به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ محسن کدیور در مقالهای که اخیراً در وبسایت خود منتشر کرده است، عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، محمدعلی امیرمعزی و صدیقه وسمقی را به عنوان «تجدیدنظرطلبان دینی» معرفی کرده و مدعی شده است که این افراد با تجدیدنظر در بنیادهای اسلام، دینی متفاوت با اسلام ارائه کردهاند.
کدیور در ابتدای این مقاله که ویرایش جدیدی از مقاله پیشین اوست، با بیان اینکه همه طیفهای مورد اشاره در این مقاله، حتی طیف تجدیدنظر طلبی که او معتقد است دینی متفاوت با اسلام ارائه کردهاند، را مسلمان میداند، اضافه میکند که «ایمان مقولهای شخصی است» که در این مقاله مطلقاً به آن پرداخته نشده است. کدیور در ادامه با اظهار تاسف از واکنش اخلاقستیزانه عبدالکریم سروش به نقدهایش، اضافه کرده است که این مقاله را بازنشر میکند تا محرز شود که نویسنده بیدی نیست که به این بادها بلرزد.
او با تقسیم «طیفهای جدید اسلامی در ایران معاصر» به سنتی و نوگرا، قسم دوم را به دو گروه «نواندیش» و «تجدیدنظرطلب» تقسیم کرده و تاکید میکند که این طیف، عنوان تازهای است که در این مقاله معرفی میشود.
کدیور در این مقاله با بیان اینکه برخی مسلمانان نواندیش مسمی به روشنفکران دینی، مرزهای اجتهاد ساختاری در مبانی و اصول را درنوردیدهاند و از اجتهاد در متن دینی به افقی بالاتر صعود کردهاند، مینویسد: «به جای اجتهاد در کتاب و سنت به تجدیدنظر در وحی، پیامبری، قرآن و خدا دست یازیدهاند».
کدیور در ادامه این مقاله با اشاره به اینکه تجدیدنظرطلبان ایرانی همانند مستشرقان غیرمسلمان در بنیادها و اساس اسلام تجدیدنظر روا داشتهاند، اضافه میکند: «آنها در اصلیترین باورهای اسلامی یا بنیادها و اساس اسلام که به نظر هر چهار طیف قبلی «هسته سخت اسلام» است تجدید نظر و بازنگری کردهاند».
او در ادامه مینویسد: «بالاخره اگر وحی به مثابه امر فرابشری از عالم غیب، قرآن به مثابه کلام الله مجید، تبعیت محمد (ص) از وحی و نه برعکس، وثاقت تاریخی قرآن، رحمانی بودن اسلام و قرآن و پیامبر (ص)، و ممنوعیت کامل استفاده از زور در مقوله ایمان و دین از بنیادها و ضروریات اسلام نباشد پس بنیادها و اساس اسلام چیست؟ اینکه وحی الهی امر بشری معرفی شود، یا قرآن به کلام محمد (ص) یا رؤیای او یا نوشتهای که حتی تالیفش به محمد بن عبدالله (ص) هم قابل انتساب نیست (چه برسد به خدای محمد) تعبیر گردد، یا محمد (ص) رهبری اقتدارطلب معرفی شود که با زور شمشیر مردم را مسلمان میکرد، اگر اینها تجدیدنظر در بنیادها یا اساس اسلام نباشد پس بنیاد یا اساس اسلام چیست؟! مگر اینکه ادعا شود که اسلام اصلاً بنیاد و اساس ندارد.»
کدیور در ادامه این مقاله، تجدیدنظر در بنیادهای اسلام را «ارائه دینی متفاوت با اسلام» معرفی میکند و مینویسد: «با همه اینها عنوان تجدیدنظر طلبی را با ادعای حداقلی تجدیدنظر در بنیادها و اساس اسلام مطرح می کنم که استدلال آن بسیار آسان است: مقدمه اول. باور به قرآن به عنوان کلام الله از بنیادهای اسلام است.
مقدمه دوم. نفی این باور و تغییر آن به کلام بشری تجدیدنظر در بنیادهای اسلام است.
مقدمه سوم. تجدیدنظر در بنیادهای اسلام ارائه دینی متفاوت با اسلام است.»
محسن کدیور با بیان اینکه دیگر دعاوی تجدیدنظرطلبان هم از جنس تجدیدنظر در بنیادهای اسلام است مینویسد: «اینها تجدید نظر در بنیادهای اسلام است و یقیناً از جنس «اصلاح معرفت دینی» یا اجتهاد ساختاری نیست، و چیزی از مقوله تجدیدنظر در اصول اسلام یا «تجدید نظر در اسلام» است امر پوشیدهای نیست. تردیدی نیست که این تجدید نظرها به حداقل تجدید نظر در نبوت میانجامد، شواهد تجدید نظر در توحید و معاد نیز مفقود نیست. به تصریح یکی از اساتید محترم این طیف در اواسط دهه هشتاد، از ایمان سنتی آنچه برایم باقی مانده است دو امر بیشتر نیست: توحید و عدالت. این سخنی کاملاً صادقانه است. البته توحید آن هم از جنس توحید ادیان ابراهیمی یعنی باور به خدای متشخص نیست، بلکه از جنس دعاوی متصوفه از سنخ وحدت وجود است. عدالت هم که امری ماقبل دینی و فرامذهبی است.»
او در پایان مینویسد: «نمایندگان اصلی مسلمانان تجدیدنظرطلب در ایران معاصر عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری هستند. محمدعلی امیرمعزی هم از زاویه قرآنپژوهانه به این طیف تعلق دارد. طیف مذکور در مراتب بعدی هم نمایندگانی [صدیقه وسمقی مولف کتاب الکترونیکی «مسیر پیامبری»] دارد.»
نظر شما