پنجشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۸
کتاب «بر مدار مزار» و روایت‌هایی در حاشیه شهادت سردار

پدر و مادر نذر کرده بودند اگر خدا پسری به آن‌ها داد اسمش را قاسم بگذارند. حالا که دوقلوی پسر داشتند، نام یکی را قاسم و نام دیگری را به‌خاطر شهید پورجعفری، حسین گذاشته بودند.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «بر مدار مزار» نام دارد و از تولیدات انتشارات راه یار است. در سایت این مجموعه انتشاراتی، در توضیح موضوع و محتوای کتاب آمده است: «روایت‌هایی از زائران مزار حاج قاسم سلیمانی.» توضیحی نسبتاً گویا، اما کوتاه و شاید ناکافی. این کتاب قصه تعدادی از آدم‌هایی است که توفیق حضور بر مزار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را پیدا کرده‌اند. آنان از تجربه آن زیارت، از آنچه دیدند و آنچه برداشت کردند صحبت می‌کنند. به تعبیری، این زائران، راوی حس و حال خودشان از آن تجربه معنوی می‌شوند و کتاب «بر مدار مزار» نیز روایت آنان را ثبت و عرضه می‌کند.

نوشته‌اند این کتاب، نگاهی به حواشی شهادت حاج قاسم است. «رنگین‌کمان هویت انقلاب اسلامی در آخرین سال‌های دهه نود، کهکشانی پُررنگ‌ونور کم داشت و آن تشییع باشکوه و پرجمعیت پیکر سردار سلیمانی در چند شهر ایران و عراق بود. درباره شخص حاج‌قاسم و ابومهدی و یاران شهیدشان گفته‌اند و از این پس هم بسیار خواهند گفت؛ اما حاشیه‌هایی در متن شهادت سردار و یارانش وجود دارد که مانند حاشیه‌های تاریخ اسلام، دفاع مقدس، پیاده‌روی اربعین و… خواندنی و پرثمر و هویت‌بخش‌اند؛ روایت‌هایی که هریک، ذره‌نوری در کهکشان راه سلیمانی‌اند.»

و اینکه چه ضرورتی برای درنگ بر این حواشی وجود دارد؟ کتاب به این پرسش نیز پاسخ می‌دهد: «روایت هنری و دراماتیک از انقلاب اسلامی به روایتی دقیق از قهرمان‌های نهضت انقلاب نیاز دارد. روایت قهرمان‌های نهضت نه‌تن‌ها بدون روایت ملت قهرمان شدنی نیست شاید بتوان گفت در نهانِ تشییع‌های عاشقانه شهدا و امام شهدا معنی دیگری نهفته است؛ اگر تشییع حاج‌قاسم پرشکوه است و حضور مردم شگفتی‌ساز، برای جبران تشییع و بدرقه‌های غریبانه بدن‌های مبارک ائمه و شیعیان در طول تاریخ اسلام است.»

روایت‌های کتاب ساده‌اند. حداقل اگر قضاوت‌مان منحصر به ظاهر واژه‌ها و جملات باشند، این سادگی یکی از ویژگی‌های کتاب است. اما عمقی در این سادگی وجود دارد که ورود به آن، احتمالاً کار هر کسی نیست. در یکی از روایت‌های «بر مدار مزار» می‌خوانیم: «یکی از روزهایی که نوبت خادمی‌ام بود، پدری نوزادش را لای پتو به گلزار شهدا آورد و روی مزار حاج قاسم گذاشت. بعد از اینکه حمدی خواند و از نوزادش روی مزار حاجی عکس گرفت، بغلش کرد و رفت. به نظرم آمد روزهای اول تولد نوزاد باشد، چون مادرش حال خوبی برای بالا آمدن از پله‌های گلزار نداشت و پدر به‌تن‌هایی آمده بود.»

سپس ادامه می‌دهد: «فرصت نکردم با آن پدر گفتگو کنم، اما روزی که پدر و مادری نوزادهای دوقلویشان را به گلزار آوردند و یکی را روی مزار حاج قاسم و دیگری را روی مزار شهید حسین پورجعفری گذاشتند، نزدیک‌تر رفتم تا ببینم دلیل کارشان چیست. پدر و مادر نذر کرده بودند اگر خدا پسری به آن‌ها داد اسمش را قاسم بگذارند. حالا که دوقلوی پسر داشتند، نام یکی را قاسم و نام دیگری را به‌خاطر شهید پورجعفری، حسین گذاشته بودند.»

برای رسیدن به آن عمق، که در بطن این سادگی ظاهری وجود دارد، باید حاج قاسم را، و از آن مهم‌تر، مکتب و مرامی را که او به آن معتقد بود شناخت. که به تعبیر کتاب «ما اگر گِرد سلیمانی سینه می‌زنیم، برای ارادتش به سیدالشهدا (ع) و اهل‌بیت (ع) است؛ همان‌هایی که غریبانه و مظلومانه بدرقه شدند. شاید اگر قصه‌های این تشییع عظیم، مثل داستان پیرزن و دوک نخ و سودای یوسف، روایت شود، جلال و جمال شخصیت شهدا را زیباتر و درست‌تر نمایش دهد.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها