سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): زهرا اسپید مولف و شاعر هرمزگانی در نشست انجمن شعر درخت هرمزگان در نقد اشعار گفت: شعر باید تداعیگر شاعر و امضای او باشد.
زهرا صالحی شاعر جوان با خوانش شعر سپید: «مرا بِبَر، از بَبرهای مازندرانت عبور بده، در سیاهکل چشمانت جای بده، چشمهایت … حفره های عمیقی در من باز کرده؛ مرا بر نگردان؛ به دوربرگردان شهرک طلائیه؛ از بلواری که میرود، و بر نمیگردد؛ میترسم، مرا بِبَر به مازندران موهایت که با شالی سبز، در دوردستها ایستاده است.» چراغ محفل ادبی «شعر درخت» را روشنایی بخشید و یخ نشست را شکست.
زهرا اسپید در بررسی فنی شعر گفت: این شعر یکسری گزارههای به هم مرتبط داشت که به زیبایی ما را به شمال میبرد. ارتباطات بین آنها برای شعر یک حُسن است. وجه شبه بین چشم و حفره و تاثیر چشم روی شال نیز در نوع خود جالب است. در کاربرد هنرمندانه بِبَر و بَبر نیز بازی زبانی اتفاق افتاد است که هنر شاعر در استفاده از واژگان را بیان میکند.
نویسنده کتاب با «چشمهایم جنگیدم» ادامه داد: زیبایی کار زمانی میتواند دوچندان باشد که حذف اضافات در شعر اتفاق بیفتد و شاعر موسیقی را بیشتر رعایت کند. او رو به سراینده گفت: مواظب وزن درونی باشید و بواسطه مکث ها در شعر او را تحسین کرد.
وی ادامه داد: تاثیر شکل نوشتاری بر مخاطب در قالب کتاب بیشتر میشود. زیرا اینجا شاعر با استفاده از واژه بَبر، ایجاد نماد تخصصی میکند. عبور از نازیبایی و رساندن به آرامش به شکل غیر مستقیم در شعر رخ داده است.
او در پایان صداقت شاعر و اعتراف به دوست داشتنش را قابل تحسین دانست و توصیه کرد باید در خلق اثر، صادق باشیم و اصرار نداشته باشیم چیزی بگوئیم که درونیات خودمان نباشد.
محمد نصیر زاده از منتقدان حوزه ادبیات نیز در این خصوص گفت: اگر طرح کلی منسجمتر بود خیلی بهتر میشد هر چند ترکیبات زیبایی استفاده کرده بود. به نظرم ترکیبات و تشبیهات خیلی خوب بود.
این معلم هرمزگانی افزود: هر چه شعر کلیت بیشتری داشته باشد و جامعتر باشد تاثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. بنابراین ضمن فراگیری آن باید شعر ضربه اول را بزند و مخاطب را میخکوب کند.
او ادامه داد: به قول ملک الشعرای بهار، شعر خوب، شعری است: «که یا شما را شاد یا نارحت کند و شما را در خود مشارکت بدهد.» مثل فروغ فرخزاد که گفته است: «نگاه کن که غم درون دیدهام، چهگونه قطره قطره آب میشود، چهگونه سایۀ سیاه سرکشم، اسیر دست آفتاب میشود، نگاه کن… به روی گاهواره های شعر من نگاه کن؛ تو می دمی و آفتاب میشود.» این شعر سرشار از عواطف و احساسات است.
وی اضافه کرد: با این مثالها خواستم بگویم که شعر باید دارای دو محور طولی و عرضی باشد. در محور طولی، پشت تخیل یک اندیشه است و در محور عرضی به حشویات میپردازد.
نصیر زاده همچنین گفت: در این شعر مرا بِبَر از بَبر، فکر کردم حشو و اضافی است. اما حشو نیست.
یحیی دهقانی از شاعران مخالف هم گفت: ترکیب مازندران بد نیست، مرا برنگردان به دوران برگردان شهرک طلائیه، علیرغم اینکه اسم محلهای در بندرعباس است میتواند هرجای دیگری باشد. بنابراین، این بومی گرایی بدون اینکه دلیل خاصی داشته باشد استفاده شده است.
نویسنده «آخرین غوص» در ادامه به استفاده شاعر از بَبر به عنوان نماد بدی انتقاد کرد و گفت: بَبر در ادبیات، نشان شجاعت و زیبایی است.
ملکه شهسواری، شاعر سپید سرا نیز نخستین غزلش را اینگونه خواند: «لطفی بُکن، امید بعد از آه من باش؛ حتی شده یک روز خاطر خواه من باش؛ یک عمر را در انتظارت مانده بودم؛ لختی بخند، امروز را دلخواه من باش؛ در استکانت عشق میریزم دوباره؛ شیرین نگاهم کن، بیا و ماه من باش؛ در چشمهایت زندگی جاریست هر دم؛ پِلکی بزن، خوشبختی کوتاه من باش؛ دلگیرم از اهل زمین ای آسمانی؛ آبی ترین پرواز را همراه من باش.»
در جمع بندی نقد این اثر گفته شد: تصاویر درخشانی در شعر بود. ارتباط ابیات با هم، برای اولین غزل خوب بود. تخیل، احساس و موسیقی شعر، نشان میدهد که شاعر درک خوبی از شعر دارد و چهار چوب غزل را میشناسد. وزن، ردیف و قافیه را میداند و افقهای بازی پیش روی اوست.
همچنین بیان شد که تکرار من، در یک مصرع میشود حذف کرد. ردیف من باش نیز در نوع خود جالب است. این غزل بر وزن مستفعلن گفته شده و در مجموع شعر دلی و لذتبخشی بود و توصیه میشود شاعر غزلهای امروزی را بخواند.
سوژه شعری میطلبد که از مستقیم گویی پرهیز شود
محبوبه عابدینی با شعر مقاومت «در باغ زیتون، مرد ایرانی قدم زد…» عطر و اندوه غزه را در سالن منتشر کرد.
زهرا اسپید به عنوان دبیر جلسه در بررسی این شعر گفت: کار زیبایی بود. البته با توجه به سابقه شعری، از واژگان اندوه و غم در یک مصرع نباید استفاده میکرد. استفاده از نماد زیتون، برای شعر فلسطین، مثل مستقیم گویی است. سوژه شعری میطلبد که از مستقیم گویی پرهیز شود. نشان میدهد که شاعر به لحاظ وزن و حُسن تألیف (چیدن واژه ها در کنارهم بر اساس قواعد دستوری) اشراف دارد، حیف است که یک جاهایی احساس شود رو گفته شده است. ظلم و ستم / غم و اندوه و این ترکیبات باید کمتر استفاده شود.
و گریه آن شاخه که عاشق برگ هایش بود...
یکی از شاعران نیز شعر کوتاه سپید: «من از شعر میترسم / لیلی مجنون، آبی که دیگر جاری نیست / و گریه آن شاخه که عاشق برگ هایش بود…» را خواند که از واژه نخست مورد نقد قرار گرفت: من، اضافه است. کافی بود بنویسید: می ترسم از شعر. شعر باید از موسیقی و زیبایی درونی بهره ببرد. همچنین توصیه شد شاعر بیشتر مطالعه کند و دایره واژگانش را افزایش دهد و شعر سپید را بیشتر بشناسد.
باید شعر تکان دادنی در شما ایجاد کند
شهین بهاری، نیز با غزل: «میآورد هر بار نامت…» حال و هوای این نشست شاعرانه را عوض کرد.
دبیر جلسه در تحلیل این شعر ابراز داشت: شعر، لحن صمیمی و سادگی خاصی دارد. مثل اشعار سعدی که سهل و ممتنع هستند. بهاری، نیز زبان شعری دهه ۴۰ تا ۶۰ را برگزیده است. نه اینکه این انتخاب ایرادی داشته باشد اما زبان شعری امروز تاثیر و زیبایی خاص خودش را دارد.
اسپید ادامه داد: بهاری در شعرش همیشه یک حسرتی هست. شعر، درونیات شماست؛ به عناوین مختلف با تصاویر و تشبیهات متفاوت باید تکرار شود. اینگونه شعرها چون تصنعی نیست مخاطب از شما میپذیرد. باید شعر تکان دادنی در شما ایجاد کند و شعری این کار میکند که به واقعیت های درونی خودتان نزدیک باشد. اشعار دلی، همیشه انرژی محکمی پشت آن هست.
بهتر است که شاعران از سبک نیمایی غفلت نکنند
اسماعیل دلشادی با شعر «زندگی بوته خاریست میان دل لوت…» حاضران را به یاد شعر زندهیاد سهراب سپهری انداخت.
در جمع بندی بررسی این شعر گفته شد: تصاویر زیبایی و حس صمیمیتی داشت. وزن نیمایی متاسفانه مهجور افتاده، چون موسیقیاش بیشتر از شعر سپید است بهتر است که شاعران از سبک نیمایی غفلت نکنند.
این شعر، تداعیگر داستان حضرت یوسف بود
آمنه صفت زاده از شاعران و معلمان پیشکسوت نیز شعر بلند: «کَشم گوشی به این اوضاع دنیا…» را خوانش کرد.
درباره این شعر نیز عنوان شد: این شعر، تداعیگر داستان حضرت یوسف بود. شعر صفت زاده در مجموع اندرز گونه است. یکسری نکات از لحاظ زبانی باید مورد توجه ویژه قرار بگیرند. مثلاً کَشم گوشی، یک واژه محلی است و گوش بده فارسی است. به هر حال نگاه خوب، دایره واژگان بسیار زیاد، سبک خاص، و پختگی شعر از ویژگی های شعر صفت زاده است.
در سرودن شعر باید به جنبه ملموس بودنش هم فکر کنید
معصومه پودات از شاعران جوان شعر سپید: «بر سرم سنگهای اهرام مصر میرقصند و بردهای که…» را خواند.
این شعر نیز مثل سایر اشعار، موشکافانه مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. با انتقاد از کشیدن فریاد در آغوش گفته شد: شعر سپید با توجه به اینکه نسبت به شعر کلاسیک، محدودیت ردیف، قافیه، وزن و … را ندارد دست شاعر باز است تا با نگاه خلاقانه به خلق اشعار شگفتانگیز و زیبا اقدام کند.
با اشاره به «بر سرم سنگهای اهرام مصر میرقصند» عنوان شد: در سرودن شعر باید به جنبه ملموس بودنش هم فکر شود. همچنین شعر، شاعر را باید به جایی برساند.
استفاده از ارتباط عناصر به منظور خاص، حتی با نگاه اجتماعی و … ممکن است. بنابراین باید به شکلی شعر سروده شود که شعر، تداعیگر شاعر و امضای او باشد. شاعر باید با انسجام و ارتباط واژگان، داستان خلق کند زیرا شعر، مجموعه از حس و اندیشه است و شاعر با شعرش همزاد پنداری کند.
در ادامه گفته شد که در شعر گفتن، هدف داشته باشید. یک دردی احساس کنید. یا مسائل شخصی را شعر کنید. باید سوژه یتان را پیدا کنید. خودتان همیشه در شعر باشید نه اینکه لزوماً مستقیم، بلکه اندیشه شما باید در شعر باشد.
بنابراین کار شاعر، هنر خوب دیدن است. داستان کوتاه معاصر یا رمان بخوانید. مطالعه کمک میکند که شعر بگویید. فقط لفظ خالی نباشد. اندیشه داشته باشد و انسان را تحت تاثیر قرار دهد.
مینا بر موهای کوتاهش روسری میاندازد...
مطهره دهقانی با دو شعر کوتاه: «قِل میخورد چرخ گردون…» و «مینا بر موهای کوتاهش روسری میاندازد…» از قالب کلاسیک گریخت و به دامان شعر سپید پناه آورد هر چند عنوان کرد: که این اشعار مربوط به دوران دور است.
در تحلیل مختصر این اشعار گفته شد: باید در شعر از سکته جلوگیری شود. مثلاً: به جای میشکافت باید میشکافد بکار برده میشد.
این شعر نیز از دم تیغ منتقدان گذشت
محمد نصیر زاده نیز با شعر: «مثل آفاق که پیراهن باران پوشد…» حُسن ختامی بر این نشست شاعرانه بود.
البته این شعر نیز از دم تیغ منتقدان گذشت و انتظارات مخاطبان را برآورده نکرد. در این باره گفته شد: استفاده فراوان از مثل فلان و فلان قرار است چه باشد و چه تشبیهی صورت پذیرد؟!
«انجمن شعر درخت هرمزگان»، دوشنبه شب، (۲۲ آبان ۱۴۰۲) در سالن جلسات کتابخانه اندیشه آیت الله خامنهای بندرعباس برگزار شد.
نظر شما