دكتر يدالله جلاليپندري در يازدهمين نشست درسگفتارها درباره سعدي گفت: «حديقه سنايي» و «بوستان سعدي» منظومههايي تعليمي اند، اما قرار دادن موضوعات غنايي، مانند عشق و شور و مستي، در ميان كتاب، آن را از منظومه تعليمي صرف دور ميكند. البته موضوع عشق در حديقه، يكسره الهي است اما در بوستان عشق زميني نيز ديده ميشود./
وي كه عصر چهارشنبه (20آبان) در مركز فرهنگي شهر كتاب سخن ميگفت، با به حديقه سنايي اشاره كرد و افزود: تنها از اشارههايي كه در كتابها شده است ميتوان تاليف آن را در اواخر زندگي سنايي، يعني 529 يا 528 قمري، دانست. هر دو منظومه تعليمي اند، با اين همه «باب»هايي دارند كه موضوعاتي در آنها بازگو ميشوند كه با مضامين منظومههاي تعليمي سازگار نيستند.
نويسنده كتاب «زندگي و اشعار اديب نيشابوري» خاطرنشان كرد: معمولا كتاب سعدي را «بوستان» مينامند اما به «سعدي نامه» هم شهرت دارد. در مورد حديقه هم چنين است چرا كه به آن «فخرينامه» هم گفتهاند. در هر حال نام حديقه بيانگر بوستان و باغ است و از اين جهت نيز با نام منظومه سعدي شباهتهايي دارد. بوستان شامل 4 هزار بيت است اما حديقه سنايي 10 هزار بيت دارد. با اين حساب تعجبي ندارد اگر بپنداريم كه ذهن خواننده، هنگام سنجش بوستان و حديقه، بلافاصله متوجه ايجاز و اطناب كار سعدي و سنايي خواهد شد.
وي افزود: هم سعدي و هم سنايي، در آغاز منظومههاي خود، سبب تاليف كتاب را ارمغان كردن آن به دوستان ذكر كردهاند. با اين تفاوت كه سعدي از همان واژه «ارمغان» استفاده ميكند، اما سنايي به آن «رهآورد» ميگويد. از سويي ديگر هر دو شاعر گرايشي به تفاخر گويي دارند. اين در حالي است كه در هر دو كتاب بابهايي درباره تواضع وجود دارد. ميتوان پرسيد كه چگونه است كه هر دو از تواضع دم ميزنند اما هنگام مفاخره، شعر خود را نسبت به سخن ديگران برتري و ترجيح ميدهند؟
نويسنده كتاب «زندگي و اشعار عمادالدين نسيمي» خاطرنشان كرد: يكي از كارهاي سعدي در قصيدهگويي، كه آن را از قصايد امثال فرخي و عنصري جدا ميسازد، آن است كه نصيحت و پند را در ميان ابياتش جاي ميدهد. امروزه چنين كاري چندان دشوار به نظر نميرسد. اما بايد توجه داشت كه سعدي در روزگاري ميزيست كه نصيحت كردن پادشاهان، نوعي برتريجويي عقلاني نسبت به ممدوح به حساب ميآمده است.
وي افزود: سعدي در مقدمه بوستان ميگويد كه قصد مدح پادشاهان را نداشته است. اما چون ميبيند كه ابوبكر زنگي شايستگي مدح شدن را دارد، دست به اين كار ميزند. در ضمن، سعدي كوشش ميكند تا با نصيحت كردن پادشاه، او را وادارد تا راه تواضع در پيش گيرد. اگر چه خوب ميداند كه چنين كاري ممكن است از ديد پادشاه، بسيار تلخ و گزنده باشد. همين موضوع درباره سنايي هم وجود دارد. در آن ستايش 150 صفحهاي او از بهرام شاه، مقداري نصيحت و پند نيز ديده ميشود.
اين استاد دانشگاه يزد خاطرنشان كرد: با اين همه سنايي در شمار مداحان نيز قرار ميگيرد. اتفاقا يكي از مشكلات او همين است كه گاه از بيرون به مدايح خود مينگرد و به اين دريافت ميرسد كه جايگاهش برتر از آن است كه در رديف شاعران مدح گو قرار گيرد. دوگانگي چهره سنايي از همين جا ناشي ميشود. گاهي مديحهپرداز است و گاه منتقدي كه با ديدي انتقادي به مديحه خود مينگرد.
وي افزود: گفتيم كه هم حديقه و هم بوستان منظومههايي تعليمي به حساب ميآيند. اما قرار دادن موضوعات غنايي، مانند عشق و شور و مستي، در ميان كتاب، آنها را از منظومه تعليمي صرف دور ميكند. بايد به اين نكته نيز توجه كرد كه موضوع عشق در حديقه، يكسره الهي است. اما در بوستان نه تنها عشق زميني ديده ميشود بلكه سعدي خود را هم در اين عشق زميني جاي ميدهد و از ماجراهاي عاشقانهاش سخن ميگويد.
مصحح «ديوان حكيم سنايي غزنوي» افزود: از طرفي ديگر سنايي موضوع عشق را تنها در دو يا سه بيت ميگويد اما سعدي با تفصيل بيشتري اين كار را ميكند. اين تفاوت در غزليات سعدي و سنايي هم ديده ميشود. سنايي ميگويد « عاشق نشويد اگر توانيد ». در حالي كه سعدي خوشترين دوران زندگي را دوران عاشقي ميداند. به هر حال در موضوعات عاشقانه، سنايي تنها راوي است اما سعدي علاوه بر راوي بودن، تجربه عاشقانه هم داشته است.
وي به زبان هزل در بوستان سعدي و حديقه سنايي اشاره كرد و گفت: زبان هزل هم در سنايي ديده ميشود و هم در سعدي. سنايي در حديقه، مرزي ميان كلمات مطرود و كلمات جاري و عادي قايل نشده است و واژههايي را به كار ميبرد كه هزل گونه است. سنايي در توجيه اين كارش ميگويد كه هزل او تعليم است نه پردهدري. قضاوت امروز ما اين است كه آن سخنان ركيك است و ناشايست. اما قدما با بكار بردن اين زبان، كوشش ميكردند كه راهي براي نصيحت گويي بگشايند.
جلاليپندري كه مجموعه مقالاتي درباره «كشفالاسرار ميبدي» با عنوان «زبان اهل اشارت» نوشته،در ادامه سخنانش افزود: هزل را در شعر ناصر خسرو هم ميتوانيد ببينيد. او در دشنام دادن به مخالفانش، از واژههاي عاميانه استفاده ميكند. اما پرسيدني است كه آيا بار منفي كه آن واژهها در روزگار ما دارد، براي همعصران ناصر خسرو هم تا اين اندازه منفي و ناخوشآيند بوده است؟
اين استاد دانشگاه يادآور شد: نگاه امروزي ما به آن ركيكگوييها، همراه با نفرت و انزجار است و ميكوشيم كه نگاه امروزيمان را به متون گذشتگان تحميل كنيم. اما كسي مانند سنايي معتقد بود كه اگر هزل با جد آميخته شود، عيبي در اين كار وجود ندارد زيرا زيركان از آن تعبيري درست و پندآموز خواهند كرد.
نظر شما