حسن بلخاری در نشستی در شهرکتاب گفت: ارزش سعدي و مقام بلند سعدي تنها وابسته به بوستان و گلستان نيست. جستن سعدي در بوستان و گلستان ظلم تاريخي انديشههاست. جلوه درخشان و حکمت سعدی در رساله «عقل و عشق» پديدار ميشود._
وي كه عصر روز چهارشنبه (8 مهرماه) در مركز فرهنگي شهر كتاب سخن ميگفت با اشاره به ديدگاه قشريون افزود: هر چند كه برخي از قشريون، اعتقاد به وحدت وجود را كفر ميدانند و حتي بعضي از فقها نيز به صراحت اعلام ميكنند كه چنان باوري، نادرست است اما در عرفان اسلامي باورمندان به وحدت وجود، فراواناند. البته بايد توجه داشت كه بحث وحدت وجود، پيچيده و لغزشگاه باريكي است.
اين كارشناس عرفان اسلامي يادآور شد: اگر قائلان به اين سخن به حقيقت چنگ نزنند، سر از گرداب ضلالت درميآورند و به حقيقت نخواهند رسيد. راه گريز از اين گمراهي، توسل به عقل نبوي است. از اين ديدگاه كه بنگريم آنگاه درخواهيم يافت كه عشق حقيقي آنگاه معنا خواهد داشت كه براي هستي قائل به وحدت وجود باشيم و عشق آنگاه جلوه ميكند كه عالم مبتني به وحدت باشد.
رئيس پژوهشكده هنر فرهنگستان هنر خاطرنشان كرد: در جهان قائل به افتراق يا تثليث، عشق خلق نخواهد شد؛ چرا كه عشق از بستر وحدت وجود ميرويد. به همين دليل است كه كه متفكران ميگويند عشق زائيده وحدت وجود است. در عرفان اسلامي نيز تنها مسير حقيقي رسيدن به وحدت، اتحاد است و تنها در اين صورت است كه عارف در چارچوبهاي حلوليه نميلغزد.
مولف كتاب «هندسه، خیال و زیبایی» در ادامه سخنانش افزود: در عرفان سخن نغزي است كه بايد بدان توجه داشت. آن سخن چنين است كه عاشقي عاشق هم از عاشقي معشوق است. اين معشوق است كه عاشق را عشق ميآموزد. در حقيقت، عاشق از خود هيچ ندارد و هميشه وابسته به معشوق است. اين سخن را ميتوان حقيقت و جوهره عشق در انديشه ايراني و اسلامي دانست. حال كه چنين است چگونه ميتوان كسي را كه در مسيري افتاده است كه جز حضرت معشوق، جلوه ديگري نميبيند، نصيحت كرد و پند آموخت؟
وي افزود: همين است كه گاهي عقل با دلسوزي نصيحت، رهزن عاشق ميشود و با محبت، رهرو را از رفتن باز ميدارد. چرا كه در باطن نيك آدمي، چنان شري نهفته است كه تمام هستي ما را ميسوزاند. از سويي ديگر هر كه عاشق خود شد سر از بيابان «عجب» در خواهد آورد. پس آدمي تا ميتواند بايد خود را فرو گذارد وگرنه از راه بيرون ميرود.
اين استاد دانشگاه يادآور شد: عشق در تمامي تاريخ يك زبان بيش ندارد؛ پس در عرصه وحدت و در ميان بزرگان حكمت نبايد به دنبال اسمها بگرديم. آن حكما، جانهاي واحدي هستند كه از هم بيگانگي ندارند و محصول سخن آنها وحدت است، از اين رو زبان آنها هم واحد است. به سخن ديگر حقيقت واحدي وجود دارد كه مدام از خود پرده برميافكند.
وي افزود: در آغاز رساله «عقل و عشق» سعدي، به سوالي برميخوريم كه كسي به نام سعدالدين نطنزي از سعدي ميپرسد. سوال اين است كه مرد را عقل به مقصد ميرساند يا عشق؟ جوابي كه سعدي به اين پرسش ميدهد، بازگو كننده ديدگاههاي او پيرامون عقل و عشق است.
مولف کتاب «سرگذشت هنر در تمدن اسلامی» خاطرنشان كرد: سعدي پاسخ را با سخني از پيامبر آغاز ميكند و ميگويد كه نخستين چيزي كه خداوند خلق كرد، عقل بود. از طرفي ديگر استنباط سعدي از سخن نطنزي اين است كه در لابلاي كلمات او، نوعي از تقيد و تكريم عقل هم به چشم ميخورد. به همين دليل است كه مينويسد تقدم داشتن عقل بر عشق، عين صواب است و از راه عقل است كه ميتوان راهي به وصل دوست گشود.
وي افزود: براي وصل سه طريق امكانپذير است؛ گروهي به ياري عقل، گروهي به كمك عمل و گروهي نيز به مدد عشق به وصل ميرسند. اما آيا عقل است كه راهي به صورت معشوق نشان ميدهد يا با نشستن در كنج خانه دل است كه به دوست ميتوان رسيد؟ این بحث ديگري است. در اين راه گاهي تنها صورت دوست را نشان ميدهند و عاشق را به نظارت جمال دوست ميخوانند و گاهي دوست به عاشق ميگويد «از در درآ، اي تو، من».
بلخاري يادآور شد: بايد دقت كرد كه در اين راه، كميت عقل لنگ نيست. درست است كه سعدي ميگويد كه عاقل مغرور است و به او صفت مسكين ميدهد، اما اين سخنان هنگامي بر زبان سعدي جاري ميشود كه عاشق است و از عشق مست و بيخود است. سعدي هنگامي كه به بام عشق ميرسد به عقل حمله ميكند و وقتي به عشق ميتازد كه بر عرش و در خيمه معشوق است.
مولف کتاب «مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی» خاطرنشان كرد: در عقل است كه به دنبال آداب ميگرديم، در عشق چنين كاري حماقت است. مسير عقل با عشق اين فرق را دارد كه عشق رهرو را به معشوق تبديل ميكند و از پيله عاشقي در ميآورد اما عقل به چنين سرانجامي نميرسد.
وي افزود: سخن عرفاي اسلامي يك چيز بيشتر نيست و آن اين است كه تمام عالم محصول يك حرف است «كن فيكون». ابن عربي ميگويد كه عالم محصول سماع است. يعني اگر هستي، هست شده است بدين سبب است كه حضرت «او»، دست به كلام شد و عالم شنيد و هستي، هست شد. در تجلي عشق است كه حقيقت ظاهر ميشود. آن كه عاشق نشد قادر به دستيابي به حقيقت نيست. به همين دليل است كه سعدي، در رساله «عقل و عشق»، عقل را «راه» نميداند بلكه «چراغ راه» در نظر ميگيرد.
مولف کتاب «تجلی نور و رنگ در هنرهای ایرانی- اسلامی» يادآور شد: با اين همه، كسي كه بي ياري عقل گام در طريقت عاشقي ميگذارد، سر از مريدي شيطان درخواهد آورد. به راستي هم دين بر مركب عقل، خوشنواست. پس بايد عقل براي ما همواره عظمت داشته باشد. سعدي نيز نخستين قدم در اين راه را عاقلي ميداند.
وي افزود: عقل، ابزار ايجاد تمايز بين اشياء است. از اين رو، علم ابزار دريافت است، نه مقصد. كسي كه توسط علم وارد طريقت ميشود، بيگانه و علم پرست خواهد شد. پس به خود علم نبايد مؤمن بود بلكه به آن چه در انتهاي راه نشان ميدهد بايد باور داشت. تا باطن پاك نشود، حقيقت رو نخواهد كرد. عقل در ساحت عشق است كه خود را سرگردان ميبيند و در قياس با عشق است كه كم ميآورد اما نسبت به خودش، پادشاهي است بي همتا.
مولف كتاب «در انتظار نور» خاطرنشان كرد: پرسشي که در اينجا پيش ميآيد اين است كه چرا کسی كه در اوج وصل است هنگامي كه با او از رسيدن و وصال سخن ميگوييم، انكار ميكند؟ اين پرسشي اساسي است كه كمتر عارفي را سراغ داريم كه از ديد عقلاني درباره آن بحث كرده باشد اما سعدي در رساله «عقل و عشق» چنين بحثي را پيش ميكشد. پاسخ او اين است كه رسيدگان به مقصود، اقرار به ناتواني ميكنند تا از عجز بيرون بيايند.
نظر شما