سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): اتفاقات ماندگار اغلب محصول انتظار هستند. به آنچه میاندیشیم، طعم شیرین آن را درک میکنیم. اشتیاق موجب میشود تا شیفته شوی، تا شروع شوی و شاعرانه به آنچه و آنجا که اندیشیدهای قدم بگذاری. انتظار فقط نشستن نیست، انتظار رفتن و رسیدن است. انتظار به روایت صحیحتر آن، عاشق شدن است. اینک شاعر هرمزگانی از عنصر عاشقانهای به نام ادبیات وام گرفته و انتظار را در ظرف غزل ریخته است.
محمود زندیار - شاعر مهدوی:
تو مولای منی کانون عشقی
زِ عشقت تا سحر میگریم ای یار
ز دوری بیشتر میگریم ای یار
من و عشق و غم دوری رفیقیم
دمادم سربه سر میگریم ای یار
تو مولای منی کانون عشقی
نسیمت شد ز بر میگریم ای یار
صبورم تا که برگردی حبیبا
جوانی شد به سر میگریم ای یار
توگفتی بادعایم بازگردی
ندارم این هنر میگریم ای یار
حبیبا بی قرارم طاقتم نیست
تو میدانی اگر میگریم ای یار
در این طوفان نگار ناب محمود
نگاهی هم به در میگریم ای یار.
نظر شما