سه‌شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۹:۰۰
ملاصدرا و تفسيري براي همه

چاپ نخست كتاب «تفسير القرآن الكريم: تفسير سوره بقره(1)» (جلد دوم) تاليف صدرالدين محمد شيرازي(ملاصدرا) به تصحيح، تحقيق و مقدمه محسن بيدارفر و به نظارت آيت‌الله سيدمحمد خامنه‌اي، از سوي انتشارات بنياد حكمت اسلامي صدرا منتشر و روانه بازار نشر شد.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اين اثر كه دومين جلد از مجموعه هشت جلدي تفاسير حكيم ملاصدراي شيرازي است، سوره بقره را شرح و تفسير مي‌كند.

ملاصدرا، تفسيرنويسي را نخست به صورت نوشتن رساله‌هايي مستقل در تفسير برخي سوره‌ها آغاز كرده است، و در اواخر دوران زندگي بر آن شد كه تفسيري تمام بر قرآن بنويسد، اين سخن را خود او در پيش‌گفتار تفسير سوره سجده ياد كرده است، كه ترجمه مضموني آن، اين چنين است: «اين بنده نيازمند به بخشش حق، محمد مشهور به صدرالدين گويد: من بيشتر نوشته‌هاي حكما و دانشمنداني را كه به دانش و فضل اشتهار داشتند بررسي كردم، ليكن تشنگي من در جست‌وجوي يقين چاره نشد، و آتش شوق من در رسيدن به حقايق دين خاموش نگشت، بلكه دريافتم آن نوشته‌ها در انجام اين مقصود ناتوانند.
بالاترين سخني كه در اين كتاب‌ها پي‌گرفته مي‌شود حدس و گمان است، و گمان نمي‌تواند جانشين حق باشد. پس آنگاه به بررسي معاني قرآن كريم بازگشتم، و در اينجا بود كه آن را پايان‌بخش هرآرزويي ديدم، در ژرفاي معاني قرآن انديشيدم، در اين درياي بي‌پايان غوطه‌ خوردم، و گوهرهاي گران‌بهايي از اسرار اين كتاب را بيرون كشيدم، و آنها را به زبان قلم بيان نمودم، گو اين كه اسرار كلام خداوند برتر از آن است كه زبان گوينده و يا قلم نويسنده‌اي آن را فراگيرد، ليكن با درخواست توفيق فهم معاني قرآن از خداوند منان، بدين كار آغاز كردم و از شماري سوره‌هاي قرآن، حجاب برگرفتم ـ‌مانند آية‌الكرسي و آيه نور وسوره‌هاي يس و حديد و واقعه و اعلي و طارق و زلزال و چندي ديگر‌- و اميد است خداوند توفيق فراهم آوردن كتابي فراگير بر من ببخشد، تا تفسيري بزرگ كه مانند آن را چشم‌ها نديده و برخاطر همدوران‌هاي ما نمي‌گذرد، بنگارم.» 

ملاصدرا سرانجام به انجام اين كار كمر بست، و نخست كتابي بنام «مفاتيح‌الغيب» نگاشت كه آن را پيش درآمد تفسير خود مي‌داند و در آن كتاب، خطوط كلي مطالبي را بيان كرده است كه در تفسير مفصل خود بايد به آنها بپردازد. او در مقدمه مفاتيح‌الغيب سخناني مفصل مي‌آورد كه گزيده‌اي از آن چنين است: «در اين كتاب، پاره‌اي از مسائل دانش‌هاي قرآني و گنجينه‌هايي از عجايب تنزيل سبحاني ياد خواهد شد، كه اين‌ها اصول معارف توحيدي است، و خداوند بخشنده اين مسائل را از راه تدبر در كتاب كريم خويش بر قلب بنده مسكين خود وارد نموده است، و دير زماني بود كه من به فكر آشكارسازي اين معاني بودم، ليكن همواره قدمي پيش و قدمي پس مي‌نهادم، و نمي‌توانستم عزم در اين مورد جزم كنم، چرا كه از يك طرف كاري بود بس دشوار و توان فرسا، و از طرفي اوضاع مردمان زمان ما در دوري از اين معارف، نه چندان است كه بتوان سخني از اين‌گونه با آنان به ميان آورد، اين بود كه همواره زبان قلم باز مي‌گرفتم و جرات اقدام نمي‌يافتم، تا سرانجام نور استخاره اين راه را بر من روشن ساخت، و هم‌چنين راه فهم مطالب گرانقدري به عنايت حق‌تعالي بر من گشوده شد، و زمان اظهار آنها فرا رسيد.»

ملاصدرا پس از نوشتن كتاب مفاتيح‌الغيب، شروع به تفسير قرآن كرده است، و در اين راه تا آيه شصت و پنج سوره بقره پيش رفته، كه گويا به بيشتر از آن توفيق نيافته است.

مي‌دانيم كه صدرالمتالهين كتاب ديگري به نام «اسرارالآيات» نگاشته است. اين كتاب تقريبا خلاصه و جمع‌بندي مطالبي است كه بايد در تفسير به طور مشروح و مرتب بيان شود. اين كتاب به نظر مي‌رسد بايد پيش از مفاتيح‌الغيب نوشته شده باشد اما آن‌چه با اين گمان معارضه مي‌كند تصريح صدرالمتالهين به نام مفاتيح‌الغيب در اسرارالآيات است: «و هر آن‌كس بخواهد در اين مورد (مسائل مربوط به نفس) اطلاعاتي به دست آرد، كتاب بزرگ ما اسفارالاربعه را مطالعه كند، و هم‌چنين جلد نخست از تفسير بزرگ ما را، كه اين جلد آغازين "مفاتيح‌الغيب" ناميده شده است.»

به هر حال جمع نوشته‌هاي تفسيري اين مفسر بزرگ در شمار، به عدد مبارك 12 رسيده است، به اين رقم اگر دو كتاب مفاتيح‌الغيب و اسرارالآيات را نيز بيفزاييم، شمار نوشته‌هاي قرآني او 14 خواهد بود.

توجه به يك نكته ديگر در شناخت سير تكاملي اين بزرگ انديشمند اسلامي، اهميت ويژه‌اي دارد، و آن اين كه وي در پسين سال‌هاي زندگي خود، گويا تمامي همت خود را به طور آشكاري بر تبيين كتاب و سنت نهاده است، و از اين‌رو پس از تاليف كتاب‌هاي بزرگ و كوچك درباره مسائل متفرق الهي و فلسفي، مستقيما وارد تفسير كتاب و سنت شده است، و با توجه به سفارش اكيد رسول ‌الله(ص) در تمسك به ثقلين، به تفسير قرآن كريم و كتاب كافي پرداخته است، و آن‌چنان‌كه پيداست در يك زمان به اين هردو اشتغال مي‌ورزيده است، چرا كه هردو كتاب با پايان گرفتن زندگي دنيوي او ناتمام مانده است.

بازبيني رساله‌هاي تفسيري صدرا نيز خود نشانگر فاصله زماني ميان اين نوشته‌هاست. چه در حدود 30 سال ميان نخستين و آخرينشان فاصله افتاده است. در رساله‌هاي اول، توجه كاملي به تفسيرنويسي به معناي فراگير آن نيست، ولي پس از شروع به تفسير كامل مي‌بينيم مولف به قالب يك مفسر رسمي نزديك مي‌شود و تاليف يك تفسير كامل و فراگير را پي‌ مي‌ريزد، گو اين كه هدف اولين و غرض آخرين او همان بيان معارف توحيدي است و بقيه سخنان را در دنبال‌گيري اين معارف يادآوري مي‌كند، و در بيان اين مطالب نيز چندان به تفصيل نمي‌گرايد و به نقل از چند تفسير معروف و عمومي، آن هم در بيشتر موارد، بدون استناد به مصدر نقل اكتفا مي‌كند و رد مي‌شود.
صدرالمتالهين به عنوان مفسر
صدرالمتالهين با پشتوانه آن‌چه كه بنا كرده بود، وارد تفسيرنويسي شده است. گفتيم كه اين تفسير پرداخت سال‌هاي آخر عمر شريف اوست، و پرواضح است كه او به هنگام آغاز، آن دستاوردهاي پيشين خود را همراه داشته است، و از نتايج كوشش‌هاي پيشينيان نيز كه در هموار ساختن اين مسير كوشيده‌اند بهره‌مند شده است.

ملاصدرا طرحي كه براي نوشتن تفسير داشته، همان است كه به اشاره مي‌گويد: ‌«تفسيري كه چشم مردمان مانند آن را نديده باشد». يعني مي‌خواسته است تفسير او از طرفي سرآمد تفاسير گذشته باشد، و از طرفي كفه سنگين بحث در اين تفسير با مباحث توحيدي باشد، و ديگر مسائل به عنوان پيش‌درآمد مورد مطالعه قرار گيرد؛ از اين‌رو روش ورود و خروج او در تفسير، همان روشي است كه در كتاب حكمت متعاليه پي‌ مي‌گيرد، و خود در بيان اين روش چنين گفته است: «در آغاز و نيمه راه هرمبحثي، ما نيز هم‌چون ديگران پيش مي‌رويم، تا خواننده در آغاز با مطالبي كه از پيش با آنها آشنايي دارد برخورد كند و از همان ابتدا در برابر ما جبهه نگيرد، ولي در پايان، راه خود را مي‌رويم و سخن ويژه خود را آشكار مي‌كنيم.»

نمايي از اين روش را نيز در آغاز ورود به تفسير سوره فاتحه اظهار مي‌كند، و در بيان روشي كه مفسر بايد پي بگيرد، چنين مي‌گويد: «آن كه مي‌خواهد در ژرفناي اقيانوس قرآن فرو رود، مي‌بايد نخست ديگر تفاسير را بنگرد، و از پندار هرگروهي آگاه شود، و اسرار هرمذهبي از مسلمانان را به دست آورد، و آنگاه در اين درياي بي‌پايان فرو رود، تا گوهرهايي گران‌بها از اين غواصي به چنگ آرد.»

بناي تفسير ملاصدرا بر اين است كه قرآن براي استفاده همه طبقات مردم نازل شده است و مخصوص گروه خاصي نيست، و يكي از وجوه اعجاز قرآن نيز همين است كه همگان با هرمقدار درك و فهم مي‌توانند از اين كتاب آسماني بهره ‌گيرند؛ پس بايد يك تفسير، تمامي طبقات را زير پوش بگيرد، ولي به گونه‌اي كه خواننده را تعالي بخشد و نه اين كه او را در همان حد نگهدارد.

ملاصدرا در مفاتيح‌الغيب، همين مراتب را چنين توضيح داده است: «قرآن هم‌چون سفره‌اي است كه از آسمان نازل شده است و در آن خوراكي‌هاي گوناگوني از آسمان عالم عقول براي زمين نفوس نهاده شده است، كه در اين زمين، درختان آخرت كاشته شده است و در اين سفره براي هرگروهي از مردمان، روزي‌اي معين و بخشي مخصوص گشته است... حكمت و برهان براي گروهي، و موعظه و خطابه براي طبقه‌اي است، و براي گروه‌هاي ديگر نيز خوراكي‌هايي با درجات گوناگوني از لطافت وجود دارد ... پس تعليم قرآن و دعوت به آيات نيز براي هرگروهي مي‌بايست متناسب ذوق و فهم آنان باشد.»

وي بر اين باور است كه در تفسير هر آيه، از بيان ساده واژه‌ها و اختلاف قرائات آغاز مي‌كند و پس از آن، اقوال مختلف مفسران و متكلمان و حكما را مي‌آورد و سخن را با مباحث دقيقي كه از تدبر در آيات و مباني حكمت متعاليه دريافته است، به پايان مي‌برد.

استفاده از حديث در تفسير
حديث شريف يعني كلمات صادره از مقام منيع نبوت و وحي، چون داراي پشتوانه تاييد قرآني است و صحت آن از طرف خداوند تبارك تضمين شده است: «ما ينطق عن الهوي * ان هو الا وحي يوحي(نجم، آيات 3 و 4)» و از نظر صحت مضمون با قرآن كريم برابري مي‌كند. سخنان خلفاي به حق پيامبر(ص) نيز به حكم مقام عصمت آنان، نزد شيعه هم‌‌تراز كلمات نبوي شمرده مي‌شود، و خطا در آن راه ندارد، اما مساله‌اي كه فارق ميان قرآن و غير آن است ـ‌‌به جز مساله تحدي و اعجاز‌ـ تواتر لفظي كتاب‌الله و عدم آن در اغلب احاديث و روايات است.

به عبارت ديگر، البته پذيرفته است كه آن‌چه از مقام نبوت و وصايت صادر مي‌شود مصون از خطاست، ولي احراز صدور هرسخني كه به ايشان منسوب است با مسائل خاص خود روبه‌روست.

مي‌دانيم كه يكي از راه‌هاي دريافت وظايف عملي، احاديث نبوي و اهل‌بيت(عليهم‌السلام) است و بدون استفاده از احاديث شريف، نسبت به بسياري از احكام، بلاتكليف خواهيم بود. فقهاي عظام با بنا نهادن مباني اصول فقه و استدلال به انسداد باب علم، عمل به مضامين احاديث را ـ‌‌گو اين كه صحت صدور آنها را به يقين احراز نكنيم‌ـ با رعايت موازيني روا دانسته‌اند، اما در امور اعتقادي، مساله طور ديگري است و نمي‌توان به مضاميني كه اعتبار صدورشان ظني است، اعتماد كرد.

تفاسير و كتاب‌هايي كه بيشتر مورد مراجعه صدرالمتالهين هنگام تاليف اين تفسير بوده عبارتند از:
1. تفسير كشاف: كه بخش مهم مطالب ادبي و خصوصا معاني لغات و اختلاف قرائات مستقيما و يا به واسطه فخر رازي و يا بيضاوي از اين تفسير نقل مي‌شود.
2. تفسير مجمع‌البيان: از اين تفسير افزون بر نكات ادبي، در نقل اقوال مفسران و بيانات تفسيري نيز استفاده شده است.
3. تفسير بيضاوي: نظر به اين كه بيضاوي بيشتر مطالب كشاف را تلخيص و تكميل كرده و خود از تفاسير مورد اعتماد اهل فن بوده است فراوان مورد استفاده و نقل قرار گرفته است.
4. تفسير فخر رازي: اين تفسير به دليل ويژگي‌هايي كه دارد، دائما مورد مراجعه بوده است و مي‌توان گفت كه در شكل‌گيري و تعقيب مباحث تفسير صدرالمتالهين سهم اصلي را داراست.
5. تفسير غرائب‌القرآن و رغائب الفرقان معروف به تفسير نيشابوري: اين تفسير در حقيقت گزينه‌اي از تفسير فخر رازي است، كه مقداري از نكات تجويدي و قرائات به آن افزوده شده است و ضمن آيات نيز به برخي نكات و مناسبات ذوقي عرفاني اشاره شده است، صدرالمتالهين خصوصا از اين نكات كه اغلب خطابي است ولي ظرافت خاصي دارد، استفاده كرده است.
6. احياء علوم‌الدين تاليف محمد غزالي: در خطابيات و مباحث اخلاقي، از اين كتاب استفاده و نقل فراواني شده است و مصدر نقل بسياري از احاديث عامه و سخنان منسوب به عرفاست.
7. عوارف المعارف تاليف سهروردي: در برخي مباحث اخلاقي، فصولي از اين كتاب مستقيما نقل شده است.
8. الملل والنحل تاليف عبدالكريم شهرستاني: در موارد متعددي و عمدتا در بخش مربوط به مفاضله ميان ملائكه و بشر، بخش قابل توجهي از اين كتاب نقل شده است.
9. شرح مقاصد: در برخي مباحث كلامي، فصولي از اين كتاب نقل و نقد شده است.

لازم به ذكر است كه در اين مجلد، آيات يكم تا 22 سوره بقره، شرح و تفسير شده است.

چاپ نخست كتاب «تفسير القرآن الكريم: تفسير سوره بقره(1)» (جلد دوم) در شمارگان 2000 نسخه، 576 صفحه و بهاي 145000 ريال راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط