سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: داستان معروف «فیل در تاریکی» مولانا را شنیدهاید؟ «پیل اندر خانهٔ تاریک بود / عرضه را آورده بودندش هنود / از برای دیدنش مردم بسی / اندر آن ظلمت همیشد هر کسی / دیدنش با چشم چون ممکن نبود / اندر آن تاریکیش کف میبسود / همچنین هر یک به جزوی که رسید / فهم آن میکرد هر جا میشنید / از نظرگه گفتشان شد مختلف / آن یکی دالش لقب داد این الف / در کف هر کس اگر شمعی بدی / اختلاف از گفتشان بیرون شدی / چشم حس همچون کف دستست و بس / نیست کف را بر همهٔ او دسترس». ابیاتی که از دفتر سوم مولانا جلالالدین بلخی خواندید حکایتی را برای ما روایت میکند که سعی دارد به ما بگوید، حدس و گمان، قضاوت شتابزده و عجولانه و همچنین، فقط دیدن جزء یا بخشی از یک واقعیت و حقیقت، ممکن است ما را گمراه کند و شناخت کاملی از موضوع مدنظرمان به ما ندهد. به عبارتی عقل، چشم و چراغ آدمی است و قضاوت در تاریکی و بدون چراغ عقل، نتیجهاش گمراهی است.
اگر دوست دارید این مفهوم را با کودکانتان در میان بگذارید و درباره اهمیت این موضوع با آنها گفتوگو کنید، موضوع کتاب «هفت موش نابینا» که برداشت و بازنویسی از همین حکایت مولاناست، انتخاب خوبی در این زمینه است. این کتاب را که اد یانگ نوشته و تصویرگری کرده، انتشارات کتاب طوطی (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) با ترجمه مهدی حجوانی و امتیاز حق کپی رایت، روانه بازار نشر کرده است.
کتاب «هفت موش نابینا» داستان هفت موشی را روایت میکند که در هنگام بازی در کنار برکه، موجود ناشناختهای را میبینند و چون تا به امروز چنین چیزی را ندیده بودند، میترسند و به لانه خودشان باز میگردند. پس از آن این هفت موش که هرکدامشان یک رنگ دارند و مصداق یک روز از هفته هستند، از لانه خارج میشوند تا این موجود ناشناخته را کشف کنند و به لانه بازگردند. کتاب «هفت موش نابینا» هم به جهت قصهپردازی و هم از حیث تصویرگری نمونه برجستهای از بازآفرینی است. خلاقیت نویسنده آنجاست که در این داستان برخلاف حکایت اصلی که از تعبیر آدمیان استفاده شده و کمی تا قسمتی با منطق کودکان فاصله دارد، از هفت موش استفاده کرده تا کودک ارتباط خود با ماهیت فانتزی کتاب را حفظ کنند. از طرفی دیگر، اد یانگ با استفاده از هفت رنگ متفاوت برای موشهای داستان، معناسازی نیز کرده است. در این داستان شش موش به رنگهای قرمز، نارنجی، زرد، سبز، بنفش و آبی، در تشخیص یک مسئله دچار جزئینگری میشوند و به اشتباه میفتند؛ اما سرانجام موشی سفید که رنگ سفید آن ترکیبی از آن شش رنگ قبلی است، با جامعنگری، مسئله را حل میکند.
روایت داستان به این صورت است که روز نخست، شنبه، نوبت موش قرمز است که از آن راز بزرگ سر در بیاورد. چیزی که او با یک بار بالا و پایین رفتن از پاهای آن موجود ناشناخته کشف میکند، یک ستون است. روز بعد، روز یکشنبه، روز موش سبز است؛ او با بررسی قسمت خرطوم آن موجود، آن را برای دوستانش، یک مار تعبیر میکند. دوشنبه، روز شناسایی موش زرد است؛ موش زرد با بررسی عاج آن موجود ناشناخته، تعبیر نیزه را با خود به لانه باز میگرداند. موش بنفش که اصلاً قبول ندارد آن موجود ناشناخته ستون، مار یا نیزه باشد، روز سهشنبه از لانه خارج میشود و به سوی آن موجود ناشناخته میرود. او که به بالای سر آن موجود ناشناخته صعود کرده است، تعبیر تپه را با خود، به پیش دوستانش میآورد. روز پنجم، یعنی روز چهارشنبه، نوبت موش نارنجی است که شانس خود را برای شناسایی این موجود ناشناخته امتحان کند. کشف موش نارنجی، یک بادبزن بزرگ، حاصل از بررسی گوشهای بزرگ آن موجود ناشناخته است. پنجشنبه فرا رسیده است و حالا نوبت موش آبی است که تعبیر خودش را از موجود ناشناخته با دوستانش در میان بگذارد. او که برای بررسی، دُم آن موجود ناشناخته را انتخاب کرده است، پس از بازگشت به لانه، با خونسردی و آرامش، آن را یک طناب ابریشمی میخواند. این حرف، به جای اطمینان بخشیدن، بیشتر بقیه را گیج و مبهوت میکند. موشها کدام حرف را باید باور کنند؟ آیا آن شیء نیزه است؟ طناب است؟ بادبزن است؟ صخره است؟ ستون است؟ همه باهم شروع به بحثکردن میکنند و هر کدام تلاش میکنند حرف خود را به دیگری ثابت کنند. موش سفید که تا به آن لحظه ساکت بوده است، فریاد میزند: «دعوا نکنید. اجازه بدهید من هم بروم، بررسی کنم و برگردم. شاید اینبار به نتیجه تازهای برسیم.». آن روز جمعه بود. اینبار وقتی موش سفید به آن موجود ناشناخته میرسد، از یک طرف آن بالا میرود و از طرف دیگر پایین میآید، بار دیگر این کار را از سمتهای دیگر تکرار میکند و همه قسمتهای آن موجود ناشناخته را لمس، بو و بررسی میکند. او متوجه میشود که این موجود ناشناخته ستون، مار، نیزه، بادبزن، صخره یا طناب نیست؛ بلکه او فقط، یک فیل است! وقتی موشهای دیگر به نزدیک موش سفید و فیل میآیند و اینبار همه قسمتهای آن موجود ناشناخته را میبینند و بررسی میکنند، متوجه میشوند موش سفید درست فهمیده است، او یک فیل است.
تصاویر نمادگرایانه این کتاب که با تکنیک کُلاژ طراحی شدهاند به شما و فرزندانتان این فرصت را میدهند که در هر صفحه، نسبت به تصویر، در مورد برداشت هر کدام از موشها با یکدیگر گفتوگو کنید و درنهایت به نتیجهای که در پی آن هستید، برسید. این کتاب میتواند یادآوری برای بزرگترها باشد تا با دانستن بخشی از یک موضوع در مورد کلیت آن، قضاوت نکنیم و همچنین منبع خوبی باشد تا کودکانمان علاوه بر تقویت قدرت تحلیل و تفکر، تقویت مهارت مشاهده، درک تفاوت دیدگاههایشان و فراگیری روزهای هفته، رنگها و شمارش اعداد، به این موضوع نیز بیندیشند که تا زمانی که شناخت کافی نسبت به مسئلهای نداشته باشیم و حقیقت آن را درک نکرده باشیم، نمیتوانیم با قطعیت در مورد آن نظر بدهیم و در مورد آن نتیجهگیری کنیم.
اد یانگ، نویسنده و تصویرگر کتاب «هفت موش نابینا»، تصویرگر بیش از ۸۰ کتاب تصویری برای کودکان و برنده جایزه کلدکات است. او در چین زاده شد و برای تحصیل معماری به امریکا سفر کرد؛ اما پس از مدتی به هنر گرایش یافت و تغییر رشته داد. او پس از به پایان رساندن تحصیلات خود به نیویورک نقل مکان کرد. نخست در زمینه تبلیغات کار کرد و سپس به تصویرگری کتاب کودکان پرداخت. او سه بار مدال و نشان کلدکات را از آنِ خود کرده است. اد یانگ در سالهای ۱۹۹۲ و ۲۰۰۰ نیز نامزد دریافت مدال هانس کریستین اندرسن شد. او تصویرگری بود که خود، داستانهایش را تصویرگری میکرد. «هفت موش نابینا» که از مثنوی معنوی مولانا اقتباس شده است از آثار برنده نشان افتخار کالدکات اوست. اد یانگ، ۷ مهر سال ۱۴۰۲ در سن ۹۱ سالگی درگذشت.
کتاب «هفت موش نابینا» به قلم اد یانگ با ترجمه مهدی حجوانی در ۴۴ صفحه و به بهای ۱۳۵ هزار تومان از سوی انتشارات کتابهای طوطی (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) برای کودکان بالای سه سال منتشر شده است. این اثر چندی پیش به فهرست چهلوچهارم لاکپشت پرنده راه یافت و نشان «۴ لاکپشت پرنده تابستان ۱۴۰۰» را دریافت کرد.
نظر شما