دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۴
بحرانی که مردم دنیا به آن چشم دوختند

کتاب «از جبهه روسیه در جنگ با اوکراین به روایت فرستاده‌ای در دل سربازان پوتین» اثر لوکا اشتاین‌مان ترجمه رویا سیدحسینی گزارشی از اوکراین در اوایل جنگ است که در گزارش او مردم کم و بیش حضور دارند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا کتاب «از جبهه روسیه در جنگ با اوکراین به روایت فرستاده‌ای در دل سربازان پوتین» اثر لوکا اشتاین‌مان ترجمه رویا سیدحسینی در نشر لگا به چاپ رسیده است. لوکا، خبرنگار ایتالیایی در این کتاب سفری به اوکراین و روسیه در حال جنگ دارد و دست ما را می‌گیرد و به روزهای آغازین جنگ می‌برد، جنگی که در ابتدا گمان بر آن بود که یا درنمی‌گیرد یا خیلی طول نخواهد کشید!

مزیت کتاب در این است که لوکا تنها در میان نظامیان نیست و وقتی در شهر در حال رفت وآمد است به زندگی مردم هم سرک می‌کشد و اطلاعاتی از نگرانی‌ها، اعتقادات و نگاه آنها به روسیه و اوکراین به ما می‌دهد. او از دو دستگی مردم در منطقه مورد منازعه اوکراین و روسیه می‌گوید و از آنچه یک خبرنگار در میدان جنگ با آن دست به گریبان است. خبرنگاری که به مرور می‌فهمیم در لبنان، سوریه و افغانستان هم حضور داشته است و حالا با تکیه بر این تجربه در آسیا، جنگ دیگری را گزارش می‌کند.

لوکا در جنگ روسیه و اوکراین حضور دارد با این تصور که بیش از ۱۰ روز طول نخواهد کشید، اما مبدل به جنگی طولانی در قلب اروپا شد. به گفته خودش او تنها غیرروسی در دنباس (دو استان دونتسک و لوهانسک) است که جنگ را گزارش می‌کند؛ «خبرنگاری که به او می‌گفتند می‌روید که چکار کنید روسیه هیچ وقت حمله نمی‌کند…» اما لوکا راهی شد تا روایتگر یک اتفاق بزرگ باشد، روایتی که از دو طرف قابل نقد است، از یک طرف شاید چندان موردپسند روس‌ها نباشد آن‌طور که انتظار تبلیغ برای آنها باشد و از طرف دیگر اروپایی‌ها که انتظار روایتی منطبق بر دیدگاه‌های خود را دارند.

وقتی که روسیه آرام آرام و خزنده آماده حمله به اوکراین می‌شود، حرف و حدیث‌های زیادی میان خبرنگاران مطرح است، برخی بر این باورند که روسیه چندان جلو نخواهد رفت و بعضی دیگر چنین پیش‌بینی می‌کنند که اروپا اجازه پیشروی چندانی به روسیه نمی‌دهد. در میان این همه حرف‌های ناتمام، لوکا آماده می‌شود که برای مدت کوتاهی در جنگ روسیه و اوکراین حضور پیدا کند، اما او که تجربه حضور در لبنان، سوریه و افغانستان را دارد به باور عموم برای مدت کوتاهی به روسیه میرود.

ایستاده در میان نقطه مرکزی بحران

لوکا در ابتدا سعی می‌کند نقطه شروع جنگ را تشریح کند و از دنباس بگوید و شرایطی که باعث شد که مردم در آنجا دو دسته بشوند؛ یکی طرفدار دولت اوکراین و دیگری طرفدار روسیه. وقتی دولت کی‌یف سعی کرد که نمادهای روسی را در دنباس حذف کند و زبان اوکراینی را ترویج دهد، دو دستگی میان مردم دنباس اوج گرفت و عده‌ای تلاش کردند که پوتین را به دخالت در ماجرا بکشانند. پوتین ابتدا سعی کرد بیرون از ماجرا بماند و در ماجرای استقلال‌خواهی دنباس دخالت نکند و برای همین در مذاکره مینسک، مقامات عالی‌رتبه اوکراین، روسیه و جمهوری خودمختار را بر سر یک میز جمع کرد و به کشور آرمانی «روسیه نو» پایان داد. اما درباره دنباس؛ منطقه مورد اختلاف اوکراین و روسیه، با فرا رسیدن بحران ۲۰۱۴، این شکاف سیاسی به دلیل قدرت روسیه و غرب در راستای منافعشان عمیق‌تر شد و کشور را دو تکه کرد. این بحران نقطه شروع جنگ در دنباس شد، استانی که به دلایل اقتصادی، سیاسی و هویتی نسبت به باقی استان‌های کشور در جایگاه ویژه‌ای قرار داشت. این استان در شرق کشور و در مجاورت مرز روسیه قرار گرفته و دارای مشخصه‌های اجتماعی، فرهنگی و زبانی منحصر به فردی است. دو استان دونتسک و لوهانسک که دنباس را تشیکل می‌دهند شاخه‌ای از علفزارهای وسیع و یخ‌زده آسیایی – اروپایی هستند که قسمت اعظم‌شان در روسیه قرار گرفته. این ناحیه به لحاظ تاریخی همیشه کم جمعیت بوده و اولین ساکنان آن به قرن هجدهم و نوزدهم برمی‌گردند. اولین ساکنان این ناحیه، کارگران مهاجر روس بودند که در کارخانه‌های ذوب آهن معادن ذغال سنگ و بندر تازه افتتاح شده ماریوپل کار پیدا می‌کنند. رشته ارتباطی تاریخ و فرهنک دنباس نسبت به باقی استان‌های اوکراین با روسیه بسیار محکم‌تر است.

خبرنگار ایتالیایی در روسیه در تلاش است که خبرهای جنگ را با حواشی بدون سوگیری منتشر کند. یکی از افرادی که در کنار آنها حضور دارد به او می‌گوید: «لطفا در روزهای آینده به کلماتی که در مقاله‌هایت از آنها استفاده می‌کنی دقت کن. کار کردن در سمت روس‌ها برای تو امتیاز بزرگی است. این موقعیت را خراب نکن. سعی کن جوری بنویسی که برای رسانه‌های غربی قابل قبول باشد و همین طور برای ارتش دنباس.» این جملات به معنای آن نیست که لوکا هر آنچه که از جنگ می‌نویسد به نفع روسیه است چنانکه در ادامه روایتش با مشکل مواجه می‌شود و روس‌ها خواستار خروج او از منطقه می‌شوند. چنانکه خودش هم بر این ظن معترف است: «می‌دانیم که این فقط شروع دوره‌ای بحرانی است که یک طرفش روسیه است و طرف دیگر اوکراین و کشورهای غربی و ما در نقطه مرکزی این بحران قرار داریم. بحرانی که چشم همه دنیا به آن دوخته شده است… از همان تماس‌های اول متوجه شده بودم که مقام‌های طرفدار روسیه با بی‌اعتمادی به من نگاه می‌کنند و قرار است نوشته‌ها، حرکات و تماس‌هایم را با وسواس تحت‌نظر داشته باشند.»

لوکا به دلیل نوع نگاهش به جنگ روسیه و اوکراین مجوزش لغو می‌شود و به او و دوستش گابریل بیست و چهار ساعت فرصت می‌دهند تا دنباس را ترک کند. او معترض به این تصمیم و مستاصل از هر حرکتی به فردی زنگ می‌زند که به قول خودش جزو آخرین افرادی است که دوست دارد از او کمک بخواهد. اما همین فرد در آخرین لحظه به او کمک می‌کند که از شهر خارج شود و همراه ارتش روسیه دوباره به دنباس برگردد. وقتی به ژانکوی در صد کیلومتری سیمفروپل می‌رسد آنجا پر است از نظامی‌های روسی کلاشینکوف به دست با یونیفرم‌های سبز. بعضی‌ها صورتشان را پوشیدند که چهره‌شان شبیه آسیایی‌هاست. نکاتی که در گزارش این خبرنگار وجود دارد که حتی اگر به جنگ چندان علاقه‌مند نباشید اما وقتی کتاب را دست می‌گیرید کنجکاو می‌شوید کتاب را ورق بزنید.

اعتراض روس زبان‌های خرسون به ارتش پوتین

وقتی در شهر حرکت می‌کند، با تعقیب نگاهش می‌توان حال و هوای شهری که درگیر جنگ است، احساس کرد. او سعی می‌کند بی‌طرف باشد اما باید دید چه قدر در این سعی موفق است: «اتوبوس ضدگلوله از چندین خانه ویران شده با رنگ‌های زرد و آبی عبور کرد؛ مرز قدیمی اوکراین که در ۲۰۱۴ سرحد کریمه را مشخص می‌کرد و تحت کنترل روس‌ها بود. چند روز پیشتر هدف ارتش روسیه قرار گرفته بود. غیر از این چند خانه، خرابی دیگری به چشم نخورد. در این منطقه روس‌ها با سرعت پیشروی کرده و اوکراینی‌ها که غافلگیر شده بودند مجبور به عقب‌نشنیی شدند. البته مقاومت هم کرده بودند. اتفاقاً مجبور شدیم مسیرمان را تغییر دهیم چون در برابرمان پل عظیمی فرو ریخته بود.»

مرور کتاب باعث تکرار نام‌هایی است که بخشی از تاریخ آسیا را در خود دارند. پس از آن افرادی که نوع نگاه متفاوتی به جنگ دارند و لوکا از آنها هم نام می‌برد: «استان خرسون یکی از استان‌های تحت کنترل روس‌هاست که نسبت به استان‌های دیگر اعتراضات بیشتری علیه حضورشان وجود دارد. با اینکه بیشتر مردم در آنجا روس زبان‌ناند. در روزهای اخیر در فضای مجازی پر از ویدیوهایی است که راه‌پیمایی‌های اعتراض‌آمیز مردم را نشان می‌دهند و یا فلش هاب (قرار دسته جمعی هدفمند) کسانی که پرچم اوکراین را در دست دارند و علیه سربازان روسی شعار می‌دهند و فریاد می‌زنند که باید به خانه‌شان برگردند. بیشتر رسانه‌های غربی، این تصاویر را نشان می‌دهند در حالی که روس‌ها تصاویری را نشان می‌دهند که در آنها مردم به سربازها خوش‌آمد می‌گویند و از آنها استقبال می‌کنند.

«در مقابل در ورودی ساختمان شهرداری که با سربازها احاطه شده و درست زیر پرچم‌های اوکراین، یک گروه چند نفری تشکیل شده است. زنان و مردانی برای گرفتن فرم‌هایی که باید پر کند صف بسته‌اند. آنها برای دریافت یارانه و کمک باید این فرم‌ها را پر کنند. مردی کوتاه قد با سبیل‌های کلفت خاکستری و شال قرمز رنگی به گردنش، می‌گوید: «من عضو صنف سربازان اتحادجماهیر شوروی هستم، قبلاً تحت کنترل شوروی بودیم و حالا روسیه.» اضافه می‌کند: «به زبان روسی حرف زدن به معنای پذیرفتن رژیم پوتین نیست.» زنی میانسال که حرف‌های او را شنیده، می‌گوید: «ملیت و هویت به افراد مربوط می‌شوند، نمی‌شود آنها را با زور تحمیل کرد، کاری که آنها دارند می‌کنند.» با عصبانیت به سربازان اطراف اشاره می‌کند.» به زن فکر می‌کنم که روس است و حالا خودش را اوکراینی می‌داند و به تصاویری که در خیابان‌های خرسون دیده‌ام فکر می‌کنم. معترضانی که خواهان بازگشت به ارتش کی‌یف به بودند.» مکالماتی که میان مردم مخالف و موافق حضور روسیه در در خیابان درمی‌گیرد و لوکا در جای خوبی ایستاده تا آنها را در کتابش بیاورد.

حافظه تاریخی آنها با مردم دونتسک و لوهانسک

خبرنگار ایتالیایی حاضر در صحنه جنگ زمان زیادی را با سربازان و مردم درگیر جنگ گذرانده است و حالا اشراف خوبی به وقایع دارد. او گاه یک گوشه می‌ایستد و حتی صحبت‌های سایر خبرنگاران را می‌شنود و میگذرد. هر چند همان صحبتها برای باز کردن یک دریچه برایش خوب است: «در اطراف من همکاران فرانسوی، استرالیایی، عرب، هندی، یونانی و از سایر کشورهای دیگر هستند. بسیاری از آنها با نگاه منفی از روسیه حرف می‌زنند و می‌نویسند و آن را رژیمی مهاجم و دیکتاتور معرفی می‌کنند ولی در این لحظه مشغول شوخی و خنده با افسران وزارت دفاع هستند. بعضی شان هم از کمونیست‌های قدیمی‌اند که سیاست‌های روسیه را از زمان اتحادجماهیر شوروی دنبال می‌کنند و با اینکه گرایش‌هایشان مشخص است به کارشان وفادارند و صداقت دارند.»

کمتر پیش می‌آید که شاهد مکالمات سربازان باشیم. آنها اسلحه به دست در شهر می‌چرخند و اوضاع را رصد می‌کنند، صحنه‌های زیادی روی می‌دهد که مردم به آنها معترض می‌شوند و سربازان واکنشی نشان نمی‌دهند: «با اینکه تعداد سربازها زیاد است مقامات نگران واکنش بخشی از مردم در استان زاپوریژیا به حضور آنها هستند. می‌گویند گاهی پیش می‌آید که در خیابان، مردم به آنها بدوبیراه بگویند و آنها را از خود برانند. بعضی از مغازه‌دارها هم ترجیح می‌دهند به زبان اوکراینی با آنها صحبت کنند با اینکه زبان اصلی‌شان روسی است. یکی از کارمندان می‌گوید متوجه نیستند که مردم دنباس چقدر تحت ستم رژیم کی‌یف واقع شده. تجربه و حافظه تاریخی آنها با مردم دونتسک و لوهانسک بسیار متفاوت است…»

لوکا اشتاین‌مان، خبرنگار ایتالیایی که در عرصه جنگ فعالیت دارد دربار جنگ اوکراین و روسیه کتابش را نوشته و به نظر میرسد حالا دیگر او تنها یک خبرنگار بی‌طرف جنگ نیست و مدتها در میدان بودند و وقایع را از نزدیک لمس کردن باعث شده که نگاه دیگری به اوضاع داشته باشد: «در مورد بمباران‌های دونتسک موضوعی که مرا متحیر می‌کند این است که رسانه‌های هیچ اشاره‌ای به آن نمی‌کنند. بعد از ماه‌ها تمرکز دنیا روی اوکراین روایت جنگ به کلی تغییر کرده، حالا این روایت فقط به دیپلماسی جهانی و شهرهای اوکراینی بمباران شده توسط روس‌ها می‌پردازد. اطلاعات در مورد مناطق تحت کنترل روس‌ها بسیار کم و ناقص هستند، به خصوص دونتسک نادیده گرفته می‌شود. ارتش اوکراین به خبرنگاران اجازه ورود به آنجا را نمی‌دهد. بنابراین تنها، تنها اطلاعات فیلتر نشده از جبهه روسیه به دست می‌رسد. رسانه‌های تحت کنترل روسیه اخبار مربوط به به بمباران‌های شهر را پخش می‌کند ولی این تصاویر به ندرت در اخبار کشورهای غربی دیده می‌شود.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین