست که تمام منابع دنیا تنها برای انسانهاست؛ نه! حیوانات هم بخشی از محیطزیست هستند و باید به فکر آنها هم بود. کودک با خواندن این کتاب به این نتیجه میرسد که زمین تنها میراث او نیست؛ بلکه میراثی است برای تمام نسلهای آینده چه حیوان و چه انسان.
پاپی گل خجالتی
لاریسا تئول / مترجم فرشته عبدلی / انتشارات مهرسا
قهرمان کتاب «پاپی، گل خجالتی» یک دختر کوچولو است که حشرات را دوست دارد و آنها را خیلی خوب میشناسد. او بین گلها مینشیند و با حوصله با حشرات ارتباط برقرار میکند. به آواز جیرجیرکها گوش میدهد، با کفشدوزکها حرف میزند، اجازه میدهد مورچهها از سروکلهاش بالا بروند و با توجه و تمرکز به عنکبوتها نگاه میکند؛ اما وقتی آدمها هستند اوضاع فرق میکند. نه اینکه از آدمها خوشش نیاید، نه. فقط وقتی آدمها دوروبرش هستند، انگار احساس خجالت میکند. پاپی برای اینکه دیده نشود کارهای بامزهای میکند. او خودش را در محیط اطراف مخفی میکند. گاهی شبیه گل قالی میشود، گاهی شبیه پلنگ توی باغوحش میشود. همه این کارها برای این است که دیده نشود. خیلیها به او گل خجالتی میگویند؛ اما آیا او واقعاً یک گل خجالتی است؟
در یک مهمانی شلوغ، ناگهان یک حشره توجه پاپی را به خودش جلب میکند و دخترکوچولو که هیجانزده شده، واکنش نشان میدهد و بلافاصله هم حشره با او ارتباط برقرار میکند و بعد چه اتفاقی میافتد؟ خوب معلوم است، همه ناگهان با تعجب به او نگاه میکنند. پاپی خشکش میزند؛ اما بعضیها که پاپی را بهتر میشناسند، درباره عشق پاپی به طبیعت و ارتباط و شناختش از حشرات صحبت میکنند و پاپی هم بهآرامی اسم علمی حشره را به همه میگوید.
ارتباط عمیق پاپی با طبیعت، احساسات و روحیات درونی پاپی به زیبایی در تصاویر شاد و رنگی کتاب مشاهده میشود. در صفحه آخر کتاب هم یک واژهنامه میبینیم؛ این واژهنامه اطلاعات جالبی درباره دوستان حشرهای پاپی به ما میدهد.
فرشتهی باران
الهام ابراهیمزاده / تصویرگر مهرانه جندقی / انتشارات شهر قلم
«فرشتهی باران» (شوله قَزَک) توی آسمان، روی ابرها زندگی میکند. آواز میخواند و صدایش ابرها را بارانی میکند و باران به روی دشت و کوه و مزرعه و ده میبارد؛ اما یک روز، دو روز، ده روز، شوله قزک نیامده است. ده دیگر شاد نیست. پسر دهقان میبیند که گندمها خشک شده، پسر چوپان میبیند که گوسفندها علفی برای خوردن ندارند، بچهای میبیند که سگ گله گرسنه شده، بچهای دیگر میبیند که بزی شیر ندارد تا به بزغالهاش بدهد.
همه بچهها به دنبال شوله قزک میدوند و میدوند و از کوهها بالا میروند و به ابرها میرسند؛ اما از شوله قزک خبری نیست که نیست. دود سیاه، همهجا را پر کرده و نمیگذارد صدای آواز شوله قزک به گوش ابرها برسد. بچهها باید هر طور شده شوله قزک را از چنگ دودهای سیاه خلاص کنند، اما چطور؟
کتاب «فرشتهی باران» بر اساس آیین و مراسمی کهن به نام شوله قزک یا چولی قزک یا کولی قزک، نوشته شده است. در این مراسم که مربوط به خراسان جنوبی است، کودکان عروسک شوله قزک را درست میکنند: دو چوب را به شکل صلیب با پارچه یا نخ به هم میبندند و روی آن را صورتک و لباس پارچهای میپوشانند و بعد در کوچه همراه هم روانه میشوند و جلوی هر خانه میایستند و با لهجهای محلی آواز میخوانند که «چولی قزک بارون کن، بارون بیپایون کن، گندم به زیر خاکه، از توشنگی هلاکه، گلهای سرخ لاله، از توشنگی مناله، چولی قزک بیا بیا، با ابرای سیاسیا، بارون بیا جرجر، تو نودونا شرشر». به این ترتیب صاحبخانه بیرون میآید، آبی به عروسک میپاشد و شیرینی یا آجیلی هم به بچهها میدهد.
در کتاب «فرشتهی باران» نیز نویسنده از این مراسم آیینی کمک گرفته؛ اما با خیالپردازی و خلاقیت، برخی عناصر را تغییر داده و به داستانی نو رسیده است.
اندوه بالابان
نویسنده مهدی رجبی / تصویرگر بهزاد شفق / انتشارات نردبان
کتاب «اندوه بالابان» در قالب داستان به موضوع قاچاق پرندگان شکاری ارزشمند ایران مانند بالابان به کشورهای حاشیه خلیج فارس میپردازد.
مندو پسری نوجوان است که روی لنجی به نام شبوت برای ناخدا سمیر کار میکند. یکی از روزهایی که قرار است به سمت شارجه بروند، مسافری غریبه همراه با جعبهای بزرگ و مرموز همسفر آنها میشود. در طول سفر مندو متوجه میشود در داخل جعبه تعدادی پرنده زندانی هستند. مندو دلش میخواهد پرندهها را نجات بدهد و از همکاری کردن ناخدا و همکاران دیگرش با مرد غریبه متعجب و خشمگین است؛ اما در آخر متوجه میشود ناخدا مأموران گشت دریایی را خبر کرده است تا مرد قاچاقچی را بگیرند و پرندگان را نجات دهند.
«اندوه بالابان» حس مسئولیتپذیری افراد جامعه در قبال محیطزیست و حیوانات را نشان میدهد. بچهها با خواندن این داستان متوجه میشوند که نباید به سادگی از کنار چنین موضوعی عبور کنند و اگر زمانی با این مسائل مواجه شدند، راهکار درست چیست و به چه کسی مراجعه کنند.
اعتراض
اِدوآردا لیما / مترجم محمد آرا / انتشارات کتاب نارنگی
کتاب «اعتراض» داستانی تصویری و جذاب، با روایتی ساده اما تأثیرگذار، درباره مقوله محیطزیست، آلودگیهای محیطی و در خطر بودن جانوران گوناگون است. این کتاب با متن اندک و تصاویر فراوان، کودک را فرامیخواند تا در جزئیات دقت کند. مطالعه چنین کتابهایی سواد بصری کودکان را تقویت خواهد کرد. حتی در انتها نیز این تصاویر هستند که بهجای کلمات گره داستانی را میگشایند!
«اعتراض» از کجا شروع شد؟ از وقتیکه یک پرنده آواز نخواند و بعد؟ همه پرندههای دیگر هم از آواز خواندن دست کشیدند. و بعد؟ گربهها هم میومیو نکردند. و بعد؟ گاوها هم از شیر دادن سر باز زدند… انگار جانوران با هم پیمانی بسته بودند. آیا انسانها هم به آنها پیوستند؟ بله! بعضی بچهها از بازی کردن دست کشیدند و بعضی از رفتن به مدرسه امتناع کردند! دنیا در سکوت فرو رفته بود. تا اینکه….
نظر شما