پنجمين نشست «حافظ پژوهي» عصر ديروز در سراي اهل قلم برگزار شد و به ادامه موضوع نشست پيشين با عنوان «طنز شعر حافظ» اختصاص يافت. عباسي داكاني در اين نشست طنز حافظ را طنزي تلخ خواند كه ريشه در زمان و زمانه حافظ دارد.\
در ابتداي نشست عباسي داكاني مروري بر مباحث مطرح شده نشست پيش داشت و با تاكيد بر طنز حافظ به عنوان طنزي تلخ به مقايسه طنز غزلهاي حافظ با طنز شعرهاي عبيد زاكاني كه نوعي طنز اجتماعي، سياسي و فرهنگي است پرداخت و گفت: به طور كلي طنز حافظ با فلسفه او پيوند دارد و نيازمند بنياد فلسفي است؛ چراكه مبتني بر جهانبيني حافظ است. اين در حالي است كه طنز عبيد زاكاني مبتني بر ايدئولوژي است. عبيد نه تنها در تاريخ ادبيات ايران بلكه در تاريخ ادبيات جهان نمونهاي بينظير است.
وي در ادامه توضيحي درباره برخي از رسالههاي مهم عبيد زاكاني ارائه كرد و افزود: براي بررسي طنز حافظ بايد به عبيد زاكاني رجوع كرد. به عنوان مثال عبيد در رساله «اخلاقالاشراق» به مقوله دين چنانكه بود و چنانچه هست اشاره كرده و يا در رسالهاي ديگر به نام «تشريفات ملا دو پيازه» تمامي واژهها را آنگونه كه ميخواهد تعريف كرده است.
داكاني با تاكيد بر لزوم درك زمان و زمانه حافظ به قرائت چند بيت از غزلهاي حافظ براي توصيف زمانه او پرداخت. برخي از اين ابيات به شرح زير است: (فتنه ميبارد از اين سقف مقرنس برخيز/ تا به ميخانه پناه از همه آفات بريم)، (خداي را به ميام شستوشوي خرقه كنيد/ كه من نميشنوم بوي خير از اين اوضاع) و (در اين زمانه رفيقي كه خالي از خلل است/ صراحي مي ناب و سفينه غزل است)
وي اصليترين موضوعي را كه حافظ بر آن تمركز كرده رياستيزي خواند و اشاره كرد: رياستيزي ساختاريترين نهاد شعر حافظ است. اين رياستزي دو قسم فردي و جمعي دارد.
داكاني از سوي ديگر بر زبان حافظ تاكيد كرد و توضيح داد: اگر ما به زبان حافظ توجه نكنيم دچار كج فهميهاي بسياري خواهيم شد. به بيان ديگر اگر زبان حافظ را عبارت بدانيم تمام غزلهايش ميتواند به مثابه پروندهاي براي مجرم نشان دادن او باشد. اما زبان حافظ زبان اشارت است. خود نيز از مخاطب همين را خواسته(آنكس است اهل بشارت كه اشارت داند/ نكتهها هست بسي محرم اسرار كجاست) و بهعمد در زباني سخن ميگويد كه اگر ويژگيهاي آنرا ندانيم با مشكل روبرو خواهيم شد.
وي در ادامه مقاله «حافظ و ميل به گناه» از بهاءالدين خرمشاهي را در كتاب «ذهن و زبان حافظ» بهترين منبع براي درك زبان حافظ خواند و افزود: يكي از عناصر اساسي در هر جامعهاي دين است. حافظ به فهم ديني روزگار خود تلنگر ميزند. طنز او متوجه شخص نيست؛ بلكه شخصيتها را خطاب قرار ميدهد. حافظ به زبان خود نقدش را متوجه شخصيتهايي ميكند كه رياكارانه در جامعه ظاهر ميشوند.
داكاني در بخش ديگري از سخنانش عرفان را جدا از مفاهيم و كلمات خواند و گفت: درك عرفاني در جايي بروز ميكند كه اندكي دردمندي در فرد باشد. به عبارت ديگر نيازمند حكمت ذوقي است نه حكمت بحثي. حافظ نيز بارها ما را به حكمت ذوقي فراخوانده است.
تجبر: ترازمند به حافظ نگاه كنيم
در ادامه اين نشست نيما تجبر به ايراد سخنراني و بحث درباره طنز غزلهاي حافظ پرداخت و با يادآوري شخصيتهايي چون محتسب، صوفي، فقيه، واعظ، مفتي و امام جمعه در شعر حافظ و اينكه هيچ يك از اين شخصيتها در جاي صحيح خود قرار ندارند(ويژگي طنز موقعيت حافظ) توضيح داد: علاوه بر اين حافظ از واژگان مذهبي و ديني در شعرش بهره گرفته و با اين واژگان نيز طنز ايجاد كرده است. يكي از ويژگيهاي طنز نابهجايي است. گاه نابهجايي برآمده از روزگار حافظ است و بستري اجتماعي دارد و گاه اين نابهجايي را حافظ ايجاد ميكند تا جهان ديگري را در شعرش فراهم آورد.
وي بخشهايي از طنز حافظ را ناشي از بيان آرزوها و آمالهاي حافظ خواند و گفت: گاه هنر و زبان حافظ از خودش فراتر ميرود و گاه فروتر. به عنوان مثال در بيت(بيا تا گل برافشانيم و مي در ساغر اندازيم/ فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم) هنر و زبان حافظ نسبت به خود او فراتر رفته اما در بيت(خوشتر ز عيش و صحبت و باغ و بهار چيست/ ساقي كجاست گو سبب انتظار چيست) هنر حافظ نسبت به خودش فروتر رفته است.
در بخش ديگر تجبر از واژههاي مذهبي به عنوان واژههايي كه تنها براي حافظ يك واژهاند و پشتوانه فرهنگي روزگار او را دارند ياد و تصريح كرد: با بررسي اين واژها نميتوان به ايمان و باور حافظ پي برد. اصلا نبايد اين واژهها را ميزاني براي سنجش دينداري حافظ قرار داد. حافظ اين واژهها را براي بيان مقصدي والاتر به كار گرفته است. اين واژهها اصطلاحات دين ما هستند. پس پشتوانه معنايي فزونتري بر معناي خود دارند و كاركرد ويژهاي مييابند. حافظ با اين واژگان نظام فكري و فهمي را به سبب آسيبهاي زمانه با نابهجاييهاي اجتماعي بههم ميريزد تا آنچه از انسان راستين و برين ميخواهد به او برساند.
وي واژههاي «توبه»، «بشارت»، «شب قدر»، «روزه و حج»، «مذهب و گناه» را به عنوان واژههاي مذهبي در شعر حافظ معرفي كرد و به توضيح هر يك از اين واژگان در قالب بيتي از غزلهاي حافظ پرداخت.
برخي از ين مثالها به شرح زير است:
توبه: ( از دست زاهد كرديم توبه/ و از فعل عابد استغفرالله)، (كردهام توبه به دست صنم بادهفروش/ كه دگر مي نخورم بي رخ بزمآرايي)
بشارت: (بشارت بر به كوي مي فروشان/ كه حافظ توبه از زهد ريا كرد)، (خوبان پارسيگو بخشندگان عمرند/ ساقي بده بشارت رندان پارسا را)
شب قدر: (شب قدري چنين عزيز و شريف/ با تو تا روز خفتنم هوس است)
روزه و حج: (ثواب روزه و حج قبول آن كس برد/ كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد)
گناه: (گناه اگر نبود اختيار ما حافظ/ تو در طريق ادب باش و گو گناه من است)
وي در ادامه به شخصيتهايي كه حافظ به طور مستقيم در شعرش با آنها شوخي كرده اشاره كرد و افزود: (حافظ مريد جام مي است اي صبا برو/ وز بنده بندگي برسان شيخ جام را) اشاره به «شيخ احمد جام» دارد. همچنين (آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند/ آيا بود كه گوشه چشمي به ما كنند) به «شيخ نعمت الله ولي» اشاره ميكند.
تجبر از حافظ به عنوان عاشق شاعري ياد كرد كه تسليم مطلق معشوق نيست. گاه عشق خود را به رخ او ميكشد و طنازيهاي بساري با معشوق نيز در شعرش دارد.
در بخش انتهايي نشست چند تن از حضار پرسشهايي را مطرح كردند.
تجبر در پاسخ به پرسشي مبني بر اينكه حافظ با مذهب انس داشته يا نه توضيح داد: حافظ شاعر است و ابزار او واژگان. حافظ با چيدن اين واژگان به معنا ميرسد. در گستره ادب فارسي شاعري چون حافظ نداريم كه شبانه روز واژهها را تراشيده باشد تا به چند معنايي، چندلايگي و ايهام برسد. هيچگاه، هيچ فردي به طور كامل نخواهد فهميد حافظ چه گفته، چه ميگويد و چه خواهد گفت. هنر او نيز در همين است.
وي ادامه داد: يكي از بزرگترين مشكلات ما داشتن اين توقع است كه ميخواهيم شاعر، نقاش و هنرمند بزرگ ما، قديسي بزرگ نيز باشد. بايد ترازمند نگاه كرد تا بتوان نگاه منصفانهاي به حافظ داشت. از سوي ديگر بستر پيوند ما با حافظ براي فهم او زبان است.
در پايان و در پاسخ به همين پرسش داكاني نظري مخالف تجبر ارائه كرد و اظهار داشت: بايد حافظ را از شعرش شناخت. شعر تهي نيست بلكه بيان چيزي است. بايد توجه داشت كه آيا حافظ دغدغهاي را بيان كرده يا نه. اگر چنين كاري را كرده باشد پس داراي جهانبيني است و اين جهانبيني اصولي دارد كه با حوصله ميتوان آنرا درك كرد. بر اين اساس ما ناچاريم به هنرمند ارزشي نگاه كنيم.
پنجمين نشست «حافظ پژوهي» با موضوع «طنز در شعر حافظ» عصر ديروز(9 آبان) از ساعت 16:30 تا 18:30 در سراي اهل قلم برگزار شد.
نظر شما