سنکا چندین تراژدی نوشت که مستقیماً الهامبخش ویلیام شکسپیر بود، اما وی همچنین یکی از شارحان اصلی مکتب فلسفه رواقی بود که در سالهای اخیر بازگشت شگفتانگیزی داشته است. رواقیگری به ما می آموزد که بالاترین خیر در زندگی، دستیابی به چهار فضیلت اصلی خرد عملی، اعتدال، عدالت و شجاعت است – زیرا آنها تنها چیزهایی هستند که همیشه به ما خیر میرسانند و هرگز نمیتوان از آنها برای شر استفاده کرد. این فلسفه همچنین به ما میگوید که کلید زندگی آرام، درک این موضوع است که برخی چیزها تحت کنترل ما هستند و برخی دیگر نیستند: ارزشها، قضاوتهای ما و اعمالی که انتخاب میکنیم تحت کنترل ما هستند. هر چیز دیگری خارج از کنترل ما است و ما باید توجه و تلاش خود را فقط روی دسته اول متمرکز کنیم.
سنکا هنگامی که به پایان عمر خود نزدیک میشد، به دوستش لوسیلیوس چندین نامه فلسفی نوشت. این نامهها به وضوح برای انتشار در نظر گرفته شده بودند و نوعی عهدنامه فلسفی برای آیندگان هستند. در اینجا نامه 92، «درباره زندگی شاد» انتخاب شده است، زیرا هم اصول اساسی فلسفه رواقی را در بر میگیرد و هم برخی توصیههای واقعاً خوب را که امروزه نیز معتبر هستند.
اولین چیزی که در مورد این نامه باید فهمید، خود عنوان است: «شاد» در اینجا معنای مبهم مدرن احساس خوب را ندارد، بلکه معادل کلمه یونانی eudaimonia است که اخیراً توسط روانشناسان مثبتگرا نیز پذیرفته شده است و به بهترین وجه قابل درک است. برای سنکا و رواقیون، تنها شکل زندگی که ارزش زیستن دارد، زندگی مبتنی بر درستکاری اخلاقی است، نوعی وجود که در پایان به آن نگاه میکنیم و صادقانه میتوانیم بگوییم که از آن خجالت نمیکشیم.
با این وجود، و برخلاف افسانههای رایج، رواقیها عاشق کشت و کشتار نبودند. رواقیها اغلب با اپیکوریان مقایسه میشوند، و «درباره زندگی شاد» سنکا شامل بخشهایی است که وی در مورد آن نظر میدهد. با این حال، اپیکوریسم را نباید به معنای امروزی لذتگرایی آزاد (لذت جنسی، مواد مخدر و راک اند رول) تفسیر کرد، زیرا این جهانبینی در واقع فلسفه اعتدال بود که عمدتاً با هدف اجتناب از درد (هم جسمی و هم ذهنی) همراه بود و لذت بردن از شادیهای ساده زندگی (مانند غذاهای سالم و دوستی خوب).
رواقیان و اپیکوریان هر دو برای عمل به فضیلت و لذتهای زندگی ارزش قائل بودند. این تفاوت یکی از اولویتها بود: برای مثال اپیکوریان از زندگی سیاسی کنارهگیری کردند، زیرا مطمئناً باعث درد میشد. در مقابل، رواقیون هرگز درستی اخلاقی را نه با جستوجوی لذت و نه با دوری از درد معاوضه نمیکنند.
سنکا مقالهای طولانیتر درباره همین موضوع نوشت، درباره اینکه چه چیزی برای زندگی شاد لازم است، مقالهای که شامل مجموعهای از هفت «فرمان به خویش» است. این فرمانها راهی برای ساختار فلسفی زندگی خودمان ارائه میدهند:
1) نگاهی یکسان به مرگ یا به یک کمدی خواهم داشت.
2) وقتی ثروت داشته باشم به همان اندازه که آن را نداشته باشم تحقیرش خواهم کرد.
3) به همه سرزمینها به گونهای نگاه خواهم کرد که گویی متعلق به من هستند و سرزمینهای خود را به گونهای مینگرم که گویی متعلق به همه بشر هستند.
4) هر چه دارم، نه با حرص احتکار میکنم و نه بیپروا هدر خواهم داد.
5) به خاطر افکار عمومی هیچ کاری نمیکنم، بلکه به دلیل وجدان خویش حاضرم همه کار بکنم.
6) با دوستانم موافق و با دشمنانم نرمخو و ملایم خواهم بود، پیش از آنکه از من خواسته شود عفو خواهم کرد.
7) هرگاه طبیعت دوباره نفسم را بخواهد، یا عقل به من دستور دهد که آن را کنار بگذارم، از این زندگی دست میکشم و همه را به شهادت میخوانم که عاشق وجدان پاک و کارهای خوب بودهام.
این مقاله ترجمه خلاصهای است از منبع زیر:
https://aeon.co/classics/massimo-pigliucci-on-senecas-stoic-philosophy-of-happiness
نظر شما