پنجمين مجموعه شعر داريوش معمار، شاعر آباداني، با عنوان «مرگ در ساحل آمونياك» از سوي موسسه انتشاراتي آهنگ ديگر منتشر شد.
معمار با وجود تاثيرپذيري كم رنگ از شاعران مطرح جريان «موج ناب» جنوب در حوزه تصويرپردازي، در همه شعرهاي خود تا امروز، در پي نوعي روايت كلان تازه از خطوط اصلي كليت حيات بشري بوده است. اما او اين روايت را در روايتهاي چندي، خرد ميكند و با نگاههاي قطعه قطعه به پديدههاي مختلف تلاش دارد با هر شعر و هر نگاه، قطعهاي از پازل كلي حيات بشري را، در ذهن خود پر كند.
تاثير پذيري كمرنگ معمار از روند شعر جدي "موج ناب" جنوب كشور، خود را بعضا در برخي تصاوير او نشان ميدهد؛ تصاويري چون:
«درياي عميق كه آشوب ميكند موجهايش/ شعاع خيره آفتاب را» و «باغچهاي هستم از گلهاي ختمي، شاخههاي نعنا/ و برگهاي لطيف شببو كه تو كاشتهاي در من».
با اين حال نوع روايت او در محور عمودي شعر، خصوصياتي خاص خود او نشان ميدهد. وجه تمايز مهم شعر معمار و شعرهاي جريان "موج ناب" در همين روايت عمودي شعر و نيز در نوع تركيبسازيهايي مشخص ميشود كه موسيقي ويژهاي به شعر او ميبخشد. موسيقي خاصي كه، براي نمونه، در نوع استفاده او از فعل در بخشهاي آغازين سطرها نيز ، جدا از تركيبسازيها، شنيده ميشود.
عنوان مجموعه از يك اتفاق واقعي گرفته شده؛ مرگ چند تن از كارگران يك پالايشگاه. معمار در آغاز شعر «مرگ در ساحل آمونياك» كه تقديم شده به "تمام كارگران پتروشيمي"، با رويارو قرار دادن واقعيت مرگ چهار مرد جوان كارگر با نماد حيات كودك هشت ماهه يكي از آنها، فضايي موثر ايجاد كرده كه خواننده را به قرائت دقيق ادامه شعر تشويق ميكند. فضايي كه از غوطهور شدن خواننده در اين تناقض جاندار مايه ميگيرد:
چهار نفر مردند
خفه شدند
چهار مرد جوان از بوي آمونياك
كودكي هشت ماهه دارد از آنها يكي
-- با تني شفاف از بوتههاي پريشان كاكل --
هر لبخندش چنان است از سوسوي فانوسها در شب
كه ميآورد به وجد، ماهيگيران را تا حوالي ساحل
چيزي كه يقين دارم از حضور تازهي علفها هم
بيشتر گيج ميكند آدم را گاهي
«مرگ در ساحل آمونياك» در شمارگان 1100 نسخه به تازگي از سوي انتشارات آهنگ ديگر منتشر شده است.
نظر شما