چند دولت غربی برنامههایی برای حضور نظامی در خلیج فارس داشتند، شورای امنیت سازمان ملل از ایران پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را مطالبه میکرد و بعثیها نیز سالروز حمله به کشور ما را جشن گرفته بودند. در چنین شرایطی، عملیات پیروزمندانه فتح ۱۰ به اجرا درآمد.
اما برخی کشورهای حوزه خلیج فارس – که همسو با ایران نیز محسوب نمیشدند – از شرایط بهوجود آمده ناراضی بودند و به افزایش حضور نیروهای خارجی، بهویژه آمریکاییها اعتراض داشتند. چنان که یکی از روزنامههای اماراتی نوشت: «حضور نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس از حدود یک اسکورت عادی نفتکشها تجاوز کرده است. عملیات اسکورت توسط آمریکا نمیتواند توجیهکننده حضور فزاینده نیروهای این کشور در خلیج فارس باشد. تعداد نفرات آمریکایی بهزودی به مرز بیست هزار تن و کشتیهای آنها به رقم شصت فروند بالغ خواند شد. ایران هیچگاه خواهان بستهشدن تنگه هرمز نیست و صدور نفت به سوی غرب حتی باوجود اوضاع متشنج منطقه، هرگز از طریق این آبراه قطع نشده است.»
مطالعه کتاب «اسکورت نفتکشها» کاری از محمود یزدانفام و مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تصویری نسبتاً کامل از آنچه در آن مقطع از جنگ تحمیلی در خلیج فارس جریان داشت به ما نشان میدهد. همچنین کتاب «جنگ نفتکشها» نوشته مارتین ناویاس از انتشارات صریر نیز روایتی از تنشهای سیاسی و نظامی در خلیج فارس، در سالهای جنگ تحمیلی ارائه میکند. نکته اینجاست که بدون اطلاع از حوادث خلیج فارس و نقشی که قدرتهای خارجی در آبهای جنوب ایران ایفا میکردند، نمیتوانیم شرایط کشورمان در سالهای پایانی جنگ تحمیلی را درست درک کنیم.
ایران و شورای امنیت سازمان ملل، هفتههای پایانی تابستان ۱۳۶۶
در همان روزها، شورای امنیت سازمان ملل بعد از برگزاری سه دور نشست، اعلام کرد که دبیر کل این سازمان برای رایزنی درباره قطعنامه ۵۹۸ به دو کشور ایران و عراق سفر میکند و قرار بر این است که دو دولت متخاصم را به پذیرش هرچه سریعتر آتشبس و عمل به قطعنامه متقاعد کند. البته منظور اصلی آنان، ایران بود. چه آنکه بعثیها از همان ابتدا با قطعنامه – قطعنامهای که متجاوز بودنشان را نادیده میگرفت – موافق بودند و میگفتند اصرار ایران به ادامه درگیریهاست که آتش جنگ را همچنان شعلهور نگه داشته است. خود دبیر کل، خاویر پرز دکوئیار در مصاحبهای گفت: «اتفاقنظر میان اعضای شورای امنیت آن بوده است که سفرم به تهران صورت گیرد. من البته با هر دو طرف در تماس خواهم بود، زیرا قصد دارم به عراق نیز سفر کنم.»
رادیو آمریکا نیز در تحلیل چرایی سفر دبیر کل گفت: «اگر استنباط دبیر کل چنین بود که دولت ایران قطعنامه صلح را به کلی رد خواهد کرد یا خواستار تغییرات عمده و اساسی در آن خواهد شد، طبعاً به ایران سفر نمیکرد. همچنین این امکان وجود دارد که در صورت ادامه مخالفت ایران با قبول آتشبس، آن دسته از اعضای شورای امنیت که با محدودیت فروش اسلحه به ایران مخالف هستند، نظر خود را در این مورد تغییر دهند.» البته برخی رسانهها تفسیر دیگری، متفاوت با نگاه رادیو آمریکا داشتند و میگفتند سفر خاویر پرز، تغییری در روند حوادث جنگ ایجاد نمیکند. از جمله روزنامه فرانسوی فیگارو که نوشت: «دیپلماتهای سازمان ملل متحد چندان امیدی به موفقیت دبیر کل سازمان ملل در مأموریت او به تهران و بغداد ندارند. پرز دکوئیار خیلی خوشبین نیست و در باطن گویا ترجیح میداده که چنین مأموریتی از سوی شورای امنیت به وی محول نشود.»
مطالعه کتابهای «به سوی صلح» که بخشی از آن، مرور خاطرات خاویر پرز دکوئیار از روند اجرایی شدن قطعنامه ۵۹۸ است، تصویر روشنی از آن مقطع تاریخی را به ما نشان میهد. این کتاب، سالها پیش با ترجمه حمیدرضا زاهدی، از سوی نشر موسسه اطلاعات به مخاطبان فارسیزبان عرضه شد. همچنین فصلی از کتاب «ایران و شورای امنیت» نوشته فریده شایگان، چنانکه عنوانش نیز بهوضح نشان میدهد به بازخوانی آنچه در سالهای جنگ تحمیلی میان ایران و شورای امنیت گذشت اختصاص دارد و مطالعه آن، دانش ما درباره مناسبات کشورمان با این نهاد بینالمللی را بیشتر میکند.
فتح ۱۰، عملیات در میان سروصدای تبلیغاتی دشمن
اما به تاریخ ما، سیزدهم شهریور ماه ۱۳۶۶، درست همان روزی که بعثیها آن را روز شروع جنگ میدانستند (روز حمله آنان به ارتفاعات میمک در استان ایلام) و مراسمات رسمی برگزار میکردند و صدای تبلیغاتشان را بالا میبردند، ما عملیاتی کوچک، اما پیروزمندانه موسوم به عملیات فتح ۱۰را، آنهم داخل خاک عراق به اجرا گذاشتیم. جالب اینکه آن روز، عدنان خیرالله، وزیر دفاع عراق در حرکتی نمایشی و تبلیغاتی، نامهای به صدام نوشت و در آن از نزدیک بودن پیروزی بر ایران گفت. «عراق نقشهها و طرحهایی ریخته است که قادرند شکست کامل و همهجانبهای به ایران وارد سازند، بهگونهای که رژیم دیگر قدرت قد راست کردن را نداشته باشد. نیروهای مسلح عراق در عین حال که دستهایشان را به سوی صلح باز کردهاند و تصمیمات سازمان ملل را بدون هرگونه تجزیهای پذیرفتهاند، در آمادگی کامل به سر میبرند تا دشمن را با کمال اطمینان نابود سازند.»
اما عملیات فتح ۱۰ در خاک عراق، در شمال استان کرکوک به اجرا درآمد. از ما، تیپ ۵۸ مالک اشتر در نبرد حضور داشت و شماری از پیشمرگان حزبالله کرد عراق و مجاهدین عراقی نیز همراهیشان میکردند. به روایت راوی قرارگاه رمضان «نیروهای عملکننده در نخستین ساعات عملیات توانستند پنج ارتفاع را در این منطقه به تصرف درآورند و همه پایگاههای حفاظتی و کمینهای دشمن را منهدم کنند. در این عملیات غافلگیرانه، مقر فرماندهی گردان الخفیفه منهدم شد و همه نیروهای آن کشته یا زخمی شدند. در این عملیات دو دستگاه بولدوزر، پانزده دستگاه خودرو نظامی سبک و سنگین، دو قبضه ضدهوایی و مقادیری سلاح به غنیمت نیروهای خود درآمد. همچنین بیش از پانصد تن از افراد دشمن کشته یا زخمی شدند.»
این عملیات که با رمز یا اباعبدالله الحسین(ع) شروع شد، عملیاتی کوچک در منطقهای محدود بود. تلفات و خساراتی هم که به دشمن وارد شد، چندان سنگین و جبرانناپذیر نبود و ما در نبردهای گذشته، تلفات و خسارات سنگینتری به بعثیها تحمیل کرده بودیم. اما همه این واقعیتها یک طرف، باید گفت که ضربه فتح ۱۰، ضربهای کاری بود و هیاهوی بعثیها درباره برتریشان در ادامه جنگ را به تمسخر گرفت و ادعای آنان مبنی بر ناتوانی نیروهای ایرانی در اجرای عملیاتی تازه را کاملاً بیاعتبار کرد. از این حیث، این عملیات کوچک و چندساعته را، که عملیاتی نفوذی و برونمرزی بود باید در فهرست نبردهای مهم ما جای داد.
نظر شما