سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): قاسم تبریزی، تاریخنگار پیشکسوت انقلاب در نشست تخصصی «حضور مردم در صحنههای مبارزه؛ محور بودن مردم» از سلسله نشستهای سومین نمایشگاه کتب تاریخ معاصر (تاریخ چراغ راه آینده) که هفتم بهمن ماه ۱۴۰۲ در سرای کتاب خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد، گفت: پیروزی انقلاب اسلامی بر سه محور عمده دین مبین اسلام، رهبری حضرت امام خمینی (ره) و همراهی مردم استوار بود. مردم ایران با توجه به تعالیم امام خمینی (ره) همواره حضور خود را در صحنه به عنوان یک تکلیف میدانند. مسئله امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک نظارت همگانی است، خصوصاً مبانی اسلام و ارتباطی که جامعه ما با مرجعیت و روحانیت داشته و دارد، اسلام به عنوان ایدئولوژی، مرجعیت به عنوان رهبری و ملت به عنوان مدافع اسلام و رهبری با اعتقادات دینی همواره مورد توجه است.
وی افزود: اولین صحنه از همراهی مردم در نهضت تنباکو بود که ملت در برابر استعمار انگلیس و استبداد ناسیونالیستها با مرجعیت مرحوم میرزای شیرازی ایستادند. عرصه دوم حضور مردم در صحنه در انقلاب مشروطه رقم خورد، باز نقش مراجع ثلاثه در نجف اشرف در رهبری مردم و نقش مجتهدین ثلاثه داخل کشور مانند شیخ فضلالله نوری، سید عبدالله دهقانی و سید محمد طباطبایی در زمانی که جریانهای ضد استعماری هم فعال بودند، قابل توجه است. با فتوای آخوند خراسانی و میرزا عبدالله مازندرانی مشروطه به پیروزی رسید. اگرچه بعد از مشروطه جریان استعمار مردم را از صحنه خارج کردند.
تبریزی بیان کرد: مرحله سوم حضور مردم در صحنه در جنگ جهانی اول رقم خورد که در این جنگ ایران به اشغال دو قدرت متجاوز روسیه تزار و انگلستان درآمد. در این زمان نهضتهای اسلامی در شمال، جنوب و مرکز شکل گرفت. رئیسعلی دلواری در دلوار، سیدکمال در خوزستان، سیدعبدالحسین لاری در لارستان، شیخ محمد خیابانی در آذربایجان و میرزا کوچک خان در گیلان ملت را علیه استعمار بسیج کردند، اما باز هم عوامل استعمار مردم را از صحنه خارج کردند.
وی در ادامه گفت: همچنین در قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله که بر طبق این قرارداد ایران میبایست رسماً مستعمره انگلیس میشد نیز حضور مردم چشمگیر بود. در این مرحله نیز سیدحسن مدرس در برابر دولت استعماری وثوقالدوله و هم در برابر انگلیس ایستاد. با نطقهای شیخ محمد خیابانی این قرارداد با شکست روبهرو شد. اندکی بعد انگلیسیها به فکر تغییر حکومت افتادند و کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را به وجود آوردند. از ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۲ از جمله در جریان جمهوریتی که میخواستند توسط رضاخان و روشنفکران به وجود بیاورند، باز هم مردم در صحنه حضور داشتند و مبارزات شهید مدرس و دیگر علما باعث شکست ظالمان شد. زمانی که رضاخان به پادشاهی رسید، مردم را از صحنه خارج کرد. در این دوره قریب بیست سال جز کشتار و ظلم و ستم چیزی نبود و عجیب اینکه در جنگ جهانی اول مردم در برابر متجاوزین ایستادگی کردند اما در جنگ جهانی دوم ایستادگی نکردند. علیرغم اینکه مملکت در اشغال سه قدرت متجاوز شوروی، آمریکا و انگلیس بود اما ملت خوشحال بودند که رضاخان رفته و استبداد شکسته است.
این تاریخنگار پیشکسوت انقلاب افزود: ملت بین سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ نیز در صحنه بودند و مبارزه میکردند و نهضت ملی شدن صنعت نفت یعنی حضور مردم برای استقلال رقم خورد. نهضت ملی شدن صنعت نفت از ۱۳۲۷ آغاز شد و ۱۳۲۹ به نتیجه رسید. نهایتاً دولت دکتر مصدق حاصل مبارزات ملت ما علیه استعمار انگلیس و استبداد دربار است. در این دوره مردم سرنوشت خود را رقم زدند. ولی با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ملت از صحنه خارج شدند و تا ۱۳۳۹ قتل عام ملت ادامه داشت. از ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ یک آزادی نسبی وجود دارد. با انقلاب سفید دوباره استبداد شدید آغاز میشود و تا ۱۳۵۷ این وضعیت ادامه دارد. در این دوره که اوج استبداد و اختناق بود، جنایات ساواک، شکنجه، تبعید، رعب و وحشت حاکم بود. امام از سال ۱۳۴۱ مبارزه را آغاز کرد.
تبریزی در ادامه گفت: تکیه امام خمینی (ره) بر روی اسلام به عنوان مبانی ایدئولوژی و دوم بر روی مردم بود. به شاگردان خود و روحانیت فرمود مردم را آگاه کنید. امام فقط در صراط اسلام و با تکیه بر مردم پیش رفت. حاصل این حرکت در سال ۵۶ خودش را نشان داد، مردم علیرغم ارتش ۶۰۰ هزار نفری رژیم شاهنشاهی به صحنه آمدند و فقط گوش به فرمان امام بودند. در اینجا اسلام به عنوان ایدئولوژی، امام به عنوان رهبری و مردم به عنوان مدافع اسلام و رهبری تجلی پیدا کرد. در حقیقت وحدت کلمه در این زمان متجلی شد، رژیم به سقوط انجامید و فصل جدیدی در تاریخ ما به وجود آمد که با گذشته شاهنشاهی هیچ همسویی نداشت. در این زمان روش پیامبران شکل گرفت، پیامبران هم در طول تاریخ همیشه با مردم حرکت کردهاند.
وی به تفاوت مقطع انقلاب با دیگر مقاطع اشاره کرد و افزود: در اینجا سه موضوع باید مطرح شود، استعمار در درون و برون نظام سلطه داشت. در دورهای از مشروطه تا سقوط رضاخان انگلستان یکهتاز بود. آن ماهیت انگلیسی اجنبی بر مردم روشن بود. دوم حاکمیت استبدادی پهلوی بود. اگرچه دولتمردانی مثل وثوقالدوله و امثال او از مشروطه به بعد همین استبداد را داشتند. حاکمیت استبدادی مورد تنفر مردم بود. در دوره پهلوی اول و دوم نوعی رعب و وحشت در بین مردم وجود داشت. در این دوره نه تنها عامه مردم که دولتمردان هم همینگونه بودند. نه چادر بر سر زنان، نه عمامه بر سر روحانیان و نه کلاه نمدی بر سر مردم امنیت نداشت.
قاسم تبریزی بیان کرد: در دوره محمدرضا شاه با حضور ساواک وضعیتی بدتر حاکم شد. مسئله دیگر که باید مورد توجه قرار بگیرد، سیاسیبازی رجال معاصر بود. ما در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ چهل و سه حزب در کشور داشتیم. به جز چهار یا پنج تا از این احزاب که مذهبی بودند، بقیه بازیگر صحنه بودند. عملکرد رجال سیاسی عملکرد دروغ، تزویر و بازی سیاسی بود. بین سال ۴۲ تا ۵۷ باز هم همین مسئله را داریم. حزب «مردم» مال انگلیسیهاست. حزب «ایرانیان» آمریکایی بود و حزب «رستاخیز» هم که متعلق به مردم نبود. لذا رجال سیاسی حیثیت و شخصیت نداشتند و بازیگر بودند و به سادگی خیانت میکردند. این یعنی استعمار، استبداد و سیاسیکاری که اعتماد مردم را از بین برد. مردم فقط به مرجعیت و روحانیت اعتماد داشتند، اعتقاد به اسلام، معیارهای فرهنگ تشیع و مردمی بودن مرجعیت و روحانیت که مبرا از استبداد، استعمار و نیروهای ضدمردمی بودند، سبب جذب مردم شد. لذا در ۱۵ خرداد، زمانی که امام تنها حرکت میکند، جریان اسلامی هم تنها حرکت میکند. انقلاب به نام اسلام بود و هیچ حزبی نمیتوانست وارد شود.
وی افزود: برخی مردم را متهم میکنند که فرهنگ حزبی ندارند، البته این هم تحلیلی است، حزب در منطق یک حرکت مردمی است که بر طبق یک مرامنامه و اساسنامه به تربیت نیرو میپردازد. لذا احزاب با جوسازی علیه یکی تحریک سیاسی میکنند. از دوره مشروطه اگر دقت کنیم، عموماً احزاب یا ابزار اختلاف و تشتت بودند یا برخی از سوی بیگانه تاسیس و یا مرکز نفوذ عوامل استعمار شدند. تاریخ یعنی عبرتآموزی، ملت ما بعد از تجربهای که از استعمار و استبداد به دست آورد، به کلی اعتماد و اطمینان خود را به احزاب از دست داد. در دوره مشروطه قریب ۸۰۰ فعال سیاسی داشتیم، ولی هیچکدام حیثیت سیاسی نداشتند.
قاسم تبریزی گفت: در حرکت امام خمینی (ره) روحانیت جایگاه مقدس و قداست خاص دارد و مردم به دلیل اسلام و تشیع از این حرکت حمایت کردند. در این انقلاب مردم علیرغم جوسازیها به میدان آمدند. بر طبق اسناد لانه جاسوسی، سرنوشت ایران قبل از انقلاب در آمریکا کلید میخورد. آمریکاییها فکر نمیکردند یک پیرمرد بتواند انقلاب را به پیروزی برساند. طبق اسناد لانه جاسوسی جایگزین حکومت پهلوی جبهه ملی بود. در این راستا مهندس بازرگان به حضور امام میرسد و میگوید: سه قدرت در ایران وجود دارد. با آنها چه کنیم؟ ابتدا شاه، امام میفرماید: شاه باید برود. بازرگان ابتدا میپرسد: کجا برود؟ به فرض که رفت. با ارتش چه کنیم؟ امام میفرماید: ارتش متدین و مال ملت است. بازرگان به منافع آمریکا اشاره میکند. امام میفرماید: اگر آمریکا با ایران به عدالت رفتار کرد، بماند وگرنه باید برود. امام معتقد بود که به ارتش تعرض نکنید.
وی با بیان اینکه چهار نهاد اطلاعاتی در بعد از انقلاب شکل گرفت، بیان کرد: ابتدا نهاد نخستوزیری تاسیس شد. دادگاه انقلاب اسلامی به منظور بررسی و شناخت نفوذیها شکل گرفت. کمیتههای انقلاب اسلامی درون شهری و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاسیس شد که یک واحد اطلاعات در سپاه شکل گرفت و سه ماموریت داشت: در مورد احزاب، گروهها و جمعیتها تحقیق کند. نفوذیهای درون دولت و نهادهای انقلابی را شناسایی کند. جاسوسان مرزی را بشناسد. لذا این چهار نهاد اطلاعاتی تا سال ۶۲-۶۳ که تجمیع شدند، موفق عمل کردند.
وی به اعتماد گام به گام مردم به نهضت امام از سال ۴۲ تا پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: در سال ۵۶-۵۷ نیروهای انقلابی قدرت، صلاحیت و نبوغ خودشان را نشان دادند. با تاسیس کمیتههای انقلاب اسلامی در حقیقت این تشکل مردمی شکل گرفت. کمیتهها بدون گزینش به جذب نیرو پرداختند. در حقیقت با پیروزی انقلاب اسلامی نسلی وارد نهادها شد که هیچ همسویی با گذشتهها نداشت. در این زمان امام شروع به نهادسازی کرد، در کنار شهربانی، کمیتههای انقلاب اسلامی، در کنار ارتش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در کنار وزارت کشاورزی، جهاد کشاورزی، در کنار بنیاد مسکن، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی شکل گرفت و قدرت در اختیار این نهادها قرار گرفت. این نهادها نیز پاکی و ابتکار خودشان را نشان دادند. در واقع چهار هدف اسلام، اخلاص، اطاعت از رهبری و خدمت به مردم انگیزه اصلی این نهادها بود.
وی افزود: از سال ۵۸ تا شروع جنگ ما کارنامه عظیمی در سازندگی داریم. در آن زمان یکصد و پنجاه گروه و حزب علیه انقلاب اسلامی در حال فعالیت بودند. با وحدت کلمه و اطاعت از رهبری انقلاب روند خوبی را طی کرد تا به دوره جنگ رسیدیم. در این روند پیروزی انقلاب تا شروع جنگ مردم در صحنه حضور داشتند و آنچه انقلاب را به نتیجه رساند، حضور مردم در صحنه است. خط امام شعار نیست. اسلام ناب محمدی برگرفته از قرآن و سیره اهل بیت است. امام خود را مانند مالک اشتر و عمار خادم مردم میداند. پس اگر از امام اطاعت میشود نیز فقط برای اسلام است. امام میفرماید: ما نه تنها برای آزادی مسلمانان جهان بلکه موحدین و مستضعفین غیر موحد نیز باید مبارزه کنیم.
نظر شما