مراسم «در سوگ سرو ایران: یادبود استاد سید جواد طباطبایی» برگزار شد؛
آموزگار: طباطبایی نظم فکری مشخصی داشت/ نصری: او استادی موسس بود نه مقلد!
قدیر نصری گفت: طباطبایی در بین چهار دسته استاد موسس، مقلد، مترجم و مخرب استاد موسس بود. متاسفانه امروز اساتید زیادی داریم که ترسو و طماع هستند ولی این مقولات در نزد طباطبایی جایی نداشت. به گفته آموزگار نیز طباطبایی نظم فکری مشخصی داشت و از نوشتن بازنماند و اندیشههایش را در ذهنش زندانی نکرد. او سلیس، روان و منطقی مینوشت و به همین دلیل آثارش اعجاب بر انگیز است.
علی اصغر قاسمی مدیرعامل خانه اندیشمندان علوم انسانی با بیان اینکه طباطبایی برجسته ترین اندیشمندی بود که با ارائه فهم عمیقی از سنت راه خود را از دو گروه جدا کرد بیان کرد: نخست کسانی که نسبت به دنیای مدرن اصالت قایل بودند و از سنت دوری میکردند و دوم کسانی که به سنت اصالت میدادند و اعتباری برای دنیای مدرن قایل نبودند.
او با تاکید بر تمرکز طباطبایی بر مساله ایران افزود: توسعه و احیای ایران مساله اصلی او بود و چشم امید به احیای اندیشه ورزی داشت و میخواست با تکریم اندیشه ورزی برای تمدن ایرانی افقهای جدیدی را روی ایران بگشاید.
مجتبی مقصودی نماینده انجمن علوم سیاسی ایران در ادامه این مراسم طی سخنانی گفت: در زمانه ای که به شدت نیازمند اندیشههای او برای ایران پر تلاطم هستیم آثار او میتواند برای ایران راهگشا باشد.
او با بیان اینکه طباطبایی در چند حوزه شناخته شده است گفت: نخست در حوزه نظریه پردازی دو نظریه زوال اندیشه سیاسی در ایران و ایده ایرانشهری دو نظریه کابردی و مهم برای ایران امروز هستند.
مقصودی ادامه داد: حوزه دوم هگل است. او از شارحان هگل است و این را در بسیاری از نوشتههای او میتواند دید. حوزه سوم در موضوع آموزش است. او صاحب درسگفتارهای بسیاری است که میتواند برای ما راهگشا باشد.
به گفته این مدرس علوم سیاسی، یکی از ممیزههای اصلی او جنب و جوش علمیاش بود که او را بی بدیل میساخت. همچنین صراحت در گفتارش باعث شده بود منتقدان و دشمنان زیادی داشته باشد.
مقصودی با بیان اینکه طباطبایی جریان ساز بود و در ایران ما اندیشمندی نداریم که له یا علیه او موضع نگرفته باشد، اندیشههای شریعتی و طباطبایی را با هم مقایسه کرد و گفت: اگر در دهه 50 شریعتی جریان ساز شد و رشد جریان اسلام سیاسی و بازگشت به خویشتن را مطرح کرد اما طباطبایی در دهه 90 با طرح نظریه ایران شهری فرهنگی کار شریعتی را در دهه 50 انجام داد و اندیشه ایرانشهری را بعد از چهار دهه از انزوا خارج کرد.
موسی غنی نژاد دیگر سخنران این مراسم بود که طی سخنانی عنوان کرد: طباطبایی کارهای کلیدی مهمیدر دست داشت که متاسفانه ناتمام ماند اما همین کارهای او هم شایسته توجه است و به اندازه ای مهم است که میتواند جایگاه او را در اندیشه سیاسی ایران بی بدیل کند.
او با اشاره به رفاقت خود با طباطبایی از سال 48 بیان کرد: او به چهار زبان انگلیسی، فرانسه، آلمانی و عربی تسلط داشت و دو پروژه زوال اندیشه سیاسی در ایران و ایده ایرانشهری را به صورت موازی جلو میبرد.
غنی نژاد بیان کرد: او اندیشه مدرن غربی را به ایران معرفی کرد که در آثارش تجلی یافته است. همچنین ترجمه او از تاریخ اندیشه سیاسی در غرب کتاب مهمیاست که مشابه آن یافت نمیشود راکه توصیف اندیشه سیاسی غربی نیست بلکه کاری اجتهادی و تحلیلی است.
او تاکید کرد: در کشور ما ترجمههای زیادی درباره اندیشه سیاسی غرب صورت گرفته اما کار طباطبایی به سبب تحلیلی و اجتهادی بودن آن متمایز است و حتی ما این را در کتاب فروغی نمیبینیم چراکه سیر حکمت در اروپا هم توصیف اندیشه سیاسی در غرب است.
این استاد دانشگاه بیان کرد: طباطبایی از دهه 80 به بعد در نوشتههایش تاکید زیادی روی مشروطه داشته و درباره آن سخن گفته است. آنها که میگویند طباطبایی سیاسی بوده اشتباه میکنند چون او اساسا آدم سیاسی نبود و تنها تعصب علمی به ایران داشت. یکی دیگر از اشتباهات منتقدان او این است که فکر میکنند طباطبایی امر ملی را در مقابل امر اسلامی قرار داده در حالی که این گونه نیست. اساسا مشروطه آشتی امر ملی با امر شرعی است و خواهش من هم این است که کسانی که طباطبایی را نقد میکنند در ابتدا آثار او را به دقت بخوانند. او معتقد بود ایران با مشروطه وارد دوران جدید شد اما چون فردی وجود نداشت که امر مدرن را شرح داده باشد مسایلی در ادامه پیش آمد. خواندن طباطبایی سخت است و باید با او انس و الفت گرفت و در ادامه آثارش را خواند.
صادق سجادی هم در ادامه این مراسم با اشاره به سابقه آشنایی خود با طباطبایی گفت: من از دهه 60 با او آشنا بودم و میدانم بسیاری از کسانی که او را نقد کردند آثارش را نخواندند. خواندن آثار او روند زمانی دارد چراکه باید بحث تکامل اندیشه او را در تحت شرایطی خواند.
او با اشاره به همکاری خود با طباطبایی در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی اضافه کرد: اواخر دهه 60 طباطبایی به صورت نیمه وقت در دایره المعارف بزرگ اسلامی مشغول به کار شد که بعدها بنا به دلایلی تبدیل به تمام وقت شد. طی این مدت علایق و پروژههای فکری اش سبب نزدیکی بیشتر ما شد. برخلاف نقادیهایش او شخصی بذله گو و خوش محضر بود و ظرافتهای زبان فارسی را به خوبی میفهمید.
او افزود: طباطبایی روی برخی از برهههای تاریخ ایران به ویژه سه قرن اخیر از جهت کنشهای سیاسی مسلط بود و در هیچ جا تحلیلهای درخشان او را از دوره فتحعلی شاه و محمدشاه ندیدم. او ریشههای تجدد در ایران را توجه از بالا به پایین به دلیل کمبودهای فرهنگی و در واقع پاسخ به سوال عباس میرزایی میدانست.
سجادی گفت: من کار مشترکی را با ایشان شروع کردم که به دلیل بیماری او ناتمام ماند. قرار بود آثار فارابی از جمله سیاست المدنیه را تصحیح مستقلی کنیم و هم چنین مابعدالطبیعه ترجمه و شرح و تفسیر شود. طباطبایی در عرصه فقه حرکت علما را جدای از مابعد الطبیعه نمیدانست.
او بیان کرد: طباطبایی از محضر علامه طباطبایی بهرههای بسیار برد و یکی ازحسرتهایش این بود که چرا از گفت و گوهای میان او،هانری کربن و علامه طباطبایی شرح و تفسیری برنداشته بود. او با کسانی که آنها را نقد میکرد مشکل شخصی نداشت و اساسا نقدش متوجه آثار شخصی افراد بود اما برخی به سبب نقدهای کوبنده او فکر میکردند که طباطبایی با آنها دشمنی دارد. خاطرم هست طباطبایی نقد کوبنده ای به یکی ازآثار پدر من داشت اما دوستی ایشان با او حتی بعد از این نقد بسیار بیشتر شد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه طباطبایی آرزوی اعتلای ایران را داشت و دوست نداشت کسی اثری را به نادرستی تالیف یا ترجمه کند گفت: چون معتقد بود اگر کارهای نادرست ترجمه شود به سادگی نمیتوان بدفهمیایجاد شده از آن را اصلاح کرد و به همین دلیل با تندی با ضعف علمیبرخورد میکرد.
الهه ابوالحسنی نیز در بخش دیگری از این مراسم با بیان اینکه مساله اصلی طباطبایی ایران بود افزود: او بحث اصلی خود را روی انحطاط متمرکز کرد. او اولین کسی نبود که به انحطاط در اندیشه ایرانی پرداخته اما او اولین کسی است که همه تلاشش را کرد که بحث زبان را در ارتباط با انحطاط تحلیل کند و سه کتاب او از همین رو تالیف شده است.
به گفته او، طباطبایی مهمترین مساله ایران را پرداختن به مفهوم انحطاط میدانست و میگفت انحطاط تنها متوجه حوزههای اخلاقی، سیاسی، دینی و ... نیست. انحطاط یک انقلاب نیست و یک شبه رخ نمیدهد بلکه پروسه طولانی دارد.
محمد جواد کاشی هم در ادامه این نشست درباره سید جواد طباطبایی بیان کرد: من دانشجوی ایشان در دانشکده حقوق و علوم سیاسی بودم و درفضای سنگین دهه 60 ایشان جز معدود تک ستارههایی بود که میتوانستیم از آن بهره ببریم. او در عرصه عمومیهم به عنوان تک ستاره باقی ماند و اگر امثال او در ایران نبودند عسرت ما دوچندان میشد.
او ادامه داد: طباطبایی در این دو دهه اخیر بحث ایران را پیش کشید و بیان کرد که دیگر امر اسلامی توانایی ایجاد قدرت جمعی را ندارد و از همین لحاظ بود که بیان میکرد چرا امر اسلامی در برابر امر سیاسی عقب نشینی کرده است. برای او مساله ایران و هویت ایرانی بسیار مهم بود و طی این سالهای اخیر روی این موضوع متمرکز شده بود.
کاشی از شنیدن خبر تاسیس بنیاد طباطبایی ابراز امیدواری کرد و افزود: امیدوارم در این بنیاد به احیای هویت ایرانی به درستی پاسخ داده شود چون پروسه ای که طباطبایی درگیر آن بود بسیار پیچیده است و اساسا اینکه چگونه میتوان مقوله وحدت ملی را با پلورالیسم سیاسی، اجتماعی و طبقاتی پیوند زند کاری است سخت که باید در بسط پروژه طباطبایی به آن اندیشید.
قدیر نصری در ادامه با بیان اینکه پروژه طباطبایی با وجود کارهایی که درباره ناسیونالیسم ایرانی وجود دارد قابل انکار نیست گفت: استادان زیادی داشتیم که وقتی فوت کردند آثارشان دیگر خوانده نشد اما کتابهای طباطبایی خوانده میشود و محل تامل است.
به گفته او، طباطبایی در بین چهار دسته استاد موسس، مقلد، مترجم و مخرب استاد موسس بود. متاسفانه امروز اساتید زیادی داریم که ترسو و طماع هستند ولی این مقولات در نزد طباطبایی جایی نداشت.
نصری در پایان گفت: او با مفاهیم سیاسی درگیر میشد و تلاش میکرد آنها را برای خدمت به ایران به کار گیرد.
ژاله آموزگار نیز در بخش دیگری از این نشست طی پیامی صوتی گفت: طباطبایی نظم فکری مشخصی داشت و از نوشتن بازنماند و اندیشههایش را در ذهنش زندانی نکرد. او سلیس، روان و منطقی مینوشت و به همین دلیل آثارش اعجاب بر انگیز است. طباطبایی به هویت ایرانی باور داشت و به یک ملت واحد میاندیشید و زبان فارسی را رمز این وحدت میدانست بدون اینکه بخواهد از اهمیت اقوام بکاهد.
آموزگار در پایان گفت: چه قدر ایران امروز نیازمند متفکرانی چون است که سرگذشت ایرانی را جدی بگیرند. بسیاری از ایران دوستان در غربت دم فروبستند اما طباطبایی با نوشتههایی که بر جای گذاشت فراموش نمیشود.
اشکان زارع دیگر سخنران این نشست بود. او با بیان اینکه طباطبایی را میتوان از دو راه شناخت افزود: نخست طباطبایی درون آثارش و دیگری طباطبایی که در مطبوعات معرفی شده است. منتقدان طباطبایی او را از مطبوعات میشناسند در حالی که او را باید خوانش آثارش شناخت. آنجا که طباطبایی ایستاده بود یعنی ایران درست ترین نقطه بود.
امین مرئی یکی دیگر از شاگردان طباطبایی هم در این مراسم گفت: مجموعه ای از نوشته و یادداشتهای ایشان در اختیار من است که وصیت کردند پس از مرگشان مجاز به انتشار آن هستیم اما من این مجموعه را در اختیار خانواده اشان میگذارم تا بنا به صلاحدید منتشر شوند.
او با بیان اینکه طباطبایی تاکید داشت افقهای معنایی را جدی بگیرید افزود: او همواره بیان میکرد که باید عرفی شدن را جدی گرفت و به نزاع بین اشمیت و بلومبرگ دامن بزنید چون از این نزاع مفاهیم درستی برای زیست روزمره ما استخراج میشود. به هر حال او بر افقهای معنایی برای راهگشایی مسایل امروزی تاکید میکرد.
حامد زارع مدیر مسئول مجله سیاست نامه در بخش پایانی این مراسم مرگ سید جواد طباطبایی را برای نظام علمی کشور یک ضایعه دانست و افزود: همان نظامی که او در بیرون آن قرار داشت و منتقد همه جانبه آن بود. او در حکم غایب حاضر دانشگاه ایرانی بزرگترین فرصت های علمی مرتبط با ایران را در دانشگاه مطرح کرد و همزمان در سطح رسمی با نقد ایدئولوژی برخاسته از انقلاب فرهنگی و تداوم آن در ساختارهای غیر علمی آن را به چالش می کشید.
او ادامه داد: فقدان او برای دانشگاه ضایعه ای بزرگ است، دانشگاه منتقدی صریح و غیر وابسته و منتقدی مجتهد و غیر مقلد را برای همیشه از دست داد. از سوی دیگر فقدان او صدمه ای به پژوهش های مرتبط با ایده ایران و نظریه پردازی پیرامون مفهوم ایده ایران خواهد زد. اگرچه این صدمه بیش از زیان دانشگاه نخواهد بود.
به گفته زارع، او در مطالعات ایران همه سخنان خود را طرح کرد و شاهراه های اصلی را نشان داد. او با بررسی نظری تاریخ ایران موفق به ترسیم زوایای تاریخ پایه ای با رویکرد انتقادی شد و در پیش بردن پروژه تاملی برای ایران مسیح وار کارویژه یک آکادمی ملی را به تنهایی بر دوش کشید.
او عنوان کرد: باید این احتیاط را داشته باشیم او از زبان منتقدان نظریه پرداز ایران شهری نامیده می شود اما ایران شهری یک صفت است باید مبرهن کرد که این ایران شهری به چه نظریه ای اشاره دارد چون ما نظریه ایران شهری ادبیات، ایران شهری سلطنت، ایران شهری وزارت و ... داریم.
زارع با بیان اینکه تبیین طباطبایی به عنوان یک نظریه پرداز ایران شهری یک وصف پا در هواست تاکید کرد: اما آنچه که روشن است غلبه مشروطه خواهی طباطبایی بر دیگر وجوه اوست. او خواهان به رسمیت شناختن گونه ای از نظام حقوقی است که ملیت جای شریعت را گرفته است. او با عبور مطلق از ایده روشنفکری دینی و دین سیاسی ایده ایران را در دل یک دستگاه فلسفی مطرح کرد و اگر همین یک مورد را دستاورد او بدانیم به روانش باید درود بفرستیم.
این اندیشه پژوه در پایان سخنانش گفت: او بسیار مصر بود که بنیاد طباطبایی برای مطالعات تاریخ اندیشه در ایران برپا شود و کتابخانه شخصی ایشان به آنجا منتقل شود و حتی می خواست خانه شخصی اش را وقف کند امیدوارم این ماجرا به ثمر برسد. از سوی دیگر قرار بود شورایی برای بررسی متون منتشر نشده و بازنشر متون قبلی منتشر شود و امیدوارم این شورا خبرهای خوبی را در این زمینه اعلام کند.
نظر شما