سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سیدمحمدمهدی رییسکرمی، پژوهشگر اندیشکده امید: امروزه بر کسی پوشیده نیست که زبان، چه در گفتار و چه در نوشتار، تا چه حد میتواند مؤثر باشد. به عنوان نمونه، بزرگترین سیاستمداران جهان را در نظر بگیرید؛ همه آنها در نطق و مذاکره بسیار قوی هستند. از هیتلر تا ترامپ، ویژگی بارز همگی زبان قدرتمندِ قدرتساز است. از سوی دیگر، دنیای آینده در دست نوجوانان و کودکان امروز است. اگر در تلاقی زبان و ادبیات کودک و نوجوان درنگی کنیم، دیگر نیازی به توضیح اضافه در مورد اهمیت ادبیات کودک و نوجوان نداریم؛ ادبیاتی که کودک و نوجوان را به حرکت و جوشش در آینده وامیدارد، امروز حفظ و حراستش میکند، از فکر و اندیشه ناب تغذیه کرده و سوالاتش را پاسخ میدهد و سوالات جدیدی برایش به وجود میآورد. هرچند این جنبه روشن ماجراست؛ چون همین ادبیات میتواند غذایی آلوده و سمی به کودک خورانده، ذهن او را بسته و به ورطه انحطاط فکری بکشاند.
توجه اندیشمندان و نویسندگان این حوزه در جهان، گونهشناسی این ادبیات را پیچیده کرده تا جایی که هر نوشتهای میتواند به شکل منحصربهفردی برای خود جا باز کند و مؤثر واقع شود. در حقیقت، دیگر گونهشناسی ادبیات اهمیتی ندارد و مهم آن چیزی است که کودک و نوجوان میپسندد. با این حال، از میان انواع ادبیات کودک و نوجوان، ادبیات داستانی میتواند پررنگترین و محوریترین نقش را ایفا کند. مغز انسان هنوز از قصه و داستان بیشتر لذت میبرد. همهچیز با قصهگویی شیرین میشود و در منظومه باورهای فرد با داستان و قصه بهتر میتوان نفوذ کرد. در این یادداشت کوتاه برآنیم تا جدیدترین یافتههای پژوهشی در رابطه با برخی ظرفیتهای ویژه ادبیات داستانی کودک و نوجوان را از نظر بگذرانیم:
آموزش روانشناسی به کمک ادبیات داستانی
ادبیات داستانی کودک و نوجوان بستری گسترده برای پرورش ذهن و روح کودکان و نوجوانان فراهم میکند. این نوع ادبیات نهتنها به عنوان یک ابزار سرگرمی بلکه به عنوان وسیله آموزشی و تربیتی اهمیت فراوانی دارد. یکی از ویژگیهای این نوع ادبیات که مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است، ظرفیت آن برای آموزش غیرمستقیم مفاهیم و نظریات پیچیده روانشناسی به کودکان و نوجوانان است. به کمک شخصیتهای مختلف در آثار کودک و نوجوان میتوان برخی نظریات روانشناسی مهم را به کودکان و نوجوانان آموزش داد. به طور مثال در پژوهشی مؤلفههای نظریه آموزشی اریک برن از داستان بهرام گور استخراج شده است. این خود نشان میدهد یک داستان کهن چه ظرفیت گستردهای میتواند داشته باشد تا نظریهای روانشناسی را پیش از تولد نظریه، در خود جای دهد.
ادبیات داستانی فانتزی و روانشناسی نوجوان
ادبیات داستانی فانتزی، به عنوان یکی از مهمترین و پرکششترین گونههای ادبی کودک و نوجوان، ظرفیتهای فراوانی برای بازنمایی و بازسازی روان نوجوان دارد. این ژانر قادر است ناخودآگاه شخص را در ساحتی خیالی بازنمایی کند؛ به این طریق اضطرابها و ترسهای واپسزده شده در شکلی نمادین جلوه میکنند. فرایند رشد شخصیت نوجوان و دستیابی او به اعتماد به نفس میتواند توسط یک داستان فانتزی تسهیل شود. کودک و نوجوان با همذاتپنداری با شخصیت اصلی داستان میتوانند با عبور از ترسها و اضطرابها، خویشتن نیرومند و پرنشاط خود را بازیابی کنند.
تکنیک راوی اعتمادناپذیر
یکی از تکنیکهای مهم در ادبیات داستانی کودک و نوجوان استفاده از راوی اعتمادناپذیر است. استفاده از این تکنیک در رمان نوجوان علاوه بر ایجاد تناقض و نبود قطعیت و تعلیق در متن، خواننده نوجوان را از مخاطب پذیرای متن به منتقد آگاه تبدیل میکند. تقویت توانایی خوانش انتقادی نوجوان از این طریق به بهترین شکل اتفاق میافتد. راوی اعتمادناپذیر موجب تناقضاتی میشود که درنهایت به خواننده نشان میدهد شناخت و معرفت امری نسبی است و هیچگاه به صورت کامل دریافت نمیشود. این ویژگی به نوجوانان کمک میکند تا دیدگاهی نسبیگرا و انعطافپذیر به مسائل مختلف داشته باشند. همچنین ادبیات کودک و نوجوان میتواند به کودکان و نوجوانان کمک کند تا با فرهنگهای مختلف آشنا شوند و دیدگاههای تازهای بیابند. این مسئله به کودکان و نوجوانان کمک میکند تا دیدگاههای خود را گسترش دهند و با ارزشهای متفاوتی آشنا شوند.
پرورش خلاقیت و تفکر انتقادی
ادبیات داستانی کودک و نوجوان میتواند به پرورش و تقویت قدرت خلاقیت و تفکر انتقادی در کودکان کمک کند. داستانهای کودکانه محمل و میدانگاه مناسب برای پرورش قدرت خلاقیت، تفکر، اندیشهورزی و همچنین تقویت و جهتدهی به ویژگی پرسشگری کودک هستند. برخی از داستانهای کودکان با خلق شکل و تجربهای از زندگی، کودک را در معرض مجموعهای از فرصتها و موقعیتهای هرچند ساختگی، اما بهدقت طراحیشده قرار میدهند. برخی دیگر با دعوت از کودک به مشارکت در خلق معنای داستان، او را پرسشگرانه و بهطور فعال و مشارکتجویانه وارد فرایند خلق داستان میکنند. ویژگی گفتوگومندی در داستان که ممکن است در سطوح مختلف، میان مؤلف و مخاطب یا بین شخصیتهای اصلی که مخاطب نیز با آنها همذاتپنداری میکند، انجام پذیرد قابلیتی است که داستان را برای رسیدن به این هدف یعنی پرورش قدرت پرسشگری و تفکر متناسب کرده است.
رشد معنوی کودکان
از دیگر ظرفیتهای مهم ادبیات داستانی کودک و نوجوان، نقش آن در رشد معنوی کودکان است. این نوع ادبیات میتواند زمینههای مختلفی را برای ارتباط کودکان با خدا، دیگران، جهان و خود فراهم کند. داستانهای معنوی کودکان با طرح سوالات و موضوعات معنوی، کودکان را به تفکر و تعمق بیشتر درباره مسائل معنوی دعوت میکنند. این داستانها جنبههای مختلف تجربیات معنوی را در طول داستان با کودکان به اشتراک میگذارند و آنها را به سفری درونی دعوت میکنند که در آن میتوانند به کشف خود و رشد معنوی دست یابند.
در پایان این یادداشت مقالاتی را معرفی میکنم که میتوانند به مخاطبان و علاقهمندان این حوزه کمک کنند درک بیشتر و بهتری از مسائل و موارد بیانشده به دست بیاورند همچون: «بررسی روانشناختی شخصیت بهرام گور (در داستانهای وزیر خائن و فتنه) بر اساس نظریۀ اریک برن»، «بررسی ظرفیت گونهی ادبی فانتزی در کاهش تنشهای نوجوان (برمبنای تحلیل روانشناختی رمان شاهزادهی شنلتشتکی)»، «بررسی عوامل و نشانههای راوی اعتمادناپذیر در رمان نوجوان وقتی مژی گم شد و اثرگذاری آن بر عنصر غالب معرفتشناسانه»، «نقش داستان در پرورش و تقویت مهارت پرسشگری کودک؛ بررسی موردی داستان حقیقت و مرد دانا»، «نمود معنویت در داستانهای کودک کلر ژوبرت براساس نظریه آگاهی ارتباطی»، «خوانش تطبیقی بازتاب هویت در رمان نوجوان عربی و فارسی براساس نظریه اریک اریکسون (مطالعه موردی: فاتن و هستی)» و «درآمدی برظرفیت های مطلوب هفت پیکر نظامی برای ساخت بازی رایانهای در سبک نقش آفرینی».
نظر شما