سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): روستای بیدله یکی از روستاهای استان چهارمحالوبختیاری است که در منطقه کوهستانی و سرسبز در یکی از دوردستترین نقاط شهرستان لردگان قرار دارد. این روستای عشایرنشین دارای جمعیتی حدود ۲ هزار نفر است که بیشتر از کشاورزی و دامداری بهعنوان منبع درآمد خود استفاده میکنند. مردم این روستا مذهبی، مهماننواز و فرهنگدوست هستند و به گویش شیرین بختیاری صحبت میکنند. این روستا در گذشته فاقد امکانات آموزشی و فرهنگی مناسب بود، اما با تلاش و همکاری خیرین و مسئولان استانی و محلی، یک کتابخانه عمومی با نام کتابخانه شهدای سادات در سال ۱۳۹۴ در این روستا احداث شد و پس از جابهجایی به ساختمانی مناسبتر، انجام تعمیرات و بهروزرسانی تجهیزات در روزهای پایانی بهمن ۱۴۰۲ با حضور مسئولین کشوری و استانی بازگشایی شد.
کتابخانهای که یک رؤیای زیبا و یک امید بزرگ برای کودکان و مردم این روستا محسوب میشود.
روز بازگشایی کتابخانه شهدای سادات، موج شادی و هیجان را در تکتک مردم روستای بیدله بهخوبی میتوان دید. کودکان و نوجوانان این روستا با لباسهای محلی رنگین و شاد، چشمانتظار آمدن میهمانانی بودند که از پایتخت کشور و مرکز استان میآمدند. دخترکان با لبخند و شادی، سلام و خوش آمد گویی را به گویش خودشان تمرین میکردند و میخواستند با نشاندادن شادی و احترامشان به میهمانان، نشان دهند که چقدر از داشتن این کتابخانه خوشحالاند.
پسربچهها با پاپوشهای پلاستیکی مدام به سمت پُل مشرِف به تنها خیابان روستا میدویدند تا زودتر مژده رسیدن میهمانان را به مردم روستا برسانند. مردان عشایر کنار کتابخانه سیاهچادری به پا کرده بودند. از داخل چادر بوی خوش نان محلی و آش کاردی که با سبزی کوهی پخته میشد مشام انسان را نوازش میداد؛ زنان روستا به یُمن آمدن میهمان که به احترام وجود آنها صدها کیلومتر راه را طی کرده بود تلاش میکردند میهماننوازی عشایر را نشان دهند و دخترکان با قرآن و سینی و قیچی در ورودی کتابخانه، انتظار مسئولین را میکشیدند تا زودتر ربان بریده شود و بروند کتاب امانت بگیرند.
ماشین از راه رسید؛ مردی سپیدمویِ با ابهتی با چهرهای بشاش از ماشین پیاده شد و مرد جوان دیگری با لبخند همراهیاش میکرد. آنها که رسیدند، دخترکان دوقلوی بختیاری برایشان شاهنامه خواندند و هنرمند نابینا شعری در وصف کتاب دکلمه کرد.
انتظارها بالاخره به اتمام رسید دختری با لباس زری با عشق و احترام، قرآن را بوسیده و روی سرش گذاشت و دست مرد سپیدموی داد او هم چندخطی زیر لب قرآن خواند و کودکی دیگر، با منقل و اسفند، دود سفید را به آسمان فرستاد و با زبان محلی، خیرمقدم گفت. کتابداران سینی و قیچی را بادقت و زیبایی تزیین کرده بودند و آن مرد سپیدموی که از پایتخت آمده بود بریدن ربان بازگشایی کتابخانه را به فرزند شهیدی تعارف کرد تا کتابخانهای که به نام شهداست به دست دختر شهید بازگشایی شود.
میهمانان که برای افتتاح کتابخانه آمده بودند، حسن میزبانی و خونگرمی مردم روستا را تحسین کردند. آنها با تقدیر از زحمات خیرین و مسئولین محلی، از اهمیت کتابخانههای عمومی در توسعه فرهنگی و اجتماعی روستاها یاد کردند. معاون برنامهریزی، پژوهش و فناوری اطلاعات نهاد کتابخانههای عمومی کشور همان مرد سپید مویی بود که با شوق از راهی دور برای بازگشایی این کتابخانه آمده بود، او در سخنرانی خود گفت: «کتابخانه باید - و میتواند - درس زندگی به مردم بیاموزد و این درسآموزی خاصیت اصلی کتاب است؛ چراکه هر کتاب خوب یکی زندگی و تجربه والا و باارزش را روایت میکند. فرزندان ما، به جز آنچه در مدارس به شکل رسمی میآموزند، نیاز به مطالعه منابع غیردرسی دارند که کتابخانههای عمومی با ارائه این منابع و خدمات متنوع آموزشی و فرهنگیِ متناسب با آنها میتوانند به وظیفه زندگیبخشی و مهارتافزایی خود عمل کنند.»
آری بازگشایی کتابخانه شهدای سادات، یک رویداد فرهنگی بزرگ و ماندگار برای مردم روستای بیدله بود روستایی که تنها مرکز فرهنگی آن همین کتابخانه است و با بازگشایی آن یک رؤیای زیبا و یک امید بزرگ برای کودکان و تمامی مردم این روستا به حقیقت پیوست. آنها که تا کنون فقط از کتابهای مدرسه استفاده میکردند، دوباره میتوانند از کتابهای متنوع و جذاب این کتابخانه بهره ببرند. آنها میخواهند با استفاده از این فرصت، سطح دانش و فرهنگ خود را بالا ببرند و به پیشرفت و توسعه روستای خود کمک کنند. این کتابخانه نهتنها یک ساختمان است، بلکه یک رؤیای زیبا و یک امید بزرگ برای مردم روستای بیدله محسوب میشود.
خورشید منطقه مُنج در دشتهای سرسبز بیدله که بوی بهار به خود گرفته بود میرفت تا غروب کند؛ اما برای مردم بیدله آن روز طلوع خورشیدی بود که هر صبح با بازشدن کتابخانه دل مردم را گرم میکردم و پرتوهای دانایی که از دل کتابها بیرون میزد کودکان بیدله را توانمندتر و قویتر میکرد.
نظرات