سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه خداوردی: انیمیشن آهنگین «The Little Engine That Could» اثری بلند در ژانر فانتزی است. این انیمیشن بر اساس داستان الهامبخش کتاب «The Little Engine That Could» به قلم واتر پایپر ساخته شده که کتاب آن، اولینبار در سال ۱۹۳۰ منتشر شده است. انتشارات مهرسا، کتاب «قطار کوچولویی که توانست!» را با ترجمه سمیه حیدری در بازار کتاب کودک و نوجوان ایران عرضه کرده است. در این شماره از پرونده «کتاب، تئاتر و سینمای کودک و نوجوان» به معرفی این انیمیشن که در سال ۲۰۱۱ منتشر شده است، میپردازیم.
داستان انیمیشن «لوکوموتیو (قطار) کوچکی که توانست!» در دنیایی فانتزی و پر از رنگ و نور روایت میشود. در این داستان، قطار کوچک Tillie که دارای چهار چرخ است، به عنوان یک قطار باربری کوچک و با اعتمادبهنفس شناخته میشود. Tillie آرزو دارد تا یک بارِ سنگین را به قله کوه برساند و اثبات کند که حجم کوچکش نمیتواند او را از انجام کارهای بزرگ باز دارد.
در طول سفر به قله کوه، Tillie با مشکلات و موانع مختلفی روبهرو میشود. او با دیدن چالشهای بزرگ و پیچیده، احساس ناامیدی میکند؛ اما با تلاش بیوقفه و اعتمادبهنفس، ادامه میدهد. در این مسیر، Tillie با شخصیتهای جذاب دیگری آشنا میشود که به او کمک میکنند و همراهش در این سفر ماجراجویانه هستند. Tillie و دوستانش با همکاری، تلاش بیوقفه و اعتمادبهنفس، به تدریج مشکلات را پشت سر میگذارند و به هدف خود نزدیکتر میشوند. آنها با تجربههای جدید، دوستی و همبستگی، به یاد میآورند که با تلاش و اعتمادبهنفس، هر چالشی قابل پشت سر گذاشتن است.
در پایان، Tillie و دوستانش با پشت سر گذاشتن تمام مشکلات، به قله کوه میرسند و Tillie نهایتاً موفق میشود بارِ سنگین را به مقصد خود برساند. این داستان پر از هیجان و الهامبخش، پیامهای مثبت زیادی برای تماشاگران خود دارد؛ مثلاً با تلاش، اعتمادبهنفس و همبستگی، هر چالشی حل میشود و پشت سر گذاشته میشود.
در بخشی از متن کتاب «قطار کوچولویی که توانست» میخوانیم:
«قطار کوچک آبی هو هو چی چی کنان حرکت میکرد
«فکر کنم میتوانم، فکر کنم میتوانم، فکر کنم میتوانم…»
بالا، بالا و بالا. تندتر، تندتر و تندتر. قطار کوچولو بالا میرفت تا جایی که به بالای کوه رسیدند. شهر در دامنهی کوه بود. دلقک کوچولوی بامزه و عروسکها و اسباببازیها فریاد زدند: «هورررا، جانمی جان! دخترها و پسرهای خوب کوچولوی این شهر خیلی خوشحال میشوند که تو به ما کمک کردی قطار آبی کوچولوی مهربان!»
و قطار کوچک آبی خندید و همینطور که دائم دود و بخار از خودش بیرون میداد به سمت پایین کوه میرفت.
«من توانستم من توانستم من توانستم!».»
«فکر کنم میتوانم.»
این جمله ساده و خوشبینانه و امیدوارکنندهای که در داستان کتاب «قطار کوچولویی که توانست!» موج میزند، ذهن کودکان را تحتتأثیر قرار میدهد و علاوه بر اینکه به آنها درس اعتمادبهنفس میدهد، به کودکان شما میآموزد که اگر خودباوری را تجربه کنند، توان دستیابی به هر چیزی را دارند. خواندن داستان کودکانه قطار کوچک آبی که کسی به جز اسباببازیها و خودش کسی او را باور نداشت تبدیل به صدایی در ذهن کودک شما میشود که اجازه میدهد وقتی هیچ فرد دیگری او را باور نداشت به خودش باور داشته باشد و چالشهایش را پشت سر بگذارد.
نظر شما