بهاءالدين مرشدي كه به تازگي مجموعه داستان «ماهي كه توتفرنگيها سرخ ميشوند» او از سوي نشر «چشمه» منتشر شده، با قبول اینکه وقايع تلخ را دستمایه برخي داستانهاي كتابش قرار داده گفت: دوست دارم در آثار بعديام بتوانم با شادماني وقايع تلخ را بازگو كنم.
وي كه بيشتر داستانهاي اين كتاب را با فاصلهگيري از فرم نوشته، از زباني غالبا خبري براي بيان رويدادهاي مورد نظرش بهره جسته است.
مرشدي درباره اين كتاب توضيح داد: اعلب موضوعات مطرح شده در اين كتاب، بازتابي از اجتماع اطرافم و موقعيت انسانهاست و اغلب مسايل برداشت شخصي من از جامعه است.
مرشدي درباره ويژگيهاي ديگر داستانهايش در اين كتاب اضافه كرد: البته فضاي داستانها در اين كتاب با يكديگر متفاوتند. مثلا داستان «فردا نيايد و رعنا بيايد»، تمي عاطفي و لطيف دارد كه از سياهبيني در آن خبري نيست.
وي در پاسخ به اين سوال كه چرا به تناسب اين سياهبينی از شاديهاي كه در اطراف ديده ميشود، كمتر بهره جستيد، گفت: مسلما من منطبق بر علاقهام مينويسم، ولي موضوعي كه دوست دارم آن است كه روزي برسد كه در حين تلخ نوشتن، شاد بنويسم ؛ضمن آنكه مضامين انساني را هم در اثر بگنجانم. مانند كورت وونهگات تلخ بنويسم و خوشحال، خوشحال شلاق بزنم.
بخشي از داستان «ماهي كه توتفرنگيها سرخ ميشوند»، اينگونه نوشته شده:
«اول ماهی بود كه توت فرنگیها سرخ میشن. یه بچهی تخس و عوضی به دنیا اومد. همیشه از این اتفاقها رخ میده. یه بچهی تخس و عوضی كجا جاشه؟ كی میدونه؟ شاید اولین جا كه به ذهنت بیاد خیابونهای كثیفه كه داره ... هی ... داره از یه ماشین چیز میدزده. این تازه اول ماهیه كه توتفرنگیها سرخ میشن.»
نقاب، گم ميكني كه پيدايت كنم لابد، آهن نامتوازن يك روح، تريلوژي شيطان، فردا نيايد و رعنا بيايد، نام برخي داستانهاي اين كتابند.
كتاب «ماهي كه توتفرنگيها سرخ ميشوند»، نوشته بهاءالدين مرشدي، به شمارگان 1500 نسخه از سوي نشر «چشمه» منتشر شد.
اين كتاب 69 صفحهاي با قيمت1800 تومان ارايه ميشود.
نظر شما