سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): فهرست کتابهای با موضوع شهید ابراهیم هادی را که مرور میکنیم، چند عنوان بیشتر از سایر عناوین جلب توجه میکنند و میتوان گفت مهمترین کتابها درباره این شهید بزرگوار هستند. نخستین عنوان که بارها تجدید چاپ شده، کتاب دو جلدی «سلام بر ابراهیم» است که با کتاب دیگری به اسم «خدای خوب ابراهیم» تکمیل میشود و مجموعهای سهجلدی درباره پهلوان شهید را شکل میدهند.
در این کتاب میخوانیم: به همراه چند نفر از دوستان نشسته بودیم و در مورد ابراهیم صحبت میکردیم. یکی از دوستان که ابراهیم را نمیشناخت تصویرش را از من گرفت و نگاه کرد. بعد با تعجب گفت: «شما مطمئن هستید اسم ایشون ابراهیمه!؟» با تعجب گفتم: «خب بله، چطور مگه؟!» گفت: «من قبلاً تو بازار سلطانی مغازه داشتم. این آقا ابراهیم دو روز در هفته سر بازار میایستاد. یه کوله باربری هم میانداخت روی دوشش و بار میبرد. یه روز بهش گفتم اسم شما چیه؟ و گفت من رو یدالله صدا کنید! گذشت تا چند وقت بعد یکی از دوستانم آمده بود بازار، تا ایشون رو دید با تعجب گفت این آقا رو میشناسی!؟ و گفتم نه، چطور مگه؟ گفت ایشون قهرمان والیبال و کشتیه، آدم خیلی باتقوائیه، برای شکستن نفسش این کارها رو میکنه. این رو هم برات بگم که آدم خیلی بزرگیه! بعد از آن ماجرا دیگه ایشون رو ندیدم!»
همچنین میشود از کتاب کوچکی که نشر شهید کاظمی با عنوان «شهید ابراهیم هادی» تولید و منتشر کرده است نام برد و سپس به «یاران ابراهیم» که مجموعهای حکایتها درباره این شهید است اشاره کرد. دو کتاب «جوانمرد» از انتشارات یازهرا و «داداش ابراهیم» از نشر کتابک هم نباید از قلم بیفتند که اولی زندگی و خاطرات شهید هادی را مرور میکند و دومی روایتها و داستانهایی کوتاه در وصف زندگی این شهید است. کتاب دوم، برای مخاطبان کمسنوسالتر نوشته شده است و زبانی ساده دارد.
این کتابها، همگی در دسته خاطرات جای میگیرند و برشهایی از زندگی و فضایل اخلاقی شهید هادی را روایت میکنند. برخی از این عناوین، گاهی به قالب داستان – داستان کوتاه – نزدیک میشوند و خواننده میتواند تخیل و خلاقیت نویسنده را در بازآفرینی صحنهها و حوادث به چشم ببیند. اما آنچه روایت میشود، در نهایت باز در قالب خاطره باقی میماند و نمیشود از آنها به «داستان» یاد کرد. از جمله، در کتاب «خدای خوب ابراهیم» میخوانیم: «یک بار به همراه رفقایش سر کوچه نشسته بودند، فرد مستی وارد کوچه شد و در حال مستی، داخل جوی آب افتاد. رفقایش او را مسخره کردند. ابراهیم به جای این کار، او را از جوی بیرون آورد و تمیز کرد و به خانهاش رساند. کسی ندید که ابراهیم دیگران را مسخره و عیبجویی کند. چراکه خدای خوبش، تمام انسانها را از این کار نهی کرده است.»
یا در جای دیگری از همین کتاب میخوانیم: «با ابراهیم به سمت مقر سپاه میرفتیم تا وسایل لازم را برای رزمندگان تحویل بگیریم. صدای اذان ظهر که آمد، ماشین را در مقابل یک مسجد نگه داشت. گفتم: آقا ابراهیم، بیا زودتر بریم مقر، همونجا نماز رو میخونیم. ما که بیکار نیستیم. داریم کار رزمندهها رو انجام میدهیم. این هم مثل نمازه. با لبخندی بر لب نگاهم کرد و گفت: تموم این کارها بازیه. هدف از جنگ و جبهه و… اینه که نماز زنده بشه. هدف تمام کارهای ما اینه که ما عبد خدا و اهل نماز اول وقت بشیم. انشاءالله اثر اهمیت به نماز اول وقت رو تو زندگی خود میبینی.»
متأسفانه پرداختن به زندگی شخصیتی چنین جذاب و قهرمانی چنین بزرگمنش، به ثبت خاطرات محدود شده و در قالبهای دیگر روایت دستنخورده مانده است. شاید چون ثبت و نقل مکتوب خاطرات، که بسیاری از آنها نیز تکراری هستند، آسانترین راه باشد. صحبت از زیر سوال بردن کوششهای ارزشمند و دغدغههای شریف آنهایی که از شهید هادی نوشتهاند نیست، بحث این است که این کوششها و دغدغهها نباید به همین اندازه محدود باشد و قصه یکی از قهرمانان روزگار ما در قالبهای دیگر – مثل رمان و زندگینامههایی که در پیوند یا دانشهایی مثل روانشناسی و جامعهشناسی و تاریخ نوشته میشوند – ناگفته باقی بماند. ثبت این خاطرات، هرچقدر هم ضروری و لازم، به معنی پایان کار و ختم وظیفه نیست. حداقل برای نویسندگانی که دل در گرو ادبیات مقاومت دارند نباید چنین باشد.
این خاطرات، مواد و مصالح اولیه برای کارهای بعدی را مهیا کردهاند و استفاده دوباره و چندباره از آنها برای کارهایی در همین قالب، دیگر چندان لطف و جذابیتی ندارد. آنهایی که شهید هادی را میشناسند با این حقیقت درباره او مواجه شدهاند که سرچشمه معنویت و خلوص و فضایل درخشان دیگری که در این شهید وجود دارد هنوز و همچنان میجوشد و این ظرفیت را دارد که جامعهای را – با آنچه از خود به میراث و یادگار گذاشته است – سیراب کند، البته به شرط خلق روایتهای تازه و جذاب، و آزمودن قالبهای دیگر.
نظر شما