سه‌شنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۵
دستغیب: حافظ دو تاست؛ حافظ خیام و حافظ مولوی

عبدالعلی دستغیب کلید شناخت حافظ را شناخت متن او می‌داند و معتقد است در هنر آن‌چه اهمیت دارد چگونه گفتن است. وی تاکید دارد که بخش مهمی از دشواری‌های حافظ‌پژوهی به وجود دو شخصیت متضاد از حافظ در دیوان او مربوط می‌شود؛ چون حافظ گاهی ردای خیام می‌پوشد و گاه ردای مولوی.

دستغیب در گفت‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) با اشاره به این موضوع که حافظ خود دیوان اشعارش را گردآوری نکرده است، گفت: اطلاعات صحیحی درباره این امر در اختیار نداریم. اما در سال 792 هجری قمری یعنی 13 سال پس از درگذشت او به دستور پسر تیمور گورکانی جُنگ شعری از غزل‌های حافظ گردآوری شد.

وی افزود: این نسخه در سال 813(21 سال پس از درگذشت حافظ) تدوین شد و 155 غزل را شامل می‌شود که توسط پرویز ناتل خانلری نیز تصحیح شده است و قدیمی‌ترین نسخه‌ای به حساب می‌آید که در اختیار داریم.

این منتقد در ادامه توضیح داد: در دوره تیموریان دیوان حافظ در عراق گردآوری شد و این دیوان را دیوان لسان‌الغیب نامیدند. همچنین نسخه‌های بعدی در سال‌های 815، 817، 518، 822، 825، 827 و 831 توسط خطاطان مختلف نوشته شده‌اند. در دوره تیموریان به دلیل علاقه آن‌ها به تهذیب و شعر دیوان حافظ به شکلی نفیس‌تر تدوین شده است.

وی به آشنایی ایرانیان با چاپ سنگی اشاره و تصریح کرد: در دوره‌های بعد نسخه‌هایی از دیوان حافظ با چاپ سنگی در تبریز منتشر شد. البته نسخه‌های خطی از دیوان حافظ در هند نیز موجود است. همچنین عبدالرحیم خلخالی نخستین مصححی بود که در سال 1306 تصحیح انتقادی از دیوان حافظ ارائه کرد.

دستغیب در تشریح دیگر نسخه‌های دیوان حافظ اظهار داشت: در سال 1315 پژمان بختیاری براساس چند نسخه قدیمی دیوان حافظ را تصحیح کرد. همچنین در سال 1320علامه محمد قزوینی نسخه خلخالی را اساس کار قرار داد و دیوان حافظ را تصحیح کرد. تصحیح او از دیوان حافظ توسط وزارت معارف آن زمان به چاپ رسید.

وی ادامه داد: در دهه 40 خانلری نسخه عمر شیخ را که در لندن بود تصحیح و منتشر کرد. البته او بقیه غزل‌ها را براساس نسخه‌های قدیمی‌ دیگری تدوین و تصحیح کرده بود. در حال حاضر در دانشگاه‌ها نیز استادان قدیمی‌تر به نسخه قزوینی و استادان جدیدتر به نسخه خانلری استناد می‌کنند و به‌ط‌ُور کلی چهار نسخه معتبر در اختیار داریم.

این مترجم در پاسخ به این پرسش که اساسی‌ترین رکن در اندیشه حافظ چه چیزی بوده است توضیح داد: این امر به معنای پرداختن به ایدئولوژی حافظ است و اساسا مخالف چنین بحث‌هایی هستم. تقریبا در 100 سال اخیر بر سر این موضوع بحث شده است که حافظ که بوده و چه گفته است. اما در هنر مسئله چگونه گفتن است.

وی با تاکید بر تلاش‌هایی که در سده‌های مختلف برای تغییر شخصیت حافظ صورت گرفته است ترشیح کرد: تذکره‌نویسان از اواخر دوره زندگی حافظ تا امروز که درباره حافظ صحبت کرده‌اند سعی داشتند جنبه شاعری‌ را از حافظ بگیرند و به او جنبه تقدسی ببخشند. به عبارت دیگر حافظ شاعر را به حافظ قدیس تبدیل کنند. در دوران قاجار نیز سعی می‌کردند حافظ را زاهد، عابد و صوفی‌مشرب معرفی کنند.

دستغیب در ادامه توضیح داد: حافظ آن‌گونه که سعی کرده‌اند او را نشان دهند نیست. این امر بدان معنا نیست که رگه‌های عرفان یا مسائل تئولوژیک(خداشناسی فلسفی) در شعر حافظ نباشد اما آن‌چه در متن اتفاق می‌افتد منحصر به این مسائل نیست. از سوی دیگر نگاه حافظ با نگاه مولوی و یا میبدی تفاوت دارد، هرچند هر دو شعر عرفانی گفته‌اند.

وی با ابراز تاسف از توجه نداشتن پژوهندگان به متن حافظ یادآور شد: اغلب پژوهندگان با اعتقادات حافظ سروکار دارند و بیشتر درباره این موضوع که حافظ به چه اندازه پایبند شریعت و عرفان بوده است و به عبارت دیگر راجع به شخص حافظ و نه متن او سخن می‌گویند.

این پژوهش‌گر ادبی تاکید کرد: فراموش نکنیم که ممکن است شاعری اعتقاداتی داشته باشد اما در شعرش خلاف این اعتقادات را ببینیم. به عنوان مثال در آثار داستایفسکی که مسیحی راست‌کیش بوده است ما قهرمانانی را می‌بینیم که گاه در مشیت الهی شک می‌کنند.

وی در ادامه مراحل شناخت متن حافظ را چهار مرحله معرفی کرد و گفت: مرحله نخست گردآوری اشعار و تصحیح انتقادی آن‌ها بوده که انجام شده است. مرحله دوم توضیح غزل‌های حافظ است که تاحدودی صورت گرفته است. برای درک متن حافظ باید ابیات او و واژگانش توضیح داده شود.

دستغیب افزود: شرح سودی از معروف‌ترین شرح‌های دیوان حافظ است که 300 سال پیش نوشته شده و یا 25 سال پیش حسینعلی هروی به‌طور علمی‌تر شرحی بر غزلیات حافظ در چهار جلد نوشته است. این مرحله بسیار ضروری است. اما مرحله سوم در ارتباط با تفسیر و تبیین متن است که در این مرحله اختلاف نظرهای بسیاری دیده می‌شود.

وی به تفسیرهای گوناگون از حافظ اشاره و تشریح کرد: اگر مفسران حافظ از متجددان بودند به نوعی و اگر سنتی بودند به نوع دیگری حافظ را معرفی می‌کردند. به عنوام مثال افرادی که در غرب تحصیل کرده‌اند برای تفسیر حافظ تحت تاثیر خاورشناسان همچون لویی ماسینیون بوده‌اند و تفسیرشان را براساس آموخته‌های غربی انجام داده‌اند.

این منتقد ادبی ادامه داد: در حال حاضر نیز اغلب تفسیرها براساس نظریه‌های هرمنوتیک و دیدگاه‌های هایدگر و گادامر صورت می‌گیرد. در مرحله سوم اختلاف نظر بسیار زیاد است. عده‌ای سعی می‌کنند حافظ را یک عارف، مطلع از راز غیب و انسانی متشرع معرفی کنند و عده‌ای دیگر می‌خواهند از او چهره‌ای سکولار یا لائیک بسازند.

وی افزود: به عبارت دیگر سعی می‌کنند حافظ را از محیط اجتماعی و فرهنگی زمان خودش خارج کنند و او را به دنیای مدرن بیاورند. هر دو نوع این برخوردها اشتباه است. همچنین به جز مطالبی که توسط قزوینی، خانلری، عبدالحسین زرین‌کوب، خویی و چند تن از بزرگان دیگر درباره حافظ نوشته شده است، دیگر کتاب‌ها به دلیل توجه مردم به حافظ تدوین شده‌اند.

دستغیب در ارائه مثالی برای این موضوع از داریوش آشوری به عنوان مترجمی توانا یاد کرد و گفت: اما متاسفانه آشوری در زمینه ادبیات چندان توانا نیست و نقدهایی به کتاب او در باره حافظ وارد است. 

کتاب مورد نظر دستغیب، در سال 1377 با عنوان «هستی‌شناسی حافظ، کاوشی در بنیادهای اندیشه او» منتشر شده است. 

وی بار دیگر بر مطالعه کامل دیوان حافظ تاکید کرد و یادآور شد: برای شناخت حافظ باید متن او را مطالعه کرد. اما در این حوزه نباید محفوظات خود را وارد متن کنیم. بلکه باید متن را از نظر ادبی زیر ذره‌بین قرار دهیم.

مولف کتاب «از دریچه نقد» به ارائه توضیحاتی درباره مرحله چهارم پرداخت و اظهار داشت: این مرحله خود بخش‌های دیگری را شامل می‌شود. برای آن‌که بدانیم حافظ چگونه سخن گفته است باید متن و توضیحات آن‌را بدون جانبداری مطالعه کنیم. همچنین قواعد شعر حافظ باید طبق قواعد ادبی مشخص شود. از سوی دگر نوع شعر را تشخیص دهیم. به عبارت دیگر شعر حافظ را با سعدی و یا دیگران مقایسه نکنیم.

وی با تاکید بر این امر که نوع شعر حافظ تغزلی است توضیح داد: باید با نظریه انتقادی وارد متن حافظ شویم. در شعر حافظ برخلاف سعدی که نوعی اعتدال برقرار است ما با افراط و تفریط روبرو هستیم. البته جاذبه حافظ نیز در همین است. حافظ ضد و نقیض سخن می‌گوید و شخص او نیز متوجه این افراط و تفریط بوده است.

دستغیب دیگر ویژگی که باید در شعر حافظ در نظر داشته باشیم را تعقیب زاویه دید او برشمرد و افزود: علت این‌که در 50 سال اخیر حافظ بیش از سعدی در کانون توجه واقع شده این است که التهاب بشر امروز بسیار زیاد است و در چنین فضایی شعر حافظ پاسخ تمامی این التهابات را به خوبی می‌دهد.

وی چند معنایی را دیگر عنصر شعر حافظ معرفی کرد و یادآور شد: در شعر حافظ ابهام وجود ندارد اما حافظ از صنعت ایهام بسیار بهره گرفته است.

این مترجم با تاکید بر این موضوع که در حافظ دو شخصیت وجود دارد و ریشه تمام این اختلاف نیز همین موضوع است اظهار داشت: متن حافظ نشان می‌دهد که ما با دو حافظ کاملا متضاد روبرو هستیم. یک حافظ همچون خیام و حافظ دیگر همانند مولاناست. این دو سازش‌پذیر نیستند و این فاصله را هیچ استدلالی پر نمی‌کند.

وی در پایان گفت: از دهه 70 مرحله چهارم از مراحل شناخت حافظ آغاز شده است و برخی از افرادی که با قواعد نقد ادبی مدرن آشنا هستند به‌صورت پراکنده مطالبی را درباره حافظ نوشته‌اند اما فراموش نکنیم کلید شناخت حافظ، شناخت متن اوو چگونه گفتن اوست.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد رضا اکباتانی فرد ۱۹:۴۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۰۲
    درود بر شما استاد از نظر من شعر سخن است و سخن از روی نیاز خدمت شما عرض کنم من همیشه شاگردم . در شعر حافظ یک سرگردانی عجیبی دیده می‌شود مثلا عقل آدمی را کوچکتر از عشق میداند قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق چو شبنمی است که در بحر میکشد رقمی در جای دیگر میگویید در نظر بازی ما بی خبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند از بتان (‌آن) طلب ار طالب حسنی ای دوست این کسی گفت که در علم نظر بینا بود این خود یک زشت گویی و امرد بازی است از این نوع شعر حافظ زیاد دارد یا مثلا شعر دیگر مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو گفتم ای بخت بخسبیدی و خورشید دمید گفتا از این همه از سابقه نومید مشو یعنی حافظ با دیدن مزرعه سبز و هلال ماه به یاد قیامت می‌افتد که هنوز توشه‌ای برای آخرت نه اندوخته است و یا واگویه‌های نومیدانه حافظ که امیدش را به هر گونه تغییر از دست داده است بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است بیار باده که بنیاد عمر بر باد است و دیگر شعرهایی که در مورد ساقی و شراب و می و حتا صوفی گری که الان نمی‌گنجد که اینجا بنویسم بسنده میکنم عشق از نظر شاعران قدیم گاهی به پیروی از صوفیان ( عشق بخداست) و گاهی به شیوه خودشان یا شاعران سخن از (( خوبرویان )) یا گاهی هم همان مستی و بیخردی را عشق بخدا میدانند. بنظر شما به چنین آدمی میشود گفت روشنفکر؟ یا هرزه مغز؟ بنظر منِ حقیر تمام شاعران قدیم بزرگ بودن خود را مدیون مغولان میدانند یعنی تمام این بدگویی‌ها و زشت گویی از دوران مغول به بعد است که جامعه ما را به اینجا کشیده است . در هر صورت بنده شاگردم و محتاج راهنمایی. در آخر نوشته‌ای از خودم را بشما تقدیم میکنم. بگذار خورشید نورش را از ما دریغ کند شبنم یخ زده ، برگ‌ها را تزئین کند اگر دیدی آخرین قطراتِ آب در لابلای یخ‌ها گیر افتاد شک نکن تشکیل جامعه‌ی بلورین خواهد داد صبح شب یلدا با تشکر از شما

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط