به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در تبریز، سجاد یوسفی در عصر شنبه در جلسه نقد وادی حیات در توصیف و تقسیم بندی حالات نویسنده بر اساس روش نقد خود اظهار کرد: داستایوفسکی تا دهه چهار عمر خود درگیری وادی نقمت است که ترس طرد شدن و شرم را دارد و شخصیتهایی که خلق میکند این معنا را نشان میدهد مثل رمان همزاد، خانم صاحبخانه و آزردگان و تا دهه پنجاه در وادی حیرت است که شخصیت های پوچ و عصیان گر نظام ارزشی سابق در آن حضور دارند مثل جنایت و مکافات و قمار باز و جن زدگان و در وادی حیات به خانه بر می گردد تا شخصیتها درباره پیدا کردن معنی سخن بگویند و تا آخر عمر و شصت سالگی جوان خام و برادران کارامازوف متولد میشوند.
وی با بیان اینکه داستایوفسکی در زمان نوشتن برادران کارامازوف پختهترین دوران خود را دارد و بهترین نسخه خود از روایتگری بدون قضاوت را ارائه کرده است، افزود: گونه روایتگری داستایوفسکی در ۶۰ سالگی چنین است که هیچکدام از شخصیت ها مورد ارزشگذاری منفی یا مثبت قرار نمیگیرد بلکه راوی به درون شخصیتهای به ظاهر مثبت یا منفی می رود و نشان میدهد درون اون چه میگذارد و این درون تاریخچه تکوین خود را دارد.
یوسفی با اشاره به اینکه خشم نهان داستایوفسکی از پدر در این اثر نمایان است، ادامه داد: ماهیت روایتگری رمان چنین توصیفی را میآفریند مگر آنکه روایت گر احساس هیجانی تنفر یا ترحمی نسبت به شخصیتی داشته باشد، گویا داستایوفسکی علیه پدر خود خشم نهان داشته است و این خشم را به فیودور کارامازوف منتقل میکند و در اوایل رمان از این شخصیت بصورت قضاوت گرایانه یاد میکند و پس از کم شدن خشم میتواند نگاه روایتگری بیشتری به این شخصیت پدر داشته باشد.
این روانشناس تبریزی تصریح کرد: هنگامی که راوی از هیجانهای مثبت و منفی رهایی مییابد، توان شفاف دیدن واقعیت را دارد میتواند نشان دهد این شخصیت به کدامین سو روشنی می افکند و به همین جهت داستایوفسکی در ادامه رمان به این نقطه میرسد که از کارامازوف بعنوان دلقک پیری یاد میکند که به روشنگری درباره درون سالک و معبد میپردازد.
وی در تحلیل یکی از شخصیتهای رمان برادران کارامازوف، گفت: شخصیت کارامازوف در کتاب، معبد را خانه سالکان و راهبان میبیند که از گل و زن فرار کردهاند و چهره معصومی دارند و از زندگی واقعی بیرون معبد فرار کردهاند و نشان میدهد که چهره معصوم از افت واقعی، پاک بودن نیست بلکه پاک نشان دادن خود با دوری از معصیتها و طمعها است.
یوسفی در واکاوی نگاه شخصیت کازامازوف این کتاب خاطر نشان کرد: او معتقد بود، راهبان علاقه به زندگی واقعی ندارند و به جای تقویت خود در برابر آفت ها، از موقعیت آفت پذیری فرار میکنند به طوری که شخصیت با اسطوره معصوم همانند راهبان انسان عادی را درباره آدم بودنش دچار تردید میکند و فرد احساس میکند اگر آن راهب بریده از دنیا مصداق واقعی آدم اند پس من آدم نیستم و از این رو اسطوره معصوم راهب انسان را دچار تحقیر درباره خود میکند. به عبارتی کارامازوف در این شاهکار ادبی خود هیبت مصنوعی شخصیتی بنام سالک زوسیما را به هم زده و تشری بر او وارد میکند.
گروه کتابخوانی وادی حیات از زمان تشکیل خود طی پنچ سال گذشته ۲۵ کتاب مورد خوانش و نقد با رویکرد پدیدارشناسی دیالکتیک قرار داده است.
این نشست ها در کنار رسالت توسعه فردی و ماهیت روانشناختی به هدف ضمنی شکاف بین نسلی و حل تعارضات بین آنها پرداخت میکند.
از یک سال پیش فعالیتهای فرهنگی وترویجی این گروه کتابخوانی تبریز رنگ و بوی رسمیتر گرفت و بعنوان موسسه مردم نهاد وادی حیات به تدوام فعالیتها پرداخت. جلسات کتابخوانی وادی حیات با مشارکت اداره کل نهاد کتابخانههای استان به صورت متناوب هر دو هفته یکبار در محل کتابخانه مرکزی برپا میشود.
نظر شما