چاپ اول كتاب «فضائل و مصائب حضرت زهرا(س)» تاليف آيتاللهالعظمي سيد محمدصادق روحاني از سوي نشر مهر اميرالمومنين(ع) منتشر و روانه بازار نشر شد./
كتاب حاضر، با اين پرسش آغاز ميشود كه تفسير روايت معروف «لولاك لما خلقتالافلاك» چيست؟ آيتاللهالعظمي سيد محمدصادق روحاني در جواب اين سوال نوشتهاند: «اللهم صل علي فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها والسرالمستودع فيها»؛ من در سخنان همه علماي شيعه و بسياري از دانشمندان اهل سنت و جماعت بسيار پژوهش نمودم و دريافتم كه سرمايه و مواد اصلي دنياي وجود ظاهري صديقه طاهره، فاطمه زهرا(س) از مواد اين جهان خاكي و فناپذير نيست، بلكه بخش مادي و ظاهري آن وجود گرانمايه، از بهشت پر طراوت و زيباي خدا و از بلندترين درختان و برترين ميوههاي آن است.
اما روح ارجمند آن بانوي بزرگ نيز كه از سوي خداوند حكيم متناسب و هماهنگ با اين جسم مبارك برگزيده شده، از رازها و اسرار الهي است كه ما حقيقت آن را درنمييابيم ، همان چيزي است كه به وسيله روايات، رسيده و بيانگر آن است كه روح تابناك فاطمه(س) از فروغ عظمت و شكوه خدا آفريده شده است. »
چنين مفهوم و سخني را برخي از كتابهاي روايي از جمله كتاب «معانيالاخبار صدوق» از امام صادق(ع) و او نيز از نياي گرانقدرش سالار پيامبران خدا آورده است كه فرمود: «خلق نور فاطمه قبل ان يخلقالارض والسماء...» نور وجود فاطمه، پيش از آفرينش آسمان و زمين آفريده شد! برخي از مردم پرسيدند: اي پيامبر خدا! آيا گوهر وجود فاطمه(س) از انسانها نيست؟ پيامبر(ص) فرمود : فاطمه حوريهاي است در سيماي انسان، و خدا او را پيش از آفرينش آدم و عالم و ديگر ارواح انسانها... از فروغ تابناك خود آفريد.
«فاطمه حوراء انسية خلقهاالله عزوجل من نوره قبل ان يخلق آدم...»
با اين بيان، با نگرش به محتواي اين حديث شريف قدسي كه در بسياري از مجموعههاي روايي آمده است، اين معما حل ميشود كه (لولاك خلقتالافلاك، و لولا علي لما خلقتك، ولولا فاطمه لما خلقتكما»؛ اگر تو نبودي، جهان را نميآفريدم و اگر علي نبود تو را، و اگر فاطمه نبود، شما را پديد نميآوردم، يعني چه؟
و نيز روشن ميگردد كه چرا در روز رستاخيز به هنگام ورود فاطمه(س) به ديدار دخت فرزانه خويش ميرود.
از جمله پرسشهايي كه در سايه ترديد و ترديد افكني سند «حديث كساء» مطرح ميشود اين سوالهاست:
1- آيا در مورد تصحيح سند و توثيق راويان آن انديشيدهايد؟
2- نظرتان در مورد دلالت حديث چيست؟
3- چرا خدا در پاسخ پرسش جبرئيل جريان را از فاطمه(س) آغاز ميكند و او را مدار و محور براي پاسخ قرار ميدهد و با آن كه پيامبر برترين موجودات است ، چرا از او آغاز نميكند؟
4- راز اجازه خواستن جبرئيل از پيامبر براي ورود به كسا، پس از اجازه گرفتن از خدا چيست؟
آيتاللهالعظمي سيد محمدصادق روحاني در جواب اين سوال چنين مينويسد: «1- سند حديث كه از صاحب عوالمالعلوم(ره) آغاز و به صحابي بزرگوار جابربن عبدالله(ره) پايان ميپذيرد ، در نهايت اعتبار است و در ميان روايان آن، كسي كه در امانت و ثقه بودن آن بتوان اندك چون و چرا و گفتوگو نمود، جز قاسمبن يحيي، كسي به چشم نميخورد، كه او هم به نظر ما مورد توثيق و اعتماد است؛ چرا كه جناب بزنطي –كه جز از افراد ثقه و مورد اعتماد روايت نميكند– از او روايت كرده است.
با اين بيان و با صرف نظر از نقل روايت از او به وسيله بزنطي نيز، خود درستي و صحت سند براي جناب بزنطي براي معتبر بودن او و آن روايت كافي است و نيازي به نگرش به احوال راويان پس از او نيست؛ چرا كه جناب بزنطي از كساني است كه علماي ما در نقل حديث بر صحيح شمردن روايتي كه از او نقل شده است، اجماع نمودهاند، پس حديث شريف كسا از نظر سند بدون خدشه و اشكال، و از احاديث صحيح به شمار ميرود.
2- افزون بر آن، مضمون و محتواي حديث شريف به راستي عالي و سرشار از فضيلتها و كمالات محمد و آل محمد(ع) است، كه در روايات بيشمار و معتبري اين مضامين و مفاهيم رسيده است، بنابر اين، در محتوا و مضامين حديث شريف و دلالت آن، چيزي براي ترديد به نظر نميرسد.
3- شايد اين نكته كه حديث از صديقه طاهره(س) آغاز ميشود، آن باشد كه وجود ارجمند او، محور و مدار و رشته گردآورنده ميان نور رسالت و امامت آسماني است؛ چرا كه از روايات بيانگر «عالم انوار» چنين دريافت ميگردد كه دو نور پر شرافت رسالت و امامت، از آغاز آفرينش، يك نور بود و در وجود پاكان روزگاران از نسلي به نسل ديگر انتقال مييافت تا به وجود پرشرافت جناب عبدالمطلب رسيد و در آنجا بود كه خدا آن فروغ مبارك را به دو بخش تقسيم كرد. بخشي از آن فروغ كه نور رسالت و نبوت بود در وجود جناب عبدالله قرار گرفت و بخش ديگر كه نور امامت آسماني بود در وجود ارجمند ابوطالب، و اين دو فروغ تابناك از هم جدا بود تا بار ديگر در وجود نوراني صديقه طاهره، فاطمه زهرا(س) به هم پيوست و وجود ارجمند فاطمه(س) قرارگاه و ديدارگاه آن دو نور شد و آن حضرت به ديدارگاه دو نور رسالت و امامت و نقطه پيوند و گردآمدن دو درياي بيكران فضيلت و جلوهگاه دو مقام والاي نبوت و ولايت آسماني عنوان يافت. و به همين جهت هم، حديث شريف كسا به نام بلند و پرشكوه او آغاز ميشود و نام ارجمند او پيش از آمدن نام هر يك از آن انوار الهي به صورت جداگانه آورده ميشود تا آن دو نور رسالت و امامت محور باشند و دو نور وجود امام حسن و امام حسين برگرد آن بگردند.
4. شايد راز اجازه خواستن فرشته وحي از پيامبر بدون واسطه، پس از اجازه گرفتن از خدا براي حضور در كسا به همراه محمد و آل محمد(ع) اين باشد كه حقيقت پرشكوه و شرافتي كه در زير آن كسا و درون آن بود مقام پرفراز و جايگاه بلندي بود كه جز محمد و آل محمد(ع) به آن نايل نيامد، و آنچه در وجود فرشته وحي با آن عظمت و مقام والايش ميگذشت، نايل آمدن به آن مرتبه رفيع بود و به همين جهت هم براي كسب يقين به رسيدن به آن مقام و جايگاه، پس از اجازه گرفتن از خدا براي حضور در كسا به همراه محمد و آل محمد(ع) بار ديگر از پيامبر اجازه گرفت.
و نيز محتمل است كه اذن و اجازه خدا، به صورت طولي و در گرو اجازه خواستن از پيامبرش بود و به همين جهت هم بر فرشته وحي لازم شد تا پس از اجازه گرفتن از خدا، از پيامبر او نيز اجازه بخواهد، چرا كه اذن خدا در گرو اذن پيامبر او و مشروط بر آن بود.»
آيتاللهالعظمي سيد محمدصادق حسيني روحاني (مدظلهالعالي) مردي از تبار مرزبانان دين، فقيه اصولي، برج بلند مرجعيت و زعامت حوزههاي علميه، صداي رساي آزادي و عدالتخواهي، مجاهد و مبارزه خستگيناپذير در ماه شهادت حضرت اباعبداللهالحسين(ع) درمحرمالحرام سال 1345 هجري قمري، مصادف با سال 1305 هجري شمسي، تابستان 1926 ميلادي در شهر ديرپاي علم و تمدن و انديشه و فرهنگ اسلامي(قم) در خانداني حسينيتبار، با پيشينهاي از علم و تقوي و فضيلت ديده به جهان گشود.
پدرش مرحوم حضرت آيتالله آقاي حاج ميرزا محمود روحاني(ره) از مفاخر روحانيت و حوزه علميه قم است كه در سال 1307 هجري قمري در قم به دنيا آمد. در سال 1330 هجري قمري وارد نجف اشرف شد تا از محضر حضرات آيات عظام سيدابوالحسن اصفهاني(ره) و ميرزاي نائيني(ره) بهرهها برد. مدتي در مشهد مقدس از شاگردان مرحوم آيتاللهالعظمي حاج آقا حسين طباطبائي قمي(ره) بود. بعد از ورود به حوزه علميه قم، با تلاش، كوشش و پايمرديهاي ايشان، حضرت آيتاللهالعظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري(ره) به قم آمد و تدريس علوم حوزوي را شروع كرد. او از شاگردان خاص و مخصوص و مورد عنايت آيتالله حايري بود.
آيتالله روحاني دروس پايه ادبيات عرب را در قم نزد پدر بزرگوارش فراگرفت. سپس در سال 1355 هجري قمري در سن 10 سالگي به همراه برادر بزرگترش براي استفاده از اساتيد بزرگ و نامآور حوزه علميه كهن نجف اشرف، رنج و مشكلات هجرت از قم به نجف را پذيرا شدند! به دليل هوش و استعداد فوقالعاده و حيرت برانگيزش دوره چند ساله دروس (سطح) را در مدت يكسال به اتمام رساند و به امتحان و توصيه آيتاللهالعظمي خويي در 11 سالگي وارد درس خارج فقه و اصول شد. ورود يك نوجوان 11 ساله به درس خارج فقه و اصول، آن هم همدوش طلاب با سابقه و بزرگسال حوزه علميه كهن نجف، براي همگان حيرتآور و شوقآفرين بود.
آيتالله زاده ميلانيف نقل ميكند: «آيتاللهالعظمي خويي به پدرم آيتاللهالعظمي ميلاني فرمودند: افتخار ميكنم به حوزهاي كه در آن نوجوان 11 ساله در كنار شاگردان بزرگسال و علماي بزرگ و همراه با آنان (مكاسب) را ميخواند و مطالب مكاسب را بهتر از ديگران ميفهمد و تحليل ميكند. علاقهمندان به علوم اسلامي و حوزوي ميدانند كه كتاب ارزشمند (مكاسب) از تاليفات مرحوم شيخ انصاري است كه در حوزههاي علميه تدريس ميشود و يكي از كتابهاي مهم و سنگين حوزوي است كه فهميدن و درك مطالب آن نياز به شاگردان با كفايت و پراستعداد دارد.»
چاپ اول كتاب «فضائل و مصائب حضرت زهرا(ع)» در شمارگان 3000نسخه ، 128 صفحه و بهاي 15000 ريال راهي بازار نشر شد .
نظر شما