به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بروجرد وحید اشجع، در این اشعار آورده است:
ای که چشمَت شدهست گریان و
خورده با کربلا دلَت پیوند
گریه کُن بر غمِ حسین اما
چشم، بر شمرِ این زمانه نبند
شمرِ امروزِ جبهه را بشناس
از سَنانها دَمی نشو غافل
جهتِ خویش را مشخص کن
سمتِ حَق باید ایستاد ای دل
راهِ تاریخ را عوض کردن
در جهتگیریِ به هنگام است
روسپیدی به صِرف نیت نیست
رو سپیدی فقط به اقدام است
شمر، سر میبُرد کماکان و
حرمله حملهور به اصغرهاست
خیمه دارد هنوز میسوزد
بر زمین، قطعههای اکبرهاست
آب را بستهاند، میبینی؟
لبِ عطشان هنوز عطشان است
کربلا قِصهای قدیمی نیست
کربلا مرزِ کُفر و ایمان است
دائماً در حوادثِ دوران
سربلند و شریف باید بود
روبروی ایادی شیطان
مثلِ ابن عفیف باید بود
نَکُنَد در مسیرِ عشق و جنون
راهِ خود را نرفته برگردی
چون بُرِیر و حبیب و حُر و وَهَب
طرفِ حق بایستی مَردی
شبِ آخر رسید و حق برداشت
بیعتش را ز هر مسلمانی
فکر کن امشب آن شب است ای دل
تا کجا پای یار میمانی؟؟؟
رباعی نفرین به حقوق بشرِ غربیها
دنیا شده ارثِ پدرِ غربیها
هیچ اند همه، از نظرِ غربیها
هم حامیِ ظالماند هم بانیِ ظُلم
نفرین به حقوقِ بشرِ غربیها
نظرات