سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - فاطمه حسنزاده: گاهی برای کسب تجربه، حتماً نباید کوله بر دوش، راهی سرزمینها شد. یک کتاب و یک لیوان چای و خرما، چنان روح را پرواز میدهد که از خانه تا شاخ آفریقا با سرعت نور طی میشود. واسطهها کنار میروند. چشم در چشم کلمات، همراه با آدمهای گوناگون در کشور، شهر و روستایشان قدمها شماره میشوند. سیاحت با طعم کتابهایی از جنس تجربهنگاری، همینقدر دلچسب و راحت است. عطیه کشتکاران در «الماس سیاه» روی همین نقطه ایستاده و با نگارش تجربۀ زیستۀ حجتالاسلام سیدمحمد ذوالفقاری در کشورهای مختلف قارۀ آفریقا، راوی روزهای تبلیغ او است. نویسنده با لحنی صمیمی و قلمی هدفمند در سه فصل، تجربهنگاری و خودمردمنگاری را درهم آمیخته و رخدادهای واقعی و حیرتانگیزی را به تحریر درآوردهاست.
الماس سیاه با بیان پنج سال مواجهه و تلاش یک کنشگر فرهنگی حوزۀ بینالملل در کشور کنگو و دیگر کشورها مانند برازاویل و روآندا پلی میان ما و مردم قارۀ آفریقا است. مردمی همآغوش با فقر و سرمست از لذتها. سختی تأمین خوراک و پوشاک از سرخوشیهای شبانهشان کم نمیکند. زنان و مردان در کافههای شبانۀ خیابانی، بدون امکانات مینوشند و میرقصند. اینها تنها جزئی از شگفتانههای در انتظار این مناطق برای سیدمحمد است.
آنچه در این کتاب میخوانیم متشکل از معانی رنج در مسیر ساختن است. ضعفها و ترسها، دیواری به بلندای رنجها را برای طلبۀ جوان ساختهاند. او با کفش آهنین دانستههایش، پاگذاشته روی تمام ناهمواریها. بعد از چند ماه، دانشگاهی که مدیریتش را به او سپردهاند از ساختمانی فرسوده به یکی از مجهزترین دانشگاههای اسلامی آن اطراف تبدیل میکند. برای اینکه راحتتر با مردم ارتباط برقرار کند، عصرها بعد از کار، مشغول یادگیری زبان فرانسه _زبانی رسمی کنگو_ میشود. اما تحمل غربت و مشکلات و دلتنگیها، برای خانوادهاش خیلی ملموسترند. ماهها طول میکشند تا غمِ دلتنگیها با حلاوت باورهای مشترک در مسجد لبنانیها دلنشین شود و تلخی مشکلات با شیرینی توسل دلچسب. خاطرۀ توسل به امام رضا (ع) یکی از آن نابهایش است. توسلی که آتش جان پسرش را به خنکای گلستان تبدیل میکند.
روزها و سالها با اتفاقات مختلف برای او و خانوادهاش سپری میشوند. گاهی از کشورها و شهرهای اطراف با دلایل متفاوت از آنها دعوت میشود. یکبار در سفری برای دیدار با مسلمانان «بوجمایی» شگفتیهایی را میبیند که جلوههای سینمایی هم برای به تصویر کشیدنشان عاجزند. سرزمینی بکر که حتی مسیر زمینی برای رفتوآمد ندارد. مردمش بهندرت سفر میروند و خیلیهایشان هیچگاه از آنجا خارج نشدهاند. این منطقه چشمها را از تعجب گرد و نگاهها را مبهوت میکند. قسمت وصفناپذیرش ملاقات با «شیخ حسین قرعونی» و مغازههای الماسفروشیاش است.
بعد از اتمام کتاب، شیرینی سفری در پیچاپیچِ جنگلهای نادیده و ناشنیده روی دل، مزه میگیرد. همراهی با داستانهای متفاوت از شخصیتهایی با ملیتهای مختلف، ذهن را متوقف در دغدغههای دینی و چالشهایش میکند. الماس سیاه، علاوهبر اینکه اثری ارزشمند برای آشنایی با فرازوفرودهای تبلیغ بینالملل است، پاسخی به بایستۀ رنج در مسیر ساختنِ الماس وجودی در قلبِ سیاهی است.
نظر شما