سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - کورش سالاری، پژوهشگر تاریخ و مولف کتابهای «جشنهای کهن ایران زمین»، «نوروز میراث کهن ایران زمین»، «تاریخ اساطیری ایران» و «چنین بود کورش» است که این کتابها از سوی انتشارات رهآوردمهر به چاپ رسیده است. سالاری به مناسبت یلدا در یادداشتی که از کتاب «جشنهای کهن ایران زمین» به ایبنا فرستاد، نوشت: نیاکان گرانقدر ما در روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید، تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
در واقع مردم در جغرافیای ایران با پدیدههای خورشیدی آشنا بودند و همواره آیینهایشان همراه با شادی بوده است. از آنجا که به آئین مهر دلبستگی داشتند و معتقد بودند نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش هستند. بنابراین دریافتند که کوتاهترین روز، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو این شب باشکوه را با واژهای رسمیتر «یلدا» (نامی سریانی به معنی زایش خورشید، مهر) و «شب چله» واژهای مردمیتر نامیدهاند. در توضیح واژه شب چله باید گفت، در ایران باستان پیش از اینکه گاهشماری ماهانه سی روزه باشد، گاهشماری بر اساس ۴۰ روز بوده است که آثار آن را در چله بزرگ و کوچک و چله گرما و سرما میتوانیم ببینیم و البته یکی دیگر از دلایل نامگذاری شب چله این است که تا جشن سده دهم بهمن که بسیار برای ایرانیان با اهمیت بود، چهل روز فاصله بوده است.
به هر روی در باور ایرانیان باستان در این شب تاریکی و روشنی در کارزارند و مردم تا بامداد با سرگرمیها و خوراکیها خود را مشغول میکرده و نمیخوابیدند تا پایان این کارزار را با دمیدن صبح و دیده شدن نخستین فروغ روشنی جشن بگیرند. مرسوم است که در این شب در خانه یا در کنار بزرگ خانواده همه اهالی خانواده حضور دارند به نمادی از کهنسالی خورشید، شاهنامهخوانی از دیگر رسمهایی است که از دیرباز در میان ایرانیان رایج بوده و بخش جداییناپذیر شب یلدا است. وجود انار و هندوانه و گزینش سیب سرخ و سنجد در سفره شب یلدا چه بسا اشارهای به رنگ سرخ (نماد نور خورشید) دارد.
همانطور که بیان شد این جشن پیوندی مستحکم با خورشید دارد، زیرا که جشن و آیین یلدا با نگاهی ژرف، جشن و بزرگداشت مهر یا خورشید است. از سوی دیگر، این جشن بازمیگردد به آیین مهر یا میترا که روزگاری در ایران استقرار داشته است و شگفتآور اینکه به امپراتوری روم نیز راه یافت و آیین همگانی رومیان قرار گرفت. بهگونهای که بزرگترین رقیب آیین مسیحیت، آیین مهرپرستی شد. هر چند با گسترش آیین مسیحیت، آیین مهر رونق خویش را از دست داد اما در فرهنگ مسیحیان همچنان بر جای ماند. بسیاری از نمادها، بنیادها، نشانهها، رفتارها در فرهنگ مسیحیان برگرفته و بازمانده از آیین و فرهنگ مهرپرستی است و اینچنین است که سنایی میگوید:
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی / که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا
شب یلدا پیامی بزرگ برای انسان دارد که حتی طولانیترین شب نیز با اولین تیغ درخشان نور به پایان میرسد، حتی اگر به بلندای یلدا باشد. یلدا حاوی پیام خرد و بزرگداشت نیاکان و بزرگسالان است.
افسانه یلدا
افسانه یلدا، ریشه تاریخی ندارد، بلکه داستانی است که نیاکان ما آن را در شب یلدا برای کوچکترهای خانواده بازگو میکردند، خلاصه این داستان چنین است: هزاران هزار سال پیش هر روز بامداد خورشید خانم از خواب بیدار میشد، موهایش را شانه میکرد و لباس درخشانش را به تن میکرد و سوار ارابه طلایی نورانی خود میشد و از بالای کوههای بلند در آسمان راه میافتاد و کار خودش را انجام میداد و شب که میشد، از طرف دیگر آسمان ماه، کلاه نمدی خود را بر سرش میگذاشت و گیوه شیرازی خود را به پا میکرد و شال ترمه کمرش را میبست و پیدایش میشد، آواز غمانگیزی میخواند؛ که «این دل واسه ما دیگه دل نمیشه» هر چی نصیحتش میکردند، آدم عاقل که عاشق نمیشه، عاشقی کار خوبی نیست، اما ماه گوشش بدهکار این حرفها نبود و اعتنا نمیکرد؛ آری ماه عاشق شده بود، عاشق خورشید خانم، ماه از بس دنبال خورشید خانم میدوید تو آسمان، دمدمای صبح که میشد، سرش را میگذاشت روی ابر سفیدی و از خستگی خوابش میبرد، خورشید هم صبح دوباره میرفت سر کار خودش و نورافشانی و دلبری میکرد، متاسفانه هیچوقت ماه و خورشید به هم نمیرسیدند، چون ماه همیشه قبل از رسیدن خورشید خوابش میبرد، تا اینکه ناهید، ستاره نزدیک ماه فکری به سرش زد و به ماه گفت: باید یک سفره بیندازیم، داخل سفره هفت نوع میوه بگذاریم انار، سیب، نارنج، ترنج، خرمالو، به و هندوانه. ماه پرسید: برای چی؟ ناهید گفت: صبر کن، باید یه سفره دیگه هم بیندازیم و داخل آن هفت نوع آجیل بچینیم؛ از تخمه، پسته، فندوق، گردو، شاهدونه، گندمک… اینقدر بنشینیم و آجیل و میوه بخوریم و گل بگوییم و گل بشنویم تا قبل از رسیدن خورشید خوابمان نبرد و خورشید پیدایش بشود.
ماه و ستاره نشستند زیر یک کرسی بر روی یک ابر و قصه گفتند و شعر خواندند تا خورشید خانم با ارابه زیبای طلایی خود از راه رسید. دیوها و سیاهیها با آمدن خورشید پا به فرار گذاشتند. خورشید آمد کنار ماه و دست ماه را گرفت و آنها با هم در تمام شب؛ رقصیدند و شادی کردند و به وصال هم رسیدند. تا اینکه صدای خروسها بلند شد و صبح شد، اما خورشید به خاطر سپری کردن آن شب با ماه کمی دیرتر بیدار شد و دیرتر طلوع کرد، البته از روز بعد کمی بیشتر در آسمان ماند، مردم آن زمان به خاطر این شب بلند و عاشقانه ماه و خورشید، اسم این شب را شب یلدا نامگذاری کردند.
امیدوارم جوانان ایرانی قدر فرهنگ شکوهمند نیاکان خردمند خویش را بدانند و با اشاعه آن در حفظ و اجرای آن کوشا باشند.
نظر شما