پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۰
«عصر داستان» مشهد به ایستگاه شصتم رسید

خراسان‌رضوی- شصتمین نشست انجمن عصر داستان مشهد با حضور داستان‌نویسان و نویسندگان جوان و پیشکسوت برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در مشهد، شصتمین نشست انجمن عصر داستان مشهد با حضور داستان‌نویسان و نویسندگان جوان و پیشکسوت چهارشنبه عصر در مکتب هنر رضوان مشهد برگزار شد.

در این جلسه بخش‌هایی از داستان «یک درخت، یک صخره، یک ابر» از کتابی به همین نام اثر «کارسون مکالرز» نویسنده امریکایی خوانده و پس از آن به نقد و بررسی آن پرداخته شد.

در این داستان می‌خوانیم: «پسری روزنامه‌فروش با چهره‌ای بچه‌سال وارد کافه‌ای می‌شود. جماعتی آن‌جا هستند. پیرمردی او را صدا می‌زند. می‌گوید دوستش دارد. همه می‌خندند. به پسرک برمی‌خورد. پیرمرد از پسرک می‌خواهد به حرف‌هایش گوش بدهد و ادامه می‌دهد که زنی داشته که دوستش داشته، آن زن با مردی فرار می‌کند. پیرمرد پیدایش نمی‌کند. بعد به این کشف می‌رسد که اصلاً عاشق نبوده و عشق آنقدر اتفاق مهمی‌ست که باید برایش تمرین کرد. عشق را باید از چیزهایِ کوچک شروع کرد. باید ابتدا عاشق درخت و صخره و.... شد تا در نهایت بتوان به آن مرحله رسید که بتوان عاشقِ زنی شد. بعد می‌گذارد و می‌رود. آن‌وقت پسرک، متعجب و شوکه، باقی می‌ماند و از صاحب کافه می‌خواهد که بگوید حرف‌های پیرمرد چرت بوده و پیرمرد دیوانه است و …»

در این نشست اعضای حاضر نظرات خود را در مورد این داستان مطرح کردند.

نگار تشکری نویسنده و دبیر انجمن عصر داستان مشهد در این نشست گفت: در این داستان هیچ قطعیتی وجود ندارد و این مطلب از ابتدا تا انتهای داستان به وضوح دیده می‌شود. داستان با این جمله شروع می‌شود: «آن روز صبح داشت باران می‌آمد و هوا هنوز تاریک تاریک بود.» در همین جمله هم می‌بینیم که گرگ و میش بودن هوا به نوعی آن گنگی را به ما می‌دهد تا آخر داستان نیز این ابهام وجود دارد که با سوالات بی‌جواب پسرک پایان می‌یابد.

وی ادامه داد: نقطه قابل توجه در این داستان این است که با اینکه نویسنده خانم است اما در هیچ کجای داستان ردی از جنسیت نویسنده نمی‌بینم و تمام شخصیت‌ها نیز مذکر هستند و نویسنده این کار را بسیار هنرمندانه انجام داده است.

تشکری خاطرنشان کرد: از دیگر زیبایی‎های داستان آغاز با تعلیق است. درست از همان ابتدای داستان که پیرمرد به پسر می‌گوید دوستت دارم این تعلیق شروع می‌شود و تا پایان داستان نیز ادامه پیدا می‌کند و باعث می‌شود تا خواننده‌اش را از دست ندهد.

منیره خیامی نیز از داستان‌نویسان در این نشست گفت: این داستان داستانی شخصیت محور است و ما را با شخصیت پیرمرد آشنا می‌کند تا از طریق صحبت‌های او به مفهوم والای عشق برسیم و به نوعی وارد مسائل فلسفی می‌شود و ما را به سمت و سوی فلسفه اصلی عشق می‌برد و به نوعی از عشق زمینی به عشق معنوی می‌رسد.

شهرام نائینی نیز از دیگر اعضای انجمن عصر داستان مشهد در این نشست گفت: در این داستان فرم روایت بر پیرنگ آن ارجحیت دارد. زبان ساده و روان و توصیف صحنه‌ها و جزئیات آن کافه و آدم هایش تصویر خوبی به مخاطب می‌دهد. شخصیت‌پردازی بسیار خوب پیرمرد و پسربچه و لیو همگی به زیبایی در ذهن مخاطب مجسم می‌شود و مخاطب با آن ارتباط برقرار می‌کند.

در ادامه شصتیمن نشست انجمن عصر داستان مشهد، داستان کوتاه بغض خفته به قلم نگار تشکری به همراه هادی پورحسین نیز خوانش و نقد و بررسی شد.

انجمن «عصر داستان» از سوی موسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی برپا شده و نشست‌های عمومی این انجمن روزهای چهارشنبه به‌صورت رایگان میزبان همه علاقه‌مندان به این حوزه در مشهد، کوهسنگی ۱۷، مکتب هنررضوان است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها