جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۷:۰۰
آراي 3 فيلسوف بزرگ جهان درباره «نفس»

چاپ دوم كتاب «نفس و قواي آن (از ديدگاه ارسطو، ابن‌سينا و صدرالدين شيرازي)» نوشته دكتر اسحاق طاهري از سوي موسسه بوستان كتاب منتشر و روانه بازار نشر شد. اثر حاضر با استناد به آراي سه فيلسوف بزرگ جهان، به تبيين نفس و قواي آن پرداخته، تفاوت آراي آنان را بررسي مي‌كند.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، شگفتي‌هايي كه در دنياي درون نبات، حيوان و انسان رخ مي‌دهد و باعث ادامه حيات و رشد آنها در ابعاد گوناگون مي‌شود، از جمله موضوعات مهمي‌اند كه همواره نظر فيلسوفان را به خود جلب كرده‌اند. آنان در طول تاريخ كوشيده‌اند از روي اسرار دنياي نفس، پرده بركشند و حس كنجكاو خود را اشباع كنند. بر اين اساس «علم‌النفس» به تدريج شكل گرفت و به مرور زمان، مراحل پيشرفت را پيمود.

براساس مطالب كتاب، سير پيدايش و پيشرفت علم‌النفس با توجه به سه دوره مهم تاريخ علم و فلسفه، قابل بررسي و تحقيق است؛ دوره يونان باستان، دوره قرون وسطي و عصر جديد. از اين سه، دو دوره نخست حوزه مطالعاتي اين پژوهش را تشكيل مي‌دهند.

در روزگار يونان باستان، علم‌النفس به‌ويژه با تحقيقات افلاطون و ارسطو پيشرفت‌هاي شاياني را تجربه كرد. ارسطو نخستين فيلسوفي است كه در آن روزگار به‌طور متمركز رساله مستقلي درباره نفس تدوين كرد و به تفصيل از نفس و قواي آن، سخن گفت. موشكافي‌ها و دقت نظر او در مباحث، بسيار تحسين برانگيز و ستودني است. اثر ماندگار او در اين‌باره و در ادوار پس از او، كانون توجه فيلسوفان قرار گرفت و تفاسير فراواني از آن پديد آمد. علم‌النفس ارسطو با وجود ويژگي‌هاي منحصر به فردي كه داشت، مانند هر فرآورده بشري از كاستي‌ها و نواقص مبرا نبود. در سده‌هاي هشتم تا دهم ميلادي كه ترجمه‌هايي از آثار يوناني در دسترس مسلمانان قرار گرفت، فضاي بحث و تحقيق به شدت رونق گرفت و از اين آثار به گرمي استقبال شد.

تحقيقات مسلمانان در اين فضا به توليد انبوهي از آثار علمي و فلسفي انجاميد و توانست در محافل علمي دنيا مقام نخست را به خود اختصاص دهد. در سده سيزدهم ميلادي بود كه آثار علمي و فلسفي مسلمانان به زبان‌هاي ديگر ترجمه شد و مورد توجه دنياي مسيحيت واقع شد، از جمله موضوعات مهم در اين زمينه، علم‌النفس بود كه افكار ارسطو را با دقت مورد كندوكاو قرار مي‌داد.

در بخشي از مقدمه كتاب آمده است: «امروزه در محافل فلسفي ديدگاهي هست كه مي‌كوشد سهم مسلمانان را در توليد فكر فلسفي نفي كند و مساعي آنان را چيزي جز شرح و تفصيل سخنان فيلسوفان يونان نداند. از اين منظر در عالم اسلام، توليد فكر فلسفي اتفاق نيفتاده است و نمي‌توان فلسفه‌اي را به آن نسبت داد. انگيزه اين پژوهش در برخورد با چنين ديدگاه ناصوابي شكل‌ گرفت و به منظور اثبات و بيان بخشي از سهم فيلسوفان مسلمان در توليد فكر فلسفي، مبحث نفس كه مقام مهمي را در فلسفه به خود اختصاص داده است، برگزيده شد و با توجه به آثار ارسطو كه معيار تشخيص سطح علم‌النفس در عصر يونان است و آثار ابن‌سينا و صدرالدين شيرازي كه به خصوص نزد مسلمانان، اهميت ويژه‌اي دارند، مورد بررسي قرار گرفت. حاصل پژوهش در يازده فصل ارائه گرديد و سهم هر فيلسوف را در هر يك از زمينه‌هاي مربوط، نمايان ساخت.»

علم‌النفس حاصل نكته سنجي‌ها و مطالعات ژرف و گسترده انديشوران، طي سده‌هاي متمادي است و از اين‌ ميان، دوره يونان باستان ويژگي ممتازي دارد، چرا كه آن ديار محل پيدايش فيلسوفان بزرگ و جايي است كه در آن، فلسفه و آراي فلسفي رونقي تام يافت.

«هومر» نخستين فيلسوف دوره يونان، در قصايد خود افكاري را درباره انسان پيش كشيد و او را مركب از نفس و جسم دانست. نفس از نظر او هواي لطيف است. «تالس» در تعريف نفس، تعبير «محرك» را به كار گرفت و همه اشيا را داراي نفس دانست. «آناكسيمنس» نيز عنصر «هوا» را در اين‌باره به كار برد و از اين ميان، ديدگاه‌هايي را نيز به فيثاغوريان نسبت داده‌اند كه بر آن اساس، نفس پرزهاي هوا يا عامل حركت آن پرزها يا نوعي هماهنگي و تاليف تلقي شده است.

«آلكماين» روح را جاويد دانست، ولي چگونگي پيوند آن با بدن را تبيين نكرد؛ «هراكليتوس» روح را آتش و اصل نخستين خواند. «امپدوكلس» نيز به مساله مهم شناخت توجه كرد و از اين طريق، در علم‌النفس سهيم گشت و همين‌طور «آناكساگوراس»، دموكريتوس روح را حاصل اتم‌هاي كره‌اي شكل و آتشين دانست كه خاصيت اصلي آن حركت است. اما سوفسطائيان با تشكيك در امكان شناخت، فضاي جديدي به وجود آوردند كه سبب توجه مضاعف به مساله شناخت و چگونگي امكان آن شد، گرچه آنان خود به‌طور مستقل به بيان نفس و حقيقت آن نپرداختند.

سقراط انسان را مركب از عقل و روح دانست. از نظر او، روح تدبير كننده حس و حاكم بر آن است. شاگرد ممتاز و برجسته او، افلاطون نيز اصل و حقيقت نفس را از موجودات عالم مثل دانست و شاگرد برجسته اين يك، ارسطو، هم با تعابيري متعارض، گاهي آن را به صورت بدن و گاهي جوهر مجرد خواند.

ارسطو نخستين فيلسوفي است كه با شيوه‌اي منطقي و علمي به مباحث علم‌النفس پرداخته است. وي اولويت را به جوهر نفس -‌نه صفات آن‌- مي‌دهد. ارسطو نفس را تنها با توجه به نسبت آن با بدن مورد بررسي قرار مي‌دهد و در تعابيري، آن را صورت بدن مي‌شمارد. ابن‌سينا سخنان ارسطو را كافي ندانسته و نفس را از دو حيثيت نگريسته است؛ يكي در ارتباط با بدن و كمال آن و ديگري به صورت استقلالي. و پس از ابن‌سينا، صدرالدين شيرازي، تحليلي وجودشناختي و عميق از نفس به عمل آورد و معتقد شد كه نفسيت نفس، نحوه وجود خاص آن است و نفس، وجود ديگري غير از آن ندارد.

تاريخچه علم‌النفس، وجود و حقيقت نفس، تجرد نفس، چگونگي پيدايش و موجوديت نفس، كلياتي درباره قواي نفس، قوه احساس، حواس ظاهر، حواس باطن، قوه عاقله، قوه محركه، نتيجه‌گيري و تحليل نهايي، عناوين فصول يازده‌گانه كتاب حاضر را تشكيل مي‌دهند.

كتاب‌هاي شرح حال و آراي فلسفي ملاصدرا، معراج نامه ابن‌سينا، علم‌النفس از ديدگاه دانشمندان اسلامي و تطبيق آن با روان‌شناسي جديد، درباره نفس، دوره آثار، ارسطو و مكتب مشاء، رحيق مختوم، حكمت بوعلي، روان‌شناسي غزالي، معرفت نفس، هزار و يك نكته، تاريخ فلسفه، ارسطو، تاريخ فلسفه غرب، رسائل، متفكران يوناني، مصنفات، حركت و زمان، مبدأ و زمان، المظاهرالالهية، رسالةالحشر، سه حكيم مسلمان، انواريه، ما بعدالطبيعة، دررالفرائد، المباحثات، رسالةالحدود، القانون، المبدأ والمعاد، النجاة و ده‌ها عنوان كتاب ديگر، از منابع مورد استناد نويسنده در تدوين اثر حاضرند.

در انتهاي اين كتاب، نمايه‌اي از اعلام و موضوعات نيز درج شده است.

چاپ دوم كتاب «نفس و قواي آن (از ديدگاه ارسطو، ابن‌سينا و صدرالدين شيرازي)» در شمارگان 1200 نسخه، 380 صفحه و بهاي 68000 ريال راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها