چرا تالیفات تاریخی زیادی به حضور زنان در دوره مشروطه اختصاص دارد؟
به هر حال مشروطه یک نقطه عطف و یک پیچ مهم تاریخی است و در واقع جریان نوگرایی را در تاریخ تقویت میکند و آن تعارض سنت و مدرنیتهای است که از دوره ناصرالدین شاه به وجود آمد و در دوره مشروطه به نفع جریان نوگرا تقویت میشود. بنابراین تحولات بزرگی رخ میدهد یعنی تا قبل از مشروطه همان ساختار سنتی در جامعه وجود داشت؛ به آن شکل که زنان تنها نقش مادری و همسری دارند و البته در این میان زنانی هم هستند که در خانوادههایی به دنیا آمدند که از اندک سوادی برخوردار شدند یا دست به شعری داشتند و دیوانی را انتشار دادند. همچنین زنانی که در دربار با مسائل سیاسی سر و کار داشتند یا در بحرانهایی که در دربار به وجود آمد، حضور داشتند و نقشهایی ایفا کردند، اما در دوران مشروطه این تغییر جهت یه سمت نوگرایی امکان حضور طبقه متوسط و فردوست را بیشتر میکند و کنشگری طبقات فرادست را افزایش و تحرکات زیادی رخ میدهد که البته بنیانش همان گفتمان مدرنی است که مشروطه از آن حمایت میکند.
در این دوره علیرغم اینکه تلاشهای زیادی قبل از دوره مشروطه برای شکلگیری مدارس نوین دختران شد اما تا زمان مشروطه به چندان موفقیتی دست پیدا نکرد. برای همین به طور جدی نخستین مدارس نوین یک سال بعد از مشروطه ایجاد شد و همچنین روزنامههایی که زنان در آن نقش نخست را داشتند، به چاپ رسید. به نظرم بروز و حضور زنان روزنامهنگار اتفاق خیلی فوقالعادهای بود که تا قبل از آن سابقه نداشت و زنان آوانگارد، زنانهایی که پیشرو بودند و امکان رشد در محیط خانواده را به دست آوردند یعنی پدران، برادارن و همسران روشنگری داشتند که برای ارتقا آموزششان به آنها کمک کردند و آنها نیز شروع به انتقال تحول به بدنه جامعه زنان یعنی طبقات متوسط و فرودست کردند، بنابراین با در صدر بودن زنان روزنامهها شکل میگیرد و انجمنها تشکیل میشود، برای همین حضور مشخصتری از زنان در مسائل اجتماعی و فرهنگی میبینیم. خب این مسائل جریانهای بسیار مهمی در تحولاتی بود که ما در سطح وسیعتری از زنان جامعه شاهدش بودیم. به همین دلیل اتفاقات مهمی بعد از مشروطه میافتد و بیشتر پژوهشگران آن را یک تحول میبینند هر چند که ریشهها و رگههای آن از قبل مشروطه در تفکرات و فعالان مدنی و اجتماعی وجود داشت ولی به دلیل حمایت گفتمان نو مشروطه از این تحولات آنها امکان بروز بیشتری پیدا کردند و دولتها و پارلمانهای بعد از مشروطه آنها را مورد حمایت قرار دادند؛ مثلا در مجلس دوم مصوب شد که مدارس دخترانه مورد حمایت دولت قرار بگیرند، لذا این مدارس گستردهتر شدند و به مرور امکانات بیشتری دریافت کردند. هر چند هنوز از آن شکل ایدهآل آن خیلی فاصله داشت، اما به هر حال شرایط خیلی بهتر از دوران قبل مشروطه بود.
به چه دلیل به زنان در پژوهشهای تاریخی قبل از مشروطه کمتر پرداخته شده است؟
تصور میکنم علت کمتر پرداختهشدن به زنان در دورههای قبل به این علت بود که تاریخنویسان ما چندان اهمیتی به زنان نداده بودند برای همین خیلی دیده نشدند، به این دلیل زنان در اولویت سخن مورخان و تاریخنگاران نبودند، زیرا آنها زنان را جزو رمهها و خیل کسانی میدیدند که ارزش گفتن نداشتند یا چیزی برای گفتن درباره آنها نبود. در دوران قبل مشروطه بیشتر پژوهشها در حوزه زنان دربار قرار میگیرد، شاید چون اطلاعات بیشتری از آنها در دسترس بود یا مورخان گاهی به آنها اشاراتی دارند یا نویسندگان خارجی صحبتهایی از آنها کردند که این امکان فراهم میشود درباره آنها صحبت شود. به نظرم یک نوع ایستایی در قبل از دوران مشروطه وجود دارد هر چند اندک کارهایی درباره زنان شاعر، زنان دربار و نقششان در فعالیتهای سیاسی دیده میشود، اما به گمان من به دلیل اینکه زنان جامعه را در برنمیگیرد و فقط خواص در آن دوره هستند خیلی بازتاب زیادی پیدا نمیکند، هر چند به زنان تاثیرگذار سیاسی در دربارها در دورههای قبل مشروطه هم توجه شده اما به دلیل همهگیری که در دوران پس از مشروطه با آن روبهرو هستیم نسبت به قبل از آن هم مطلب کمتری وجود دارد و هم کمتر مورد توجه قرار میگیرند.
در دسترس بودن منابع چه تاثیری درباره پژوهشهای تاریخی با موضوع زنان دارد؟
یعنی دیجیتالشدن منابع اسنادی و روزنامهها در دو سه سال اخیر میتواند منجر به ارتقای کیفیت تالیفات تاریخی درباره زنان شود؟
به نظرم این اتفاق خیلی مثبتی خواهد بود که نسخه دیجیتالی روزنامههای قدیمی در دسترس قرار بگیرد و همین طور اسنادی که در مراکز اسنادی وجود دارد مانند اسنادی که در آرشیو ملی، مجلس و وزارت خارجه و دیگر مراکز اسنادی نگهداری میشود میتواند در پیشبرد پژوهشها موثر باشد اگر امکان دسترسی دیجیتالی برای پژوهشگران داخلی وجود داشته باشد ما شاهد پژوهشهای بهتر و پرمغزتری خواهیم بود، در حالی که این محدودیتها امکان پژوهشهای قوی را از پژوهشگر داخلی گرفته است و متاسفانه عمدتا کارهای پژوهشی قوی در خارج از کشور انجام میشود.
آیا در دوره قبل از مشروطه منابع قابل توجهی درباره فعالیتهای زنان وجود دارد؟
تالیفات تاریخی درباره زنان در این دوره معمولا به چند بخش محدود میشود به دلیل اینکه حضور اجتماعی زنان کمرنگ است و تنها زنانی که امکان تحرک و کنشگری اجتماعی را داشتند، کسانی بودند که جزء اشراف به شمار میآمدند یا جزء دربار یا از زنان حاکمان بودند و برای همین دست خط و کوره سوادی داشتند و میتوانستند نکاتی را یادداشت کنند که ما بتوانیم از آنها به عنوان اسناد بهره ببریم. در دورههای قبل این کنشگری محدود و طبیعی است که کمتر از دوره مشروطه بروز و ظهور دارد. برای مثال فرض کنید سفرنامههای حج که چهار تا پنج نسخه منتشر شده؛ یک سفرنامه مربوط به دوره صفویه و بقیه متعلق به دوره قاجاریه است زنانی که این سفرنامهها را نوشتند یا برخی که روایت کردند و کاتب آنها را ثبت کرده است، ابتدا از سواد برخوردار بودند و هم ثروتی داشتند که بتوانند به سفر بروند و تحرک اجتماعی داشته باشند، برای همین طبیعی است که زنان طبقه متوسط یا فرودست امکان چنین کاری را نداشتند. ضمن اینکه در آن دوره اشراف از امکان سواد برخوردار بودند و اگر به شعر و شاعری روی آوردند، به دلیل تمکن خانواده بوده که توانستند هنر خود را عرضه و به ثبت برساند، اما از آنجا که این کنشگری و ثبت در تاریخ عمدتا چه در سطح اجتماعی و چه از طریق تالیفات مورخان بسیار محدود است. برای همین اطلاعاتی که ما درباره زنان قبل مشروطه داریم، طبیعی است که بسیار اندک باشد.
درباره اینکه دکتر منصور اتحادیه گفتند در تالیف پژوهشهای تاریخی زنان کمتر شیوه تاریخنگاری نو به کار رفته است، چه نظری دارید؟ آیا با سخن ایشان موافقید؟
درباره اینکه در تالیف تاریخنگاری زنان کمتر شیوه جدید به کار رفته، سخن درستی است و هنوز بدنه اصلی پژوهشگران ما در تالیفات خود گرایش به تاریخ سیاسی دارند و در نتیجه این نگاه صرفا زنانی که در دربار اندک مداخلهای در سیاست داشتند، مورد توجه قرار میگیرند یا زنانی که شعری گفتند و متنی به جا گذاشتند، اما در شیوه نوین تاریخنگاری که عمدتا از مکتب آنال به بعد بروز دارد یا تاریخ خُرد که به مسائل جزییتری میپردازد و همین طور مباحاثی که بر حوزه تاریخ اجتماعی متمرکز است نگرشها و دیدگاههای جدیدتری را میتواند به موضوعات و مسائل زنان در تالیفات و پژوهشهای تاریخی ارائه کند. به نظرم در حال حاضر خیلی از پژوهشهای تاریخی حوزه زنان به نوعی به تکرار منجر شده است و به عبارتی مدام خودش را تکرار میکند. برای همین شیوههای نوین تاریخنگاری مکاتبی که به حوزههای جدید و غیر سیاسی بیشتر توجه دارند و روششناسیهای متفاوتتری را در بردارند میتوانند کمک کنند تا مسائل جدیدتر و نگاههای تازهای طرح شود.
نکته دیگر اینکه قدری باید پیش داوریها و نگاههای پیشین مورد نقد قرار بگیرد و به شکلی خودش را دوباره بازیابی و نقد کند و آنچه را که تا امروز به عنوان یک مساله بدیعی در ذهن پژوهشگر قرار گرفته است از زوایا و نگاههای جدیدتری ببیند و در واقع آشناییزدایی بکند. به عبارتی آنچه که تا امروز مورد آشنایی بوده، به پرسش مجدد گذاشته شود، به این صورت که آیا میتوان این مساله را از نگاه دیگری هم مورد تحقیق و بررسی قرار داد؟ اشاره کردم در حال حاضر پژوهشهای تاریخی درباره زنان در حال تکرار است و برای برونرفت از این روند باید مقداری روششناسی جدید و هم آشناییزدایی استفاده شود و قدری از این فرم شعاری و تبلیغی و حالتی که مثل دفاعیهای برای زنان استفاده میشود و به نظرم تکرار این مسائل تاثیرش را از دست داده است، دوری کرد و به سمت طبقه متوسط و فرودست و آن بخشهایی رفت که کمتر به آنها توجه شده است و در مسیر تاریخ نادیده گرفته شدند. لذا پژوهشهای جدید باید با حوزه تاریخ اجتماعی و تاریخ خرد ترکیب شود و از روشهای جدید به جای تحلیل و توصیف استفاده کنند، ضمن اینکه از آمار بهره بگیرند و نگاههای جدید را مدنظر قرار دهند.
دانشگاهها و انجمنها در پژوهشهای تاریخی درباره زنان چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
طبیعی است که دانشگاهها میتوانند در جهت دادن و حمایت از این پژوهشها کمک کنند بهویژه اینکه روششناسیهای جدید و نگاههای نو میتواند آموزش و طرح شود تا روی پژوهشهای جدید در حوزه زنان تاثیر بگذارد.
در این باره بیشتر بخوانید:
نظر شما