چاپ نخست كتاب «مجموعه رسائل فلسفي» (جلد اول) تأليف صدرالدين محمد شيرازي(ملاصدرا) به تصحيح، تحقيق و مقدمه دكتر سيدمحمود يوسفثاني و دكتر حامد ناجي اصفهاني و زير نظر آيتالله سيدمحمد خامنهاي، از سوي انتشارات بنياد حكمت اسلامي صدرا منتشر و روانه بازار نشر شد.
اين اثر در چهار جلد منتشر ميشود كه جلد نخست اين رساله، شامل اين رسالههاست: اتصافالماهية بالوجود، التشخص، سريانالوجود، اجوبةالمسائل لبعضالخلان، شواهدالربوبية و المزاج.
اتصافالماهية بالوجود
يكي از بحثهاي دامنهدار و مفصل در تاريخ كلام و فلسفه اسلامي، مساله اشتراك معنوي يا لفظي وجود است كه ابتدا به عنوان مسالهاي كلامي مطرح شده و سپس به فلسفه راه يافته است. از آنجا كه وجود به عنوان عامترين يا يكي از عامترين مفاهيم، هم بر واجب و هم بر ممكن قابل حمل است و در قالب لفظ به يكسان محمول براي هردو واقع ميشود، متكلمان را با اين پرسش مواجه ساخته است كه آيا اين محمول در حمل بر واجب و ممكن به يك معناست؟ يا اين كه در هريك به معناي خاصي است و هيچگونه اشتراك معنوي بين آنها وجود ندارد؟
گروهي گمان كردهاند كه وحدت معنوي وجود مستلزم اثبات شركت بين واجب و ممكن، و منافي مقام عزت و عظمت ربوبي است؛ و بنابراين منكر اشتراك معنوي وجود شده و وجود را در هر شيء به معناي خود همان شيء دانستهاند.
آنها كه وجود را مشترك معنوي و ماهيت را غير از وجود ميدانستهاند، بايد مشخص ميكردند كه اين تمايز و زيادت چه ظرف و موطني دارد و مربوط به عالم عين و خارج است يا عالم ذهن، و از همينجا مساله زيادت وجود بر ماهيت يا عدم زيادت آن پيدا شده است.
آنها كه وجود را معناً عين هر ماهيتي ميدانستهاند، طبيعتا منكر زيادت وجود بر ماهيت شده و اصولا اين بحث را از پايه و اساس منتفي شمردهاند. در مقابل قائلان به اشتراك معنوي وجود به اين راي گراييدهاند كه زيادت وجود بر ماهيت، و تمايز آن دو از يكديگر، امري ذهني بوده و مربوط به عالم خارج نيست؛ زيرا در خارج، هر شيء بيش از يك هويت واحد ندارد، و تمايز دو حيثيت وجود و ماهيت مربوط به عالم ذهن و انديشه است.
آنها كه وجود را در هر شيء مفهوما عين خود همان شيء دانستهاند، براي اثبات راي خود به ادلهاي تمسك كردهاند كه توجه به آنها براي فهم چگونگي طرح مساله «اتصاف ماهيت بوجود» به عنوان يك مساله فلسفي ضرورت دارد.
تشخص
«تشخص» عنوان رساله ديگر ملاصدراست. مساله تشخص كه در كتب فلسفي ذيل مساله «كلي» و «جزئي»، و آن نيز ذيل مباحث مربوط به ماهيت مطرح ميشود، يكي از مسائل مهم فلسفي است؛ كه خود منشا پيدايي مسائل فلسفي ديگري شده و در باب آن، آراء و ابحاث متفاوتي مطرح شده است.
بدينصورت كه در فصلي كه بحث از ماهيت و احكام و لواحق آن، يا خواص اجزاء آن و يا اعتبارات آن منعقد شده، اين مطلب طرح شده است كه چون صرف تصور ماهيت نوعيه من حيث هي، مانع از فرض اشتراك و شركت در آن نيست (و اين همان خاصيت كليت ماهيت در ذهن است) و فرد ماهيت، صرف تصورش مانع از اشتراك است، پس ناگزير در فرد علاوه بر ماهيت نوعيه، خصوصيت ديگري هم هست كه به واسطه آن، فرد و شخص تصورش مانع از اشتراك با غير ميشود (و اين همان جزئيت به معناي فلسفي است)؛ و سپس اين پرسش مطرح شده است كه آن چه فرد را داراي چنين خاصيت و خصوصيتي ميكند، چيست؟
از آنجا كه تشخص به معناي ياد شده در واقع همان جزئيت به معناي فلسفي آن است، مناسب است در اين مقام، كليت هم به معناي فلسفي آن مطرح شود تا از باب «تعرفالاشياء باضدادها» امكان شناخت دقيقتر تشخص نيز فراهم شود.
اگر كلي و جزئي بودن در فلسفه را از احكام وجود و به عبارت ديگر از عوارض ذاتي وجود به شمار آوريم و به همين دليل، تقسيم وجود به كلي و جزئي را نيز از تقسيمات عمومي وجود به شمار آوريم، نميتوانيم مقسم كليت و جزئيت را مفهوم، كه تقييد به موطن ذهن دارد، قرار دهيم؛ بلكه بايد مثل ساير معقولات ثانيه فلسفي، آنها را به معنايي بكار ببريم كه مقيد به ذهن و يا خارج نباشند.
از اينرو، اگر مقسم كلي و جزئي را مفهوم قرار دهيم و بگوييم هر مفهومي اگر ممتنعالصدق بر افراد بسيار نباشد كلي است، و اگر ممتنعالصدق بر افراد بسيار باشد جزئي، چون مقسم را مفهوم قرار دادهايم، علاوه بر اين كه از آغاز، بحث را از محور فلسفي آن خارج كردهايم و سخن از اقسام موجود به ميان نياوردهايم، خود داراي يك اشكال دروني نيز هست. زيرا مفهوم از آن جهت كه مفهوم است، ممتنعالصدق بر افراد بسيار نيست. به اين ترتيب هم بايد مقسم را از مفهوم تغيير دهيم و هم تقسيم را خالي از خلل و اشكال به انجام برسانيم.
از سوي ديگر، چون قبول صدق بر امور بسيار، از ويژگيهاي مفهوم بودن و از معقولات ثانيه منطقي است، هرگز در معناي فلسفي «كلي» كه از محمولات فلسفي است، اخذ نميشود.
بنابراين، اگر بخواهيم در فلسفه از كلي و جزئي سخن به ميان آوريم، بايد مقسم را «موجود» قرار دهيم و براي كلي و جزئي بودن فلسفي هم از ملاكهاي خاص خودشان استفاده كنيم و بگوييم كه موجود يا كلي است يا جزئي، و ملاك كليت را در فلسفه عبارت از همان موجود شدن به وصف كثرت بدانيم و ملاك جزئيت فلسفي را موجود بودن به وصف وحدت عددي.
مصداق كلي فلسفي كه با وصف كثرت در خارج موجود است نيز همان محمول مشتركي است كه در قضايا بر موضوعات مختلف حمل ميشود و از آن با عنوان «كلي طبيعي» ياد ميكنيم.
سريانالوجود
سومين رساله اين اثر، «سريانالوجود» نام دارد. يكي از رسائل صدرالمتالهين رسالهاي است با نام «سريانالوجود» يا «سريان نور وجودالحق فيالموجودات» كه مربوط به كيفيت رابطه واجب تعالي با موجودات و ممكنات است؛ و چون ملاصدرا در اين رساله، نهايتا به تثبيت و تشييد راي مشهور به ذوقالتاله يا وحدت وجود و كثرت موجود ميپردازد، عدهاي در انتساب اين رساله به او ترديد كرده، احتمال دادهاند كه اين رساله از فيض باشد. به ويژه اين كه در اين رساله، قرائن ديگري هم براي تقويت اين ترديد ممكن است وجود داشته باشد، در عين حال كه در مورد صحت انتساب آن به فيض نيز دليل يا قرينه خاصي وجود ندارد.
تحليل محتواي رساله
يكي از مشكلات و عويصات فلسفههاي الهي، مساله تبيين و توجيه چگونگي ارتباط مبدا واجبالوجود با ممكنات و معاليل است؛ و اين كه ممكنات به چه كيفيت و با چه نحوي ميتوانند با مبدا در ارتباط باشند تا هم وجودشان توجيه شود و هم تصوير مساله با تعالي شأن ربوبي تنافي نداشته باشد. در واقع، مبحث وحدت يا كثرت وجود، مباحث مربوط به ارتباط علت و معلول، مباحث مربوط به ربط حادث به قدم و مسائلي كه در الهيات بالمعنيالاخص در مورد اوصاف و نعوت واجب مطرح ميشود، همه مباحثي هستند كه مربوط به اين مساله ميباشند و نمايشگر سعي و تلاش فكري فلاسفه براي ارائه تبييني معقول و منطقي از اين امر به شمار ميآيند. در اين رساله، مساله ارتباط واجب و ممكن از نظر وحدت و كثرت وجود مطرح شده است.
اجوبةالمسائل لبعضالخلان
«اجوبةالمسائل لبعضالخلان» عنوان چهارمين رسالهاي است كه از ملاصدرا در اين اثر به چاپ رسيده است.
از سنتهاي پسنديده در جريان انديشه و فكر تمدن اسلامي، پرسش و پاسخ است، حكما و انديشمندان اسلامي از ديرباز با گشادن طومار سوال از همعصران خود در صدد پاسخجويي براي مشكلات و دشواريهاي فكري خويش برميآمدند، در اين بين، پارهاي از اين پرسشها و پاسخها به صورت رسالههاي مجزا ـكه بيشتر به عنوان «اجوبة و اسئلة» برجاي ماندهاندـ به چشم ميخورد كه ميتوان به اجوبه مسائل گوناگون از شيخالرئيس ابنسينا اشاره كرد. گاهي سوال كنندگان، يك رساله را به عنوان جواب خود دريافت ميداشتند، همچون رساله هاديه صدرالدين قونوي در جواب به خواجه نصيرالدين طوسي و يا نبراس الضياء ميرداماد در پاسخ به چلپي.
اين روش پسنديده توسط حكما و متكلمان گوناگوني، همچون سيد مرتضي (علمالهدي)، شيخ مفيد، ملاصدرا، ملاعلي نوري، شيخ احمد احسائي و غيره ادامه يافت. اما نكته در خور توجه در تمامي آنها گزيدهگويي و بيان صريح راي پاسخ دهنده آن است، زيرا چه بسيار كه يك نويسنده از ابراز نظر خود در يك اثر طفره ميرفت و از آن تحاشي ميكرد ولي در پاسخ يك پرسش، صريحا راي خود را ابراز ميداشت؛ در اين ميان حكيم متاله صدرالدين محمد شيرازي نيز از اين دسته است.
بنابر استقصاي به عمل آمده از اين حكيم سترگ، چهار پاسخنامه و يك پرسشنامه برجاي مانده است. تنها پرسشنامه وي مشتمل بر سوالهايي است كه وي از استاد خويش يعني ميرداماد كرده است.
شواهدالربوبيه
پنجمين رساله ملاصدرا كه در اين اثر به چاپ رسيده، رساله «شواهدالربوبيه» است. اين رساله يكي از آثار مسلم صدرالمتالهين است و از ارباب تحقيق، براي نخستينبار، استاد دانشپژوه در كتابنامه صدرا از آن نام برده است. گرچه استاد آشتياني در صحت انتساب آن تشكيك كرده است، لكن حتي با مطالعه ديباچه رساله، در صحت انتساب آن به صدرا، ديگر ترديدي باقي نميماند، و افزون بر اين، تمام مضامين رساله مويد اين انتساب ميباشد.
اين رساله در بين رسائل آخوند(ملاصدرا) از اهميت ويژهاي برخوردار است، زيرا صدرا خود در اين رساله، تمام آراي حكمي خويش را به طور مجمل فهرست كرده است. نظر به عدم پيوستگي مباحث مطرح شده، ظاهرا صدرا آن را در دراز مدت تاليف كرده، و در قسمتي از رساله نيز با عبارت «مدظله» اشاره به حيات ميرداماد ميكند.
المزاج
«المزاج»، ششمين عنوان و آخرين رساله نخستين جلد اين مجموعه است. مساله مزاج كه يكي از بخشهاي مهم حكمت طبيعي است، در موارد گوناگوني از آن گفتوگو ميشود، اگرچه تحليل تجربي و استقرايي آن در جهان امروز ما را از اطناب سخن مستغني ميسازد، ولي تحليل عقلاني آن همچنان از جايگاه خاص خود برخوردار است، چه از سويي، نگرش عقلي آن گرهگشاي فهم حكمت پيشينيان است و از سويي ديگر، بيانگر ژرفاي دقت آنان در نگرش به عالم طبيعت است.
المزاج نيز دربردارنده افكار فيلسوف بزرگ شيعي، صدرالدين محمد شيرازي است، كه خود دراندازنده طرحي نو در اين مساله است كه در ضمن تبيين آن به تحليل افكار شيخالرئيس پرداخته و با اشارهاي گذرا به راي ارسطو، نظامواره، طرح خود را پايان ميدهد.
سه رساله نخست اين كتاب، تصحيح و تحقيق دكتر سيدمحمود يوسفثاني بوده و رسالههاي بعدي، تصحيح و تحقيق دكتر حامد ناجي اصفهاني است. همچنين مجموع رسائل ملاصدرا توسط انتشارات بنياد حكمت اسلامي صدرا در چهار جلد منتشر خواهد شد.
چاپ نخست كتاب «مجموعه رسائل فلسفي (شامل رسالههاي اتصافالماهية بالوجود، التشخص، سريانالوجود، اجوبةالمسائل، شواهدالربوبية، المزاج)» (جلد اول) در شمارگان 2000 نسخه، 492 صفحه و بهاي 112000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما