در بخشی از کتاب میخوانیم:
«هنوز حرف بابا تمام نشده بود که مرد سیاهپوش از کنار دستش بقچه آبیرنگ بزرگی را برداشت و به پشت سر پرت کرد. بقچه افتاد وسط گاری. بابا کمی به بقچه و کمی به مرد نگاه کرد. بعد بقچه را کشید به طرف خودش و گره آن را باز کرد. وسط بقچه نان بود. نان سفید. نان تازه؛ آن هم زیاد؛ چند قرص. همه از دیدن نانها خوشحال شدیم. جلو رفتیم و هر کسی یک تکه نان کند و مشغول خوردن شد. هنوز لقمه اول را نخورده بودیم که یک دستمالپیچ هم افتاد کنارمان. بابا دستمال را برداشت و باز کرد. وسطش یک قالب کوچک پنیر سیاه و خشک بود. همه دوباره خوشحال شدیم. بابا با دستهایش قالب پنیر را ۵ قسمت کرد و گفت من که پنیر دوست ندارم.»
حمیدرضا شاهآبادی پژوهشگر تاریخ و داستاننویس است. از او تاکنون آثار متعددی برای کودکان و نوجوانان منتشر شده است که در جشنوارههای مختلف نیز جوایزی کسب کردهاند؛ از جمله سهگانهی «دروازه مردگان» که در سال 1398 برنده جایزه کتاب سال ایران شد.
رمان تاریخی «کابوسهای خندهدار» در 256 صفحه به شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 85000 تومان از سوی نشر افق منتشر و راهی بازار کتاب شده است.
نظر شما