شریفمنش با بیان اینکه برای مطالعه هایدگر سیرشناسی ضرورت دارد، گفت: عناصر مهمی از دوران پختگی او به زبان ساده و واضح در این دوران ابتدایی وجود دارد. از جمله این عناصر مفهوم دازاین است. وقتی به این دو اثر مراجعه میکنیم با مفاهیم تجربه تاریخ، تجربه بیمیانجی زیست خویشتن مواجه میشویم که پدران مفهوم دازایناند.
نیما شریفمنش منطقپژوه و هایدگرپژوه، در آغاز سخنانش گفت: در این نشست به این نکته خواهم پرداخت که مطالعات هایدگر به صورت سیرشناسانه به چه معناست و چرا ضرورت دارد. ما در ایران کمتر شاهد این سیر مطالعاتی بودهایم.
وی افزود: هایدگر فیلسوفی است که هم طرفداران دو آتشهای داشته و بسیاری از افراد او را از مقام یک فیلسوف فراتر بردهاند و هم معاندان پر و پا قرصی دارد. تکلیف ما در این میانه چه میتواند باشد. ما به دنبال این هستیم که اول هایدگر را در متن آثاری که بیش از صد جلد است بشناسیم و در نهایت با پیگیری اساسیترین مقولههای اندیشه هایدگر در یک بررسی تاریخی و در رابطه با مجموعه آثار به یک شناختی برسیم و بعدا در خصوص هایدگر تصمیم بگیریم.
شریفمنش تصریح کرد: یکی از اشکالات شروحی که بر هستی و زمان نوشته شده است آن است که که به خاطر قرار ندادن هستی و زمان در سیر مطالعات هایدگر، این فیلسوف را به این بخش فرو میکاهند. در حالی که برخی از نکات برجسته در هستی و زمان در مطالعات سیرشناسانه هایدگر جایگاه متفاوتی خواهند داشت. با این سیر مطالعاتی فهم هستی و زمان بر ما آشکارترخواهد شد.
این هایدگرپژوه ادامه داد: مفاهیم گنگ و مبهمی که در برخی فرازهای هستی و زمان وجود دارد با مطالعات سیرشناسانه از بین خواهد رفت. تفاسیر هایدگر تا سال 1970 بر هستی و زمان مبتنی بوده است. ضرورت دیگر مطالعات سیرشناسانه هایدگر رویکرد این فیلسوف به زبان است. او فیلسوفی است که سنت یا فراداد فلسفی را یک امری میدانست که اتفاقا زبان در آن به مغاکی در افتاده است که بیش از آنکه گویا باشد میپوشاند و تمام تلاش هایدگر در حد بضاعتش این بود که با وامگیری از واژههای یونانی، زبان روزمره و زبان شاعرانه این پوشانندگی را از بین ببرد. هستی و زمان یکی از آزمون و خطاهایی است که با زبان انجام داده و سیر تلاشش در این راستا اهمیت دارد.
وی تصریح کرد: مطلب بعدی در خصوص حجم فراوان آثار هایدگر است. برخی فیلسوفان کمنویساند و شما نیازی به سیراندیشه آنها ندارید اما در مورد فیلسوفی مانند هایدگر این امکان ندارد و شما باید مطالعات سیرشناسانه را انتخاب کنید.
این منطقپژوه افزود: برای یک مثال در خصوص نتایجی که مطالعه سیرشناسانه میتواند داشته باشد، اگر هستی و زمان را بر مبنای آثار پیش از آن نوشته شده است مطالعه کنیم، آثاری که در خصوص لوگیک و منطق داشته است، متوجه میشویم که هستی و زمان اثری است که اصولا بنیاد و پایگاه منطقی دارد و این برخلاف ادعایی است که هایدگر را منطقستیز میداند. هستی و زمان میتواند خود به صورت مستقل و یا با خوانشی که شما از بستر انجام میدهید، به اثری در حوزه فلسفه منطق تبدیل شود. یکی از مباحث دیگر آن است که بر اساس این روش اهمیت مکان را بیش از زمان میبینید که این بر خلاف تفسیری است که از او و مبتنی بر هستی و زمان میشود.
شریفمنش با بیان اینکه نمونه مهم دیگر مفهوم دازاین است، گفت: این مفهوم به فارسی اینجا بودگی، آنجابودن و ... بیان شده است اما مرسوم همان دازاین است. این واژه در هستی و زمان مطرح شده است. من کوتاه با توجه به آثار پیش از هستی و زمان کمی در خصوص خاک و فضای شکلگیری این مفهوم اشاراتی خواهم داشت. در اینجا بر دو اثر خیلی ابتدایی و آغازین هایدگر یعنی رساله دکتری هایدگر، «آموزه حکم در روانشناختباوری یک تمهید نقادانه و اثباتی بر منطق» که در آن به نقد آموزه روانشناخت باوری میپردازد که بر آن است که تمام آگاهی قابل تقلیل به فرایندهای روانیاند و دیگر اثر رساله استادی اوست با عنوان «آموزه مقولات و معنا نزد دونس اسکوتوس» خواهم پرداخت.
این هایدگرپژوه ادامه داد: عناصر مهمی از دوران پختگی او به زبان ساده و واضح در این دوران ابتدایی وجود دارد. از جمله این عناصر مفهوم دازاین است. وقتی به این دو اثر مراجعه میکنیم با مفاهیم تجربه تاریخ، تجربه بیمیانجی زیست خویشتن مواجه میشویم که پدران مفهوم دازایناند.
وی افزود: مقولات برای سوژه به گونهای است که همان طور که اینها را سوژه ابژه کرده است، اگر ابژه هم نباشد سوژهای معنا نخواهد داشت. این همان حیث التفاطی هوسرل است. این آگاهی سوژه روی به سوی این ابژهها دارد. پس هم ابژهها برای سوژهایاند که ابژه میشوند، هم این سوژه آگاهیاش دائم رو به سوی ابژههاست.
این منطقپژوه با بیان اینکه ادعا این است که شناختشناسی روزگار هایدگر یعنی رویکرد کانتی و نوکانتی از پس تحلیل این قضیه بر نمیآید، گفت: در این دو اثر عنوان میشود که شناختشناسی زمانه ابژه را تنها به رفتارهای آگاهی سوژه اختصاص میدهد و تنها بررسی اطوار ذهنی است. در اثر گام به گام مفاهیمی شکل میگیرد که از آنها دازاین بیرون خواهد آمد. شناختشناسی کانتی و ناکانتی کافی نیست چون از نظر او این آگاهی که نحوه کنش و واکنش سوژه و ابژه هست خودش کنش زنده معنادار و معنابخش را شناختشناسی کانتی نمیتواند تحلیل کند. اینکه کنش سوژه با ابژه زنده و معنادار است فاصلهگیری از فضای کانتی و نوکانتی است. با واژههایی مانند بُوَندگی، معنادار و معنابخش خاک دازاین حاصل میشود.
شریف منش تصریح کرد: این کنش زنده معنادار و معنابخش نمیتواند جدا از شیوه زیست سوژه باشد. شیوه زیست سوژه جایی در معرفتشناسی کانتی ندارد و شما تنها به این میپردازید که ابژهها چگونه اطوار ذهناند و چه قوانینی در اینجا وجود دارد. اینجا تاکید میشود بر اینکه رابطه سوژه و ابژهای مبتنی بر شیوه زیست سوژه است که در معرفتشناختی کانتی جایش خالی است.
این هایدگرپژوه ادامه داد: اگر این شیوه زیست صرفا بخواهد مقولهای در شناخت باشد، این شیوه زیست دائما در پرتو گذشته در حال بازخوانی است و رو به سوی آینده هم دارد. یعنی سوژه یک اضطرابی هم نسبت به آینده دارد.
وی در پایان گفت: از اینرو ما تا هایدگر را سیرشناسانه مطالعه نکنیم بسیاری از مفاهیمی مانند دازاین بر ما آشکار نخواهد شد. هایدگری که با سرنوشت زیست جهان ایرانی تاثیرگذار بوده، هیچگاه با خوانش سیرشناسانه همراه نبوده است.
شریفمنش در پاسخ به این پرسش که با توجه به اینکه شما گفتید هایدگر پژوهی در زیست جهان ایرانی همراه با مطالعات سیرشناسانه نبوده است و حالا مطالعات سیرشناسانه چه تاثیری بر زیست جهان ایرانی گذاشته و چه موضوعاتی از زیستجهان ایرانی در این مطالعات برجسته خواهد شد، گفت: این یک شبه پرسشی است که پرسشهای دیگری در خود دارد و نمیتوان به آن به کوتاهی پاسخ داد در این حد عرض میکنم، اصولا با این پرسش به جاهایی بنیادیتری میرسید که اصولا فلسفهپردازی و سر و کلهزدن با ایدهها و مفاهیم چه ربط و نسبتی با روزمره ما دارد و این چون پاسخ طولانی دارد به همین حد اکتفا میکنم.
نظر شما