به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، این نویسنده درباره جستار روایی توضیح داد: جستار روایی، پوستی منطقگرایانه دارد و اگر بلد نیستید یک معادله درجه دوم ریاضی را حل کنید احتمالاً هیچ وقت یک جستارنویس خوب نمیشوید چرا که جستار نیازمند ذهن منطقی است اما قلب جستار چنین نیست، قلب جستار روایی، تجربه شخصی است چرا که ما ۱۲ نوع جستار داریم.
وی درباره تفاوت یک جستارنویس با عامه مردم بیان کرد: فرق یک جستارنویس با عموم مردم این است که بتواند احساسات را تفکیک کند. تفاوت نویسنده با فردی که ابزارش کلمه است در تجربه تفکیک شده احساسات است و باید بتواند آنها را از هم تفکیک کند و در یک عنوان کلی مطرح نکند. تفکیک احساسات، شما را به یک نویسنده تبدیل میکند.
طلوعی همچنین درباره اندازه جستار روایی توضیح داد: اگر کیفیتها و حالتهای احساسی متفاوتی را با یک خاطره بازیابی میکنید، تعداد کلماتی که برای بازیابی آن خاطره نیاز دارید، زیاد است و امکان ندارد در ۲۰۰ کلمه، هفت نوع احساس را بازیابی و منتقل کنید. اشتباهی که معمولاً نویسندهها در جستار روایی انجام میدهند این است که گمان میکنند، جستار روایی یک واحد مشخصی دارد.
وی مهمترین اتفاقی که باید در جستار رعایت کرد را صداقت و خودداری از حرف کلیشهای عنوان کرد.
نویسنده جستار «ویرانههای من» با مطرح کردن پرسشی مبنی بر اینکه چرا باید درباره وجوه منفی زندگی خود بنویسیم؟ ادامه داد: باید بنویسیم چرا که به نظر میرسد موجب تشفی خاطر دیگران میشود. مینویسیم چون در فاصله امنی، دیگری میخواند و مبتلا نمیشود و عملاً از طریق نوشتن درباره رنج و ناکامی خود به دیگران این امکان را میدهیم که دچار چنین موقعیتی نشوند و اگر خودشان غم دارند، با ما هم غم شریک یا همدل باشند یا عبرت بیاموزند.
طلوعی گفت: موانع متعددی داریم تا حافظه ما این احساس ناخوب را بازی کند و یکی از راههای این امر روزنامهنویسی است چراکه به یک نویسنده کمک میکند که بین احساسات، تفکیک قائل شود، جزئیاتی را ثبت میکند که معمولاً حافظه شما ثبت نمیکند. من به داستاننویس توصیه نمیکنم روزنامه را بنویسد اما به جستارنویسها این توصیه را میکنم، ناصرالدین شاه هم معمولاً این کار را میکرد.
وی با بیان اینکه معمولاً ارزشهای تاریخی و اجتماعی روزنویسی بعدها مشخص میشود، افزود: یک زن خانهدار هم میتواند به اندازه یک رئیس جمهور روزنویسهای ازشمندی داشته باشد زیرا در روزنویسی موقعیت اجتماعی شما تعیینکننده ارزش متن نیست.
این نویسنده سوءگیری و نوشتن صحنه در روزنویسها را ارزشمند دانست و گفت: مفهوم دیگری در روزنویس وجود دارد که جذاب است، اینکه کسی که هر روز مینویسد به این فکر میکند که میخواهد آن را چاپ کند یا نه؟ من مقاله کوچکی درباره خاطرات اعتماد السلطنه نوشتم. به نظر من او میدانسته که بعدها نوشتههایش به دست کسی میرسد و منتشر میشود. دفترچه خاطرات اعتماد السلطنه، اولین دفترچهای است که در ایران سانسور شده چرا که بعد از فوت او ناصرالدین شاه خاطرات او را میخواند و هر جایی که دوست نداشته را از بین میبرد.
طلوعی صراحت را یکی دیگر از مفهومهای ارزشمند در روزنویسها اعلام کرد و افزود: معمولاً این کار را انجام نمیدهیم؛ ما در جستار روزانه به صراحت نیاز داریم تا یادآوری کند که نظرمان درباره یک فرد چگونه بوده است و یکی دیگر از کارهایی که میتوانیم در روزنویسی بگنجانیم گفتوگونویسی است. عمل روزنویسی ثبت نوشتههایی است که حافظه ما آن را پاک میکند. روزنویس را باید همان روز نوشت و آنچه که بعد نوشته میشود تفسیر نویسنده از موقعیت است.
این نویسنده در بخش دیگری از صحبتهایش به تفاوت ناداستان و فیکشن اشاره کرد و گفت: ناداستان به مرجعی مرتبط است و با فیکشن تفاوت دارد. کسی درباره فیکشن از شما سوال نمیپرسد اما در ناداستان با مفاهیمی روبهرو هستیم که واقعیت آن مهم است. به عنوان نمونه در جایزه پولیتزر کمیته حقیقتیابی وجود دارد که فکتها را بررسی میکند. این جایزه از نویسندگانی که به آنان داده شده چندین بار پس گرفته شده ا چون نویسنده نقل قولی در کتابش نوشته بود که قابل اثبات نبوده است.
وی در بخش دیگری از صحبتهایش درباره دستیابی به واقعیت ذهنی یک نویسنده توضیح داد: معمولاً گنجهای ما جایی است که برای کسی تعریفش نکردیم، کیفیت احساس در پدیدههای غیر قابل تعریف بیشتر از چیزی است که ما آن را تعریف کردیم در نتیجه احتمالاً سطح فراموشی و به زیر رفتن آن بیشتر است و ما در تکنیکهای بازیابی عمیق میخواهیم آن را بازسازی کنیم به همین دلیل خیلی از کارهایی که ما انجام میدهیم واقعی نیست و ما به واقعیت میل میکنیم. ما از طریق بازیابی حافظه در احساسات گاهی به حقیقت میل میکنیم و نمیتوانیم حقیقت را به یاد بیاوریم.
طلوعی ادامه داد: جایی که حافظه بدون کنترل ما میسازد، مسائلی را با جزئیات یادآوری میکند که ما مطمئن نیستیم که وجود داشته یا نداشته است، پس احتمالاً مجاز است اما اگر من چیزی را به خاطر بیاورم و فکر کنم دارم تخیل میکنم آن نوشته را خط میزنم چون به هر حال من یک داستاننویس هستم و میتوانم چیزهایی را هم بسازم. من به عنوان یک شخص حقیقی میتوانم مرزهای دستوری خودم را داشته باشم و وقتی فکر میکنم نمیتوانم مرز واقعیت یا تخیل را انجام ندهم، آن را ننویسم.
وی در تعریف جستار بیان کرد: جستار شبیه به یک متن استقرایی است، مسئلهای را مطرح و سعی میکند در بیان یک مسئله به پاسخ برسد اما لزوماً در انتها پاسخی ندارد، به عبارتی استقرایی را برای ما مطرح میکند. جستار، یک متن ادبی حاصل استقرا درباره یک موضوع است و موضوع میتواند در طیف گستردهای از مسائل سیر کند. اساس جستار ناکافی بودن است و من میتوانم در جستار مسائلی را با شما در میان بگذارم اما لزوماً این طورنیست که بتوانم آن را به اثبات برسانم. ناکامل بودن و ناکافی بودن جستار در قالب آن وجود دارد و یک متن استقرایی است که میکوشد مفهومی را به شما القا کند اما الزما موفق نمیشود.
این نویسنده به علاقهمندان جستارنویسی توصیه کرد که متن «تکرار» سورن کییرکگور فیلسوف دانمارکی را بخوانند و درباره این متن توضیح داد: این متن یک رساله فلسفی با این ایده است که آیا در زندگی ما تکرار وجود دارد؟ فرد در سفرهایی به آلمان میخواهد بررسی کند که تکرار وجود دارد یا نه و در نهایت متوجه میشود که تکراری وجود ندارد. متن جستار یک ایده را تبیین میکند اما الزاماً نمیتواند ما را متقاعد کند ولی میتواند طرح مسئله کند و پیشبرد و تبیین مسئله را با ما در میان بگذارد به همین دلیل جستار یکی از فلسفیترین شکلهای نوشتن است. جستار یکی از سرسختترین قالبهای روایی است زیرا به جز واحدهای تشکیلدهنده هیچ شکل تثبیت شدهای ندارد. شما نمیتوانید برای جستار فرم قائل شوید و جستار به مقالههای دانشگاهی شباهت نزدیک دارد و به همان اندازه از شما فکت میطلبد. جستار قالب سخت چسب و نیازمند هوشیاری روانی است و مفهومی که تبیین میشود ارزشمند است.
سلسله نشستهای «شنبههای روایت» شنبههای هر هفته با هدایت مکرمه شوشتری در خانه شعر و ادبیات برگزار میشود.
نظر شما