به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ مراسم رونمایی کتاب «صحنه عشق من است» که به زندگی هنری و آثار ادنا زینلیان میپردازد، در تالار رودکی ساعت ۱۶ برگزار شد.
این مراسم با حضور هنرمندانی چون فرهاد آئیش، قطبالدین صادقی، مهرانه مهینترابی، ایرج راد، مائده طهماسبی، مریم معترف، فهیمه رحیم نیا، تاجبخش فنائیان، حمیدرضا نعیمی، زری اماد، حسن فتحی، محمودرضا رحیمی، نازنین گورزیان، رضا مهدی زاده، کاظم هژیرآزاد، بهزاد فراهانی، شقایق فراهانی، اتابک نادری، فروغ قجابگلی، کاوه علینقی، اسماعیل حسنزاده، مهدی میردشتی و ابراهیم کریمی رئیس اتحادیه ناشران برگزار شد.
در این مراسم قطبالدین صادقی، بازیگر، کارگردان و مدرس تئاتر، ضمن اشاره به چهل سالگی برگشتش به کشور، گفت: تقریباً یکی دو ماه دیگر چهل سال میشود که من از اروپا برگشتهام. یک از نخستین کسانی که این شانس را داشتم، در برگشتم به کشور، به عنوان طراح لباس در نمایشهایم حضور داشته باشد، ادنا زینلیان بود.
وی با اشاره به اینکه طراحی لباس از مهمترین وجوه اجرای تئاتر است، چنین تصریح کرد: در تئاتر ما پنج اصل مهم داریم؛ برداشت، توالی، کار با بازیگر، طراحی و … در بخش طراحی یکی از مهمترین وجوه نمایش، طراحی لباس است که در کنار طراحی دکور و موسیقی و … بسیار مهم است. «لباس» بسیار مهم است چون هم تاریخ است، هم جغرافیا هم خودش معرف و سبک است. ما نمیتوانیم از لباس در تئاتر صرفنظر کنیم و مدعی اجرای یک نمایش شویم.
این مدرس دانشگاه «لباس» را فراتر از و مهمتر از موارد دیگر در تئاتر برشمرد و بیان داشت: «لباس» حتی فراتر از سایر عناصر تئاتر است. لباس معرف شخصیتهای تئاتر روی صحنه است. حتی جنس و رنگ پارچه هم در این شناسایی و معرفی موثر است. به خاطر دارم که برای انتخاب یک پارچه گاهی تمام خیابان سعدی و کوچه برلن را میگشتیم تا چیزی پیدا کنیم که بهترین شکل ارائه و معرفی بازیگر را در جنس، بافت و رنگ داشت باشد.
بازیگر کلاه انگلیسی، درباره خصوصیات حرفهای زینلیان اظهار داشت: در چند نمایشی که شانس داشتم در گروه تئاتر ما باشند، صادقانه بگویم او جزو شریفترین کسانی بود که در این حرفه دیدم. احساس مسئولیت او به قدری زیاد بود که گاه طراحان دیگر احساس تنگنا میکردند. رفتار دقیق، وسواسگونه و اخلاقی ادنا زینلیان فراتر از کار بود.
وی در ادامه به ذکر خاطرهای از علی منتظری، مدیر کل اسبق هنرهای نمایشی اشاره کرد و بیان کرد: علی منتظری که یادش به خیر باشد و هرجا هست، سلامت باشد، در زمان تصدی مدیر کلی و در توضیف ادنا زینلیان میگفت اگر ایشان مرد بود و مسلمان، من پشت سرش نماز میخواندم.
صادقی درباره تخریب کارگاههای رو به روی تالار وحدت گفت: زمانی که هنوز کارگاههای بزرگ لباس و دکور رو به روی تالار وحدت هنوز تخریب نشده بود، خانم زینلیان شبانهروز در این کارگاهها بالای سر خیاطها بود و این به خاطر احساس مسوولیت شغلیاش بود و من هیچکدام را فراموش نکردهام.
کارگردان «یادگار زریران» در توصیف مادر طراحی لباس صحنه ایران گفت: او فقط مکمل یک اثر نمایشی نبود، بلکه سازنده بود. گاهی ایدههایی داشت که از ایدههای کارگردان، جلوتر بود. من روشام این بود که همه عناصر تئاتر (هسته مرکزی نمایش) را در ابتدا تعریف میکردم و خلاقیت را به طراحان میسپردم. زینلیان تخیل ناب خود را به عنوان مجری با منِ کارگردان هماهنگ میکرد و گاهی جلو هم میزد، چنان که میزانسنها به بهترین شکل در نمایش، درخشانتر شود. تربیت خانوادگی، نژادی، فرهنگی ادنا زینلیان خاص است و از جمله همکارانی است که همیشه از او به نیکی یاد میکنم. حیف است که با این تجربه، او گوشه خانه بنشیند، تازه شروع پختگی او در کار است. الان باید شریطی فراهم شود که شاگردان بیشتری تربیت کند. شاگردانش هم مثل خودش مسوولیتپذیر و قابل احتراماند.
صادقی ضمن تقدیر از چاپ کتاب «صحنه، عشق من است» که بهانه تقدیر از ادنا زینلیان شد، گفت: زینلیان چیزی به فرهنگ و تئاتر ما اضافه کرده است که جای تقدیر و ستایش دارد و از همه همکارانش که کمر همت بستند و مجلس تقدیر امروز را ترتیب دادند. من به حضور درخشان شما خانم زینلیان در تئاتر، ادای احترام میکنم.
در ادامه مهرانه مهینترابی با حضور روی صحنه تالار رودکی گفت: من افتخار شاگردی این بانوی نازنین را داشتهام. الان داشتم به صحبتهای قطبالدین صادقی گوش میکردم، شما درست میگویید آقای دکتر! چیزی درون بعضی آدمها هست که دیگران را جلب و جَلد میکند. من سال ۱۳۵۸ در دوران تحصیل در دانشگاه، استاد زیاد داشتم و چون در فرودگاه مهرآباد، شب کاری میکردم و بعد میآمدم دانشکده، انتظار داشتم کلاسها چیزی به دانستههای من اضافه کند. یک استادی داشتیم با اینکه سه کلاس با سه موضوع متفاوت داشت، سر کلاسها چند جمله و حرف مشترک در همه کلاسها میزد او از من بدش میآمد و من هم از او بدم میآمد. من از سر خستگی و لج، سر کلاس آن استاد میخوابیدم. اما یادم میآید روز اولی که خانم زینلیان به کلاس آمد، با یک خانم با انرژی، پرجنب و جوش و باانگیزه فوقالعاده رو به رو شدم. از همان موقع مهرش به دل من نشست. چون نمیتوان یک چیزایی را اَدایاش را درآورد یا تظاهر کرد. انرژیای که از آدمها ساطع میشود و انرژی حقیقی بودن و راست بودن را همیشه از این بانوی بزرگ گرفتهام. ممنونم از زحماتی که برای من کشیدهاند.
پس از آن سید عباس عظیمی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت مطرح کرد: مؤسسه هنرمندان پیشکسوت یکی از زیرمجموعههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که اگر بخواهم خیلی ساده برایتان بگویم، مانند یک گلستان است. وظیفه ما بهعنوان متولیان این گلستان این است که مراقب باشیم گلهای آن پژمرده نشوند.
وی افزود: من خوشحالم که امروز در جمع استادان عزیز هستم و از جناب آقای زارعی بسیار تشکر میکنم. سماجت ایشان در انتقال اخبار به مؤسسه ما ستودنی است. ما در مؤسسه به دنبال گلهایی میگردیم که به این گلستان اضافه شوند و خوشحالیم که امروز شما بهعنوان جدیدترین گل به این مجموعه پیوستهاید.
عظیمی گفت: مؤسسه هنرمندان پیشکسوت بیش از هزار عضو دارد که همگی بالای ۶۰ سال سن دارند. از لحاظ شناسنامهای و هنری، این افراد در رتبه یک قرار دارند و ۹۵ درصد از آنها درجه یک هنری دارند. با اطمینان میتوان گفت که این مؤسسه بهدلیل تنوع رشتههای هنری که در خود جای داده، گنجینهای از هنر و فرهنگ ایران بهشمار میآید. هر عضو جدیدی که به این گلستان اضافه میشود، افتخاری برای ماست.
وی افزود: استاد عزیز، حالا که این لوح به نمایندگی از طرف خانم دکتر رضایی، معاون محترم وزیر، تقدیم شما میشود، میخواهم بگویم که امضای ایشان و من، مشترکاً پای این تندیس است. اما این کار کوچک ما چیزی به شأن و منزلت هنری شما اضافه نمیکند. این فقط نشانهای از ارادت ما به شماست.
مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت گفت: از استادان عزیز و بزرگوار خواهشمندم که با حضور خود، کمترین حداقل این تجلیل را با حضور اعضای مؤسسه هنرمندان پیشکسوت انجام دهند. همچنین خواهش میکنم از جناب استاد صادقی که از ردیف جلو زحمت بکشند و در این مراسم حضور پیدا کنند.
این متن اکنون واضحتر و خواناتر شده و لحن رسمی و احترامآمیز خود را حفظ کرده است.
در ادامه دختر ادنا زینلیان گفت: حس الانم مانند حس خانه پدری یا خانه مادربزرگ است، وقتی جمعه بعد از ظهر همه دور هم جمع میشوند. هفته پیش یک متن نوشتم و از دوستانم دعوت کردم.
وی افزود: مادرم یک پیام صوتی یک ثانیهای فرستاد و گفت: آنا، این را کی نوشته؟ گفتم: در متن نوشته مادرم. پس من نوشتم! در آن لحظه به خودم گفتم، امیدوارم که نماینده خوبی از بقیه بچههای شما باشم. بعد فکر کردم که مادرم چقدر به زندگی امید دارد، چقدر برای او هر روز یک جشن است. چقدر نماینده نعمتی است که هر روز با خوشحالی و پایدار در کنار ماست. امیدوارم این شادی و پایداری همیشه در زندگی او و همهمان باقی بماند.
دختر ادنا زینلیان گفت: این نسخه با حفظ حس عاطفی شما به شکلی مرتب و روان بیان شده است.
پس از آن ادنا زینلیان تصریح کرد: سلام و صد سلام! خیلی خوشحالم که در این لحظه از زندگی در کنار من هستید. از اساتید، کارگردانها، بازیگران، دانشجویان و دوستان خوبم سپاسگزارم. اما جای عزیزانی مثل استاد نوریان، دکتر بردیا صدرنوری، برادرم ادوارد زینعلیان و دیگران در این جمع خالی است.
وی افزود: ممنون از یاران همیشگی که کمک کردند تا این مراسم به نحوی که امروز شایسته شما باشد برگزار شود. همچنین از دکتر محمد اللهیاری، مدیرعامل محترم بنیاد رودکی، که این سالن را در اختیار ما قرار دادند تا بتوانیم دور هم باشیم، سپاسگزارم.
زینلیان گفت: سپاس ویژهای دارم از گروه تحریر، گروه هنری، تولید و انتشارات. ای کاش زمان کافی بود تا میتوانستم تک تک شما را روی صحنه دعوت کنم و خاطراتی که با هم داشتیم، مرور کنیم و یادآوری کنیم روزهایی که با هم گذراندیم.
وی افزود: از تشریففرمایی شما عزیزان، به خصوص عیسی ایسیک یونسیان از موسسه ترجمه و تحقیق نور، آقای گارو که در این مسیر به من کمک کردند و همچنین دوستان خوب دیگر، از جمله شاگردان سابقم که اکنون اساتید دانشگاه هستند، سرکار خانم مژگان، خانم غزاله، خانم محمود و دیگر عزیزان، بسیار سپاسگزارم. حضور تک تک شما باعث افتخار است.
در ادامه حمیدرضا نعیمی یادداشت خود را در رابطه با کتاب خواند. این یادداشت به شرح زیر است: «صدای اساطیری محمد نوری که شعری نازک از نادر ابراهیمی را میخواند، اشک از چشمانم جاری میکند.
"ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود، خون دلها خوردهایم.
خون دلها خوردیم، ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود، رنگ دوران بردیم. "
چه دشوار است نوشتن از دختری ایران، ادنا زینعلیان. به جرئت میتوان گفت عاشقتر از او در تئاتر ندیدم. ادنا زینعلیان را باید در طراحیهایش جستجو کرد. او را در نام ارجمند و ستایششده زن ایرانی باید دید و شنید. کسی که نیامده است که برود، او آمده تا باشد، جاودان، خستگیناپذیر، مؤثر، با شکوه و خلاق. او شاعر صحنههاست. نمایشها و طراحیهایش را بازی نمیکند؛ نفس میکشد و زندگی میکند.
این مثل که کوچکترها به دیگران سخت میگیرند و بزرگترها به خود، بانو زینعلیان است. او راه پر سنگناخو و پرفراز و نشیب را پیموده تا نام مادر طراحی لباس تئاتر ایران را به سال سزاواری و شایستگی از آن خود کند. استادان امروز به شاگردی ایشان باریده و میمالند و چه خوشبختند آنان، تازهآمدگانی که نه فقط تکنیک علم و هنر، بلکه درس زندگی، نظم، مسئولیتپذیری و اخلاق را نیز از استاد ادنا زینعلیان میآموزند.
او توأمان هم شخصیت یک رهبر را دارد و هم یک جنگجو. با شرایط و ناملایمتیها مدارا میکند، درست مثل یک رهبر، در همان حال نرم میجنگد تا شرایط را تغییر دهد. این سختکوشی، ایستادگی و خستگیناپذیری را از تبارش به ارث برده که حتی بزرگترین نسلکشی ارامنه در ترکیه در سال ۱۹۱۵ میلادی هم نتوانست آنان را محو یا کمرنگ کند.
راز مانایی و موفقیت را نباید تنها در کارهایی که انجام داده جستجو کرد. بلکه باید فهمید چرا در طول سالیان به دهها و صدها پیشنهاد برای طراحی پاسخ رد داده است. چرا به سینما و تلویزیون دل نبست تا همچنان بانوی پر افتخار تئاتر باقی بماند. بدون شک عشق و علاقه سیریناپذیر به مطالعه، تحقیق و پژوهش در این امر نقش مهمی داشته است.
هیچگاه تحقیق و مطالعه صرفاً با نمایشنامه برای طراحی قلم به دست نمیگیرد. او با دقت و حساسیت، یک متن نمایشی و کاراکترهایش را تحلیل میکند. از دیالوگها، نشانهها و اشارات موجود در اثر استفاده میکند تا به کشف و ایده برسد. معمولاً بعیدترین طرحها را میتوان در اولین برخورد، در ذهن سرشارش یافت. او آماده هر نوع تغییر یا خلق جدید است و به برخورد تازه نه نمیگوید؛ او فقط به کلیشهها میگوید نه، زیرا هنرمندی مولف و صاحب نگاه، اندیشه و امضا است.
کافی است که یک نمایش از او ببینید، در کاری دیگر، بیهیچ اطلاعی از اسم او بهعنوان طراح لباس، میتوان حدس زد که طراحی نمایش کاری در آگاهی و روانشناسی رنگهایش اشتباه نبوده است. این همه نظر و حسن عمل او را نمایان میکند.
یکی از زیباییهای پنهان در کار ادنا، آن است که اعتماد به نفس و اطمینان میبخشد که به کارشان ایمان و باور دارند، اما این باور باعث نمیشود که ثانیهای از نظارت بر کار و عملکرد دیگران غافل شوند. زیرا خود را در برابر وظیفهای که پذیرفته و در برابر کارگردان و گروه اجرایی مسئول میداند. حقیقتاً این بیت شعر سعدی را برای تنی چون استاد به کار برده است:
«صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را،
تا دیگر مادر گیتی فرزند بسازد.»
این کتاب را با شعف تمام مطالعه کردم.
این نسخه سعی کرده است تا به شکلی مرتب و روان، همه نکات و احساسات شما را منتقل کند.
نام و جانهای هنر تئاتر سرزمینم در آن ثبت و ضبط شده است. به همین دلیل این اتفاق خجسته را به فال نیک میگیرم که درباره استادان دیگر هم چنین کاری صورت بگیرد. از پنجره رشته کوههای البرز را با برفهایش میبینم و دماوند را، دماوند زیبا، و بانوی هنرمند سرزمینم را تصور میکنم با لبخند استاد ادنا زینعلیان.
چه خوش میخواند خواننده سرزمینم:
"ما برای پرسیدن نام کلی ناشناس چه سفرها کردهایم،
چه سفرها کردیم.
ما برای بوسیدن خاک سر قلهها چه خطرها کردهایم،
چه خطرها کردیم. "»
آیساک یونانسیان در ادامه افزود: هنرمندان عالیقدر و هنر دوستان عالیمقام، بسیار خوشحالم که به نیابت از جامعه ارمنیان ایران امروز در این جمع حضور دارم و میتوانم چند لحظهای خدمت شما باشم. از طرف دیگر، بسیار خوشحالم که به عنوان یک ایرانیت ارمنی در مورد یک بانوی ایرانی و در یک سالن بینظیر که ساخته یک ایرانی ارمنی، زندهیاد اوژن است، که به نظر من یکی از بهترین سالنهای ایران است، حضور دارم و سخن میگویم.
وی افزود: بیشک خانم زینعلیان از آن شیرزنان ایرانی است که در جامعه مردسالار ایرانی توانسته به موفقیت برسد و ما باید جا پای دیگر بزرگان گذشته در عرصه هنر بگذاریم. خصوصاً نمیتوانیم فراموش کنیم که از اولین بانوانی که در ایران روی صحنههای نمایش ظاهر شدند، بانوان ارمنی بودند. در آن زمان، در دوران قاجاریه و اوایل پهلوی، با وجود تعصبات خاص، خانمهایی همچون خانم بارتوریان که در رشت نمایش «پریزاد» را برای اولین بار روی صحنه بردند، نقش مهمی ایفا کردند. همچنین دیگر بانوان ارمنی که در عرصه هنر درخشیدند و من خوشحالم که امروز بانوان ما چنین در صحنههای هنر میدرخشند. البته این ایران نخواهد بود اگر نگوییم که این جامعه زیبای ایران و این کشور زیبای ایران بود که ما ارمنیها را با آغوش باز در خود پذیرفت. من امیدوارم که ما هم توانسته باشیم جواب این لطف بزرگ ایران را داده باشیم.
نظر شما