به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، علیرضا قزوه در این شعر آورده است:
کرد هجران تو یکباره دلم را به دو نیم
غزل پارسی امروز یتیم است یتیم
بهمنی رفت و شدم گرم تماشای غمش
که تماشای غم یار عذابی ست الیم
نّه شهریور در جان و دلم زلزله شد
نه فقظ زلزله افتاد به جان تقویم
مهربان خوب من اینها مشتی خاطره اند
پرم از خاطره شیرین زآن یار قدیم
همه شب در باران عطر سخنهای شماست
وز غزلهای تو میگوید هر روز نسیم
شاعران هر یک پیغمبر عصر خویشند
تو کلیم اللهی یا خضر یا ابراهیم؟
تو سلیمانی -گاهی که غزل میگویی-
شرط اگر سحر کلام است، کلیمی تو، کلیم
بهمنی نیز شهید است، شهید غزل است
در تو ای بندر عباس شهیدی ست مقیم
مرحبا آجرک الله بزرگا مردا
که غزلهای تو بشکوه و قوی بود و قویم
سوره فاتحه خوانید به یادش همگی
مغفرت خواهید از حضرت رحمان و رحیم
بارالها تو بزرگی، تو بزرگی تو بزرگ
نازنینا تو کریمی تو کریمی تو کریم
اسمع ای عقل، که تو شهره عقل و عشقی
باد پاداشن تو راحتی و ناز و نعیم
افهم ای عشق، خداوند نگهدارت باد
ما سپردیم شما را به خداوند عظیم
نظر شما