سه‌شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۷
روی آنتن مشغول جنگ رسانه‌ای هستیم / خبرنگاری در جنگ، نمایش نیست

حسن شمشادی خبرنگار جنگ مطرح کرد: سیل آوارگی و کشته شدن مردم عادی بدترین اخباری بود که به ایران مخابره می‌کردم. خبرنگاری در جنگ شومنی و نمایش نیست. تا دلتان بخواهد دلتنگ خبرنگاری هستم!

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ حسن شمشادی نامی آشنا برای اهالی خبر و رسانه است. خبرنگاری که از نیمه دوم دهه هشتاد تا پایان جنگ سوریه به تناوب در مناطقی جنگی عراق و سوریه حضور داشت و مشغول مخابره اخبار و اطلاعات جنگ به ایران بود. این خبرنگار خاک جبهه خورده چند سالی می‌شود که بازنشسته شده است اما نمی‌توان تجربیات و خاطرات ارزشمندی که از روزهای حضور در سوریه و عراق داشت را نادیده گرفت. به بهانه روز خبرنگار چند دقیقه‌ای با این خبرنگار حوزه بحران و جنگ به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

چه شد که خبرنگاری در شرایط امنیت و سلامت در تهران را رها کردید و به سوریه رفتید؟

من بین سال‌های 83 تا 86 قبل از اینکه به سوریه بروم، خبرنگار جنگ و بحران در عراق بودم. بعد از اتمام ماموریتم به تهران بازگشتم. سه سال در تهران بودم و بعد ماموریت سفر به سوریه را پذیرفتم. ابتدا به یک ماموریت پنج ماهه اعزام شدم. آن ماموریت بیشتر در شرایط آرامش و امنیت بود. اما بعد از اسفند 89 یا فروردین 90 عملا وارد یک بحران شدیم که ده دوازده سال به طول انجامید. من حدود چهار تا چهار سال و نیم در بحران سوریه حضور داشتم. به هر حال این یک ماموریت سازمانی بود اما خودم هم علاقه‌مند به حضور در سوریه بودم که بتوانم به شکلی در این بحران و اطلاع‌رسانی آن نقش داشته باشم.

خبرنگاری در جنگ با خبرنگاری در شرایط انقلاب و اغتشاش در کشور چه تفاوتی دارد؟

همه این موارد به نوعی خبرنگاری در بحران حساب می‌شود. اگر با خبرنگاری در بحران آشنا باشید می‌دانید که خبرنگاری در شرایط بحران از خبرنگاری در شرایط عادی بزرگ‌تر و خاص‌تر است. سیل، زلزله، آتش سوزی، نشست زمین و ریزش ساختمان، حمله تروریستی و همه این موارد جزو خبرنگاری در شرایط بحران است که سطوح و عمق متفاوتی دارد. خبرنگاری در جنگ از دیگر موارد خبرنگاری در شرایط بحران است که به نوعی بالاتر از خبرنگاری در مراحل دیگر است. به واسطه اینکه خبرنگار در اغتشاش، ناآرامی، آَشوب و هر آنچه که وجود دارد و یک طرف قصه مشخصا معلوم است، وارد فضای جنگی می‌شود. در فضایی که طرف حساب جنگ مشخص نباشد و خط کشی بین نیروها تعیین نشده باشد، نمی‌توانید نیروهای خودی و غیرخودی را از یکدیگر تمیز دهید. امکان دارد هر لحظه بمب‌گذاری، ترور ربایش در محل کار یا محل اقامت و هرمکان دیگری صورت بگیرد. طبیعی است که این نوع خطرات سطح خبرنگاری در شرایط جنگ و اغتشاش را از دیگر انواع آن بالاتر می‌رود. حتی اگر در مناطقی باشید که طرفین درگیری دعوا مشخص نباشند، سطح خبر بالاتر می‌رود. این سطح خبر برای خبرنگاری در جنگ حضور دارد کاملا محسوس است.

زمانی که در سوریه بودید تا چه حد جلو رفتید؟ در خط مقدم جنگ حضور داشتید یا از منطقه جنگی فاصله داشتید؟

وقتی در منطقه‌ای حاضر باشید که مدام در معرض انفجار، انتحار و ترور است، در هر قسمتی از منطقه جنگی باشید، درگیر جنگ خواهید بود. خود ما در مناطق درگیر جنگ حاضر بودیم. جایی که حضور داشتیم خط اول نبرد بود. در کنار نیروهای ارتش و نیروهای مقاومت حضور داشتیم. در برخی از موارد پس از این‌که بچه‌ها عملیاتی انجام می‌دادند و آن منطقه آزاد می‌شد، فردای آن روز برای تهیه گزارش به آن منطقه می‌رفتیم. گاهی اوقات هم مناطقی بودند که با خط اول نبرد فاصله داشت اما در میان سیل خمپاره‌ها و انتحاری‌ها و تیراندازی‌ها هم‌چنان آن مطقه به عنوان خط مقدم جنگ محسوب نمی‌شد. این‌که منطقه‌ای خط مقدم باشد و در آن‌جا حضور داشته باشیم به شرایطی که در ادامه رخ می‌داد بستگی داشت.

در سوریه ارتباطی هم با خبرنگاران خارجی داشتید؟

بله. طبیعتا خبرنگاران سوری و هوادار سوریه هم آنجا حضور داشتند. به هر حال خبرنگاران کشورهای دیگر که برای بنگاه‌های خبری کشورهای مختلف کار می‌کردند در آنجا هم حضور داشتند. حالا ممکن بود اهل سوریه باشند یا غیر سوری. اکثر برای بنگاه‌های خبری خارجی کار می‌کردند که به طور موقت برای پوشش برخی از تحولات می‌آمدند.

خبرنگاران خارجی که در سوریه حضور داشتند در مورد حضور ایران در جنگ و آینده جنگ در سوریه چه نظری داشتند؟

همیشه در ایران شرایط در عرصه رسانه هم یک جنگ در جریان بود. جنگی که با عنوان جنگ رسانه‌ای شناخته می‌شد. طبیعی است خبرنگارانی که برای نشریات یا رسانه‌های مختلف کار می‌کردند، در فیلد و نگاه خبری خود نظرات متفاوتی داشتند. البته بعضی از افراد هم نظرات دیگری داشتند. البته مواردی هم بودند که نگاهی ضد نظام سوریه، ضد مقاومت و ضد جمهوری اسلامی داشتند. این موضوع برای بعضی از آن‌ها علی‌السویه بود. برخی از آن‌ها وقتی وارد بحث و گفت‌وگو می‌شدند در مورد چگونگی حمایت ایران از سوریه یا تروریست‌ها بحث می‌کردند.برخی از آن‌ها هم فقط کار خود را انجام می‌دادند و خبر را تهیه می‌کردند و می‌رفتند. همه این مثال‌ها را زدم که بگویم همه مدل و جماعتی در جبهه وجود داشت.


کسانی بودند که شما را به عنوان خبرنگار ایرانی به چشم دشمن نگاه کنند؟

در بین خبرنگاران عموما همچین نگاهی پیدا نمی‌شود. چون عموما خبرنگاران در حال کار رسانه‌ای هستند و هر نبردی که دارند نبرد روی آنتن و رسانه است. در برخوردهای شخصی موضعی ندارند. مثلا وقتی شما برای پوشش اخبار به یک کنفرانس خبری می‌روید که رسانه مخالف شما هم آن‌جا حضور دارد، اینطور نیست که خبرنگار به علت اینکه شما خبرنگار ایرانی هستید با شما دست به یقه شود یا تیراندازی کند. عموما جنگ در روی رسانه‌ها و آنتن و در خروجی رسانه‌ها در جریان است. تولید محتوایی که صورت می‌گیرد باعث تضارب آرا می‌شود، نه برخوردهای شخصی.

دولت سوریه اجازه می‌داد که خبرنگارانی که مخالف نظام و ارتش سوریه هستند در خط مقدم حضور داشته باشند؟

در مناطقی که شاهد درگیری بودیم دو نوع خبرنگار حضور داشتند. یک مورد خبرنگارهایی که تحت پوشش ارتش سوریه و نیورهای مقاومت بودند که ما جزو این دسته بودیم.  یکسری خبرنگار هم که تحت پوشش داعش، جبهه النصره، ارتش آزاد، جیش المجاهدین و جیش الحر بودند. طبیعتا آن خبرنگاران از سنگر تروریست‌ها گزارش می‌گرفتند و ما در کنار سنگرهای ارتش سوریه و نیروهای مقاومت بودیم.

کتاب دیده‌اید که خبرنگاران خارجی حاضر در سوریه از تجربیات خود در جنگ بنویسند؟
یکی دو عنوان کتاب دیدم. البته مختص سوریه نبود فقط به سوریه ختم می‌شد. زندگی‌نامه خانم خبرنگاری بود به نام ماری کلوین اگر اشتباه نکنم. این خانم خبرنگار جنگ بودند و در رسانه‌های مختلف کار می‌کردند. به کشورهای مختلفی که درگیر جنگ بودند رفتند. از میانمار تا عراق و سوریه در جنگ‌ها حضور داشتند تا اینکه در درگیری‌ها کشته شد. این تنها کتابی بود که پس از بازگشت دیدم.

قصد ندارید خاطرات و تجربیات خود از حضور در جنگ عراق و سوریه را در قالب کتاب به علاقه‌مندان ارائه کنید؟

من در حال نوشتن کتابی از خاطرات خودم هستم. البته صرفا خاطرات خبرنگاری در جنگ سوریه و عراق نیست. این کتاب بخشی از زندگی‌نامه خودم است که خبرنگاری در بحران و تجربه حضورم در سوریه و عراق هم بخشی از این کتاب است. در تلاش هستم که اگر خدا بخواهد این کتاب به نمایشگاه کتاب سال آینده برسد.

از همکارانتان که در سوریه و عراق به شهادت رسیدند صحبت می‌کنید؟

خبرنگاران بسیاری بودند که در سوریه در میدان نبرد کشته و شهید شدند. شاید در ظاهر همکار من نبودند اما خبرنگار بودند. تنها خبرنگاری که در سوریه به شهادت رسید، شهید محسن خزایی بود که از دوستان ما بود. آقای حسینی هم از دیگر همکاران ما بود که در درگیری‌ها به شدت مجروح شدند و یک چشم خود را از دست دادند.

زنان خبرنگار چقدر در جبهه جنگ سوریه حضور داشتند؟

یگان‌های از ارتش سوریه بودند که زنان خبرنگاران از آن یگان‌ها حضور داشتند. در عراق هم همیطور. زنانی که بسیار شجاع بودند و در صحنه‌های مختلف حضور داشتند. البته اینطور هم نبود که همه شجاع و نترس باشند. همانطور که تمام خبنگران مرد شجاع و نترس نبودند و از حضور در خط مقدم ابا داشتند، میان زنان هم همینطور بود. اما موارد زیادی می‌دیدیم که زنان هم با شجاعت به خط مقدم می‌رفتند و با جدیت کار خود را انجام می‌دادند.

این که از ایران خبرنگار خانم در سوریه حضور نداشت، به خاطر سیاست‌های نظامی بود یا خود زنان علاقه‌ای به حضور نداشتند؟

به نظرم تلفیقی از این دو موضوع بود. یعنی اگر اجازه می‌دادند و زمینه را فراهم می‌کردند شاید خانم‌های خبرنگار ایرانی هم برای حضور در سوریه اعلام آمادگی می‌کردند. از طرفی هم ملاحظاتی وجود داشت که خانم‌های خبرنگار ایرانی به عراق و سوریه نرود. البته مورد دیگری هم مطرح است. غیر از اینکه بین خانم‌ها کسی که باتجربه و مدعی خبرنگاری در جنگ وجود داشته باشد داشتیم یا خیر، تعداد کمی بودند که علاقمند به حضور در شرایط جنگی باشند. البته سیاست‌ها هم بی‌تاثیر نیست.

یک سوال کلیشه‌ای؛ بهترین و بدترین خبری که به ایران مخابره کردید چه بود؟

بهترین اخبار شامل خبرهایی بود که مردم را آرام می‌کرد. خبرهایی مبنی بر اینکه حرم مطهر حضرت زینب س در سلامت و امنیت است و آسیبی به آن نرسیده است. بدترین خبر هم خبرهایی بود که در آن به تلفات غیرنظامیان اشاره می‌کردم. خبرهایی که حاکی از دیگری، بمباران و انتحار میان مردم عادی و کشته و مجروح شدن زنان، کودکان و پیرمردان بود از اخبار ناراحت کننده برای من بودند. اینکه مردمی که در حالت عادی مشغول زندگی خود بودند اما زیر خمپاره یا انفجار و انتحاری‌ها جان خود را از دست می‌دادند بسیار دردناک بود. هم‌چنین سیل آوارگی و تخریب شهرها برای من بسیار دردناک بود. این موارد از عوارض خبرنگاری در شرایط جنگی است.

در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟

من چهار سال است که بازنشسته شده‌ام. یک سال و نیم است که دبیرکل مشترک اتاق بازرگانی ایران و سوریه هستم. من احساس کردم که جنگ از مرحله نظامی و درگیری به جنگ به اقتصادی علیه ایران و سوریه تبدیل شده است. سعی می‌کنم که در این سنگر مثمر ثمر باشم.

دلتان برای خبرنگاری و حضور فضاهایی که تجربه کردید تنگ نمی‌شود؟

تا دلتان بخواهد! من هنوز هم دلتنگ خبرنگاری در بحران و جنگ هستم. هنوز هم اخبار جنگ را با دقت دنبال می‌کنم و می‌خوانم. خیلی افسوس می‌خورم که در این عرصه حضور ندارم. خیلی مواقع گزارش‌هایی می‌بینم که ناقص هست یا در دل میدان نیست و آن‌طور که لازم است مخاطب را جذب نمی‌کند. خیلی افسوس می‌خورم.

در پایان در چند خط خبرنگاری در جنگ را برای خوانندگان توصیف می‌کنید؟

خبرنگاری در بحران و جنگ، خبرنگاری کلیشه‌ای، شومنی و نمایش دادن فرد نیست. هرچند لازم است که خبرنگار در میدان حضور داشته باشد و به مخاطب نشان دهد که در میدان حضور دارد اما این تفاوت دارد که خبرنگار شومن باشد. اینکه در میدان حضور داشته باشید تا خودتان را به بقیه نشان دهید با اینکه با جدیت مشغول تهیه گزارش باشی فرق دارد. مخاطب این تفاوت را هم خوب درک می‌کند هم احساس می‌کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها