كتاب «روابط اجتماعي در اسلام به ضميمه چند رساله ديگر» نوشته علامه سيدمحمدحسين طباطبائي، ترجمه محمدجواد حجتي كرماني و به كوشش سيدهادي خسروشاهي از سوي موسسه بوستان كتاب تجديد چاپ شد. چگونگي روابط اجتماعي در اسلام و پي بردن به ماهيت و بايستگي آن، از بحثهاي بسيار دقيقي است كه متفكر بزرگ اسلامي علامه طباطبائي در تفسير گرانقدر «الميزان» آوردهاند.\
آفرينش با ائتلاف و به هم پيوستگي قرين و ملازمند و همه اجزاي آن، دست به دست هم، منظومه دقيقي را ساختهاند. اسلام نيز كه ديني فطري است اين چنين است كه به راه و رسم خلقت ميرود و زندگي اجتماعي و روابط سالم برخاسته از آن را ارج مينهد و بدين سان به همه جنبههاي وجودي انسان پاسخ ميدهد. اساسا يكي از ملاكهاي سنجش دين فطري، اجتماعي بودن آن است.
بسيار گفته و شنيدهايم كه اسلام، دين فطري و اجتماعي است. اجتماعي بودن اسلام از زبان بيگانگان هم فراوان به گوش ميرسد؛ اينان نيز به اين حقيقت بارز پي برده و در اطراف آن قلمفرسايي كردهاند.
در اين كتاب سعي شده است «فطري» بودن و «اجتماعي» بودن اسلام را به يك معنا بدانيم؛ به عبارت ديگر: نويسنده ميخواهد بگويد، اگر ديني «فطري» بود، بايد مسلما «اجتماعي» باشد.
با توجه به معناي «فطرت» و «اجتماع»، اين نكته را بهتر درمييابيم كه «فطرت» يعني «خلقت»؛ يعني «آفرينش» و «اجتماع» يعني «به هم پيوستگي» يعني «ائتلاف».
با اندك توجهي به معناي اين دو كلمه، مشخص ميشود كه آفرينش با ائتلاف و به هم پيوستگي، قرين و ملازمند. خلقت، دستگاهي است به هم پيوسته و كاملا موتلف و ملتئم. با اين بيان، «خلقت» و «اجتماع» لازم و ملزوم و دست به گريبان هم ديگرند.
قرآن ميفرمايد: «تو اي پيغمبر! در مخلوقات خداي رحمان اضطراب و سستي نميبيني، چشم برگردان ببين گسستگي ميبيني؟ دو مرتبه چشم برگردان، چشم با خستگي به تو بر ميگردد(ملك، آيه 4و5)».
حجتيكرماني در مقدمه كتاب يادآور ميشود: «در زمينه به هم پيوستگي و تلائم و همكاري نظام عالم، سخن فراوان است و من در اين جا تنها به سخني كه از استاد علامه طباطبائي به خاطر دارم اكتفا ميكنم؛ استاد ميفرمود: "اگر بنا شود بدون هيچ علت و تنها به حكم صدفه و اتفاق، برگي از درخت بريزد، بايد تمام دستگاه خلقت به هم بخورد." معناي اين سخن آن است كه فرو ريختن يك برگ درخت با تمام دستگاه آفرينش ارتباط دارد و تمام دستگاه آفرينش نيز به فرو ريختن يك برگ درخت مربوط است! بدين ترتيب خلقت و آفرينش خدا، بسيار محكم، منظم و به هم پيوسته است. هر ديني كه فطري باشد، بايد اين گونه باشد.»
با روشن شدن اين كه «فطرت» و «خلقت» دست به گريبان و يار غار يكديگرند، ميتوان گفت دين فطري يعني ديني كه از خلقت الهام ميگيرد و به راه و رسم آفرينش ميرود، نميتواند اجتماعي نباشد و در نخستين سنگ بناي خود از اين نظام كناره گيرد. بنابراين، دين فطري يعني دين اجتماعي و دين اجتماعي يعني دين فطري. بنابراين، دين اسلام كه از ناموس آفرينش الهام ميگيرد و آييني فطري است، بايد در تمام شوون خود به جامعه عنايت كند و اساس آيين خود را جامعه قرار دهد، نه فرد.
با اتكا به دستورهاي گسترده و احكام همه جانبه اسلام در همه شوون جامعه بشري ـاعم از سياسي، قضائي، جزائي و امور مربوط به نظارت اجتماعي، يعني امر به معروف و نهي از منكر و تحريص و تشويق اسلام به تحكيم و تنظيم روابط اجتماعي از راه دوستي، تعاون، انفاق، قضاي حوائج و صدها دستور اجتماعي ديگر ... ـ چنين مييابيم كه اساسا اسلام براي جامعهسازي آمده و ميخواهد همآهنگ با اوضاع طبيعي جهاني، جامعهاي پديد آورد كه همگام با نظام خلقت، بدون وقفه حركت كند و به فعاليت پردازد؛ افراد اين جامعه دست به دست هم ميدهند و كاخ رفيع انسانيت را ميسازند.
اسلام با هر چيز كه در اين ساختمان خلل و سستي ايجاد كند به مبارزه پرداخته و اجازه نداده است عواملي كه رشته جامعه را از هم ميگسلد در جامعه پديد آيد. در واقع جامعه اسلامي هيچگاه برخلاف موازين آفرينش گام بر نخواهد داشت. شايد حديث معروف «لاتعادوا الايام فتعاديكم؛ با روزگار دشمني نكنيد كه روزگار با شما دشمني خواهد كرد» ناظر به همين معنا باشد.
كتاب حاضر در چند رساله، روابط اجتماعي در اسلام را در پنج عنوان بررسي كرده است: «روابط اجتماعي در اسلام»، «جبر و تفويض از نظر قرآن، روايات و فلسفه»، «معجزه»، «تقليد و پيروي از خرافات» و «محكم، متشابه و تاويل در قرآن».
چاپ دوم كتاب «روابط اجتماعي در اسلام به ضميمه چند رساله ديگر» در شمارگان 2000 نسخه، 220 صفحه و بهاي 33000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما