دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۴
كاتبان دستبردهايي به حماسه ملي ايران وارد كردند

دكتر سجاد آيدنلو در همايش بين‌المللي «هزاره شاهنامه» گفت: شاهنامه يكي از پر خواننده‌ترين متون ادبي بوده و همين سبب شده كه كاتبان انواع دستبردها و دخالت‌ها را به حماسه ملي ايرانيان وارد كنند. يكي از اين گونه تصرفات، وارد كردن ابياتي به متن بوده است.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، همايش بين‌المللي «هزاره شاهنامه» به مناسبت ثبت هزارمين سال سرايش شاهنامه در يونسکو از سوي فرهنگستان زبان و ادب فارسي در تالار محتشم بنياد ايران‌شناسي رو گذشته (25 ارديبشهت) با حضور برخي از فردوسي‌شناسان، شاهنامه‌پژوهان و استادان زبان و ادبيات فارسي ايران و جهان دنبال شد. 

هيات رييسه پانل اول روز دوم همايش بين‌المللي «هزاره فردوسي» بر عهده دكتر مهدي محقق، دكتر عالم جان حبيب‌زاده قاسمي و كامران فاني بود و دكتر علي‌اشرف صادقي درباره زبان شاهنامه سخن گفت. وي گفت: در چاپ شاهنامه دكتر خالقي مطلق، تمام كلماتي كه بايد درست تلفظ شوند، اعراب‌گذاري شده است. ممكن است تلفظ برخي از اين كلمات با تلفظ امروز ما در ايران يكسان نباشد و براي بعضي اين سوال باشد كه چرا ضبط‌ها با ضبط رايج آنها تفاوت دارد.

براي نمونه واژه‌هاي كيومرث و تهمورث به صورت «گيومرت» و «تهمورت» (با «ت») آمده است. اين ضبط‌ها فقط در نسخه فلورانس ديده مي‌شود و منحصر به فرد است. پيداست كه در يك نقطه از ايران اين كلمات به گونه خاصي تلفظ مي‌شده است. تصور مي‌كنم هر چند اين تلفظ‌ها اصيل است اما نبايستي به متن برود. البته تاكيد مي‌كنم كه چاپ خالقي‌مطلق، بسيار معتبر است و نتيجه 35 سال زحمت و كار اوست. داوري درباره ويرايش خالقي بايد از روي انصاف باشد. 

افسانه‌پردازي تاريخ‌نگاران سده‌هاي پس از فردوسي 

سپس دكتر جليل دوستخواه درباره «زمان و زندگي فردوسي و پيوند او با هم روزگارانش» سخن گفت و افزود: جاي دريغ است كه از زندگي فردوسي آگاهي فراگير و روشنگري نداريم. تنها از راه باريك‌بيني و رويكرد به اشاره‌هاي برخي از هم روزگارانش و نيز آنچه خود در داستان‌هايش آورده، مي‌توان چهره‌اي نه چندان دقيق از وي در ذهن خود بسازيم. در حقيقت بيشتر آنچه تاريخ‌نگاران سده‌هاي پس از فردوسي درباره او نوشته‌اند، پايه و اساس پژوهشي درستي ندارد و از گونه افسانه‌پردازي است. 

وي افزود: آنچه امروز ما مي‌دانيم اين است كه فردوسي در خانواده‌اي دهقان‌نژاد و در روستاي پاژ از ناحيه طابران به‌دنيا آمده است. از چگونگي آموزش و پرورش و بالندگي او هيچ گونه آگاهي به ما نرسيده است اما با رويكرد به انديشه و زبان او در شاهنامه، مي‌توانيم به اين برآيند برسيم كه دوران كودكي و جواني چنين بزرگمردي به بيهودگي سپري نشده است. 

اين اسطوره‌پژوه يادآور شد: براستي همه زندگي فردوسي در كار سرودن شاهنامه و يكپارچه كردن يادگارهاي پهلواني ايرانيان گذشت و او تا سال 399 يا 404 خورشيدي كه يك سال پيش از مرگش بود، به بازنگري شاهنامه مي‌پرداخت. اين را نيز بايد به تاكيد گفت كه شاهنامه آيينه تمام‌نماي فروزهاي انديشگي ايرانيان است. افزون بر اين كه بازتاب چهره راستين و شكوهمند فردوسي هم هست. چون او زندگي يكايك پهلوانان و قهرمانانش را زيسته است. 

در اين پانل دكتر ون دن برگ، دكتراي زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه ليدن هلند درباره «برزو نامه در نسخ خطي شاهنامه» سخن گفت و افزود: در متن‌هاي حماسي پس از شاهنامه، برزو پسر سهراب و نوه رستم شناخته شده است اما در شاهنامه، سهراب مي‌ميرد بي آن كه فرزندي داشته باشد. در زمان فردوسي داستان برزو وجود داشته است اما او ترجيح داده بود كه به آن نپردازد. فردوسي وظيفه بازگويي سرگذشت پهلوانان سيستان را برعهده مي‌گيرد. به هر حال حماسه نامه‌هايي همانند «برزو نامه» را بايد منظومه‌هاي دسته دوم ناميد كه در شمار سلسله‌هاي حماسي فارسي قرار مي‌گيرند و از شاهنامه فردوسي الهام گرفته‌اند. اين متن شايستگي آن را دارد كه مورد مطالعه قرار بگيرد. 

داستان رستم برگرفته از ايندراي هندي نيست
دكتر ابوالقاسم اسماعيل‌پور در مقاله‌اي با نامه «رستم و ايندرا» گفت: ميان رستم و ايندرا، خداي اساطيري هند همانندي‌هايي مي‌توان يافت. بدنيا آمدن رستم و ايندرا شبيه هم است و هر دو از پهلوي مادر زاده مي‌شوند. رستم در كودكي پهلواني‌ها مي‌كند و پيلي مست را فرو مي‌كوبد؛ براي ايندرا نيز چنين نقش‌ورزي در نظر گرفته‌اند. 

اين متخصص زبان‌هاي باستاني افزود: از سويي ديگر رستم از ميان برنده دشمنان بود؛ ايندرا نيز براي نابودي نيروهاي پليد زاده شده بود. رستم، اسفنديار رويين تن را كشت؛ ايندرا نيز «وريتره» كه رويين تن بود را از ميان برداشت. اما با همه اين همانندي‌ها، نمي‌توان داستان رستم را برگرفته از ايندراي هندي دانست. آنها شخصيت‌هاي اساطيري‌اند كه در عصر اسطوره‌هاي مي‌زيستند. 

هيات رييسه پانل دوم روز دوم همايش بين‌المللي «هزاره فردوسي» بر عهده دكتر يدالله ثمره، دكتر رستگار فسايي و دكتر ماريش مارزلف بود و دكتر جمشيد گيوناشويلي از گرجستان درباره «شاهنامه فردوسي در گرجستان» سخن گفت و افزود: گرجيان همواره احترام بسياري براي شاهنامه قائل بوده‌اند و آن را به عنوان رهنموني براي رفتار و كردار خود دانسته‌اند. وجود اسامي شاهنامه‌اي در ميان گرجي‌ها، خود نشانه توجه آنها به شاهنامه است. 

وي افزود: در قرن‌هاي 15 و 16 ميلادي نيز تلاش‌هاي بسياري براي ترجمه شاهنامه به زبان گرجي صورت گرفت. سباشويلي، شاهنامه‌شناس گرجستاني، داستان رستم را ترجمه كرد. سپس در ساليان بعد كار او را دو تن از دانشمندان گرجي ادامه دادند و ترجمه شاهنامه را تا پادشاهي بهمن پي گرفتند. ترجمه منثور شاهنامه به گرجي را هم بايد در نظر گرفت و آن را نشانه ديگري از علاقه مردم گرجستان به شاهنامه دانست.
 
پخش قسمت كوتاهي از داستان رستم و سهراب به زبان گرجي، پايان‌بخش سخنان گيوناشويلي بود. 

سپس ابوالفضل خطيبي درباره «آيا فريدون به يزدان ناسپاس شد؟» سخن گفت و افزود: در شاهنامه فردوسي فريدون از پر آوازه‌ترين شاهان است و كارنامه او سراسر ستايش‌انگيز است. حتي بخش‌بندي جهان و سپردن بهترين بخش به ايرج هم از شكوه او نكاسته است اما در متن‌هاي پهلوي همانند «مينوي خرد» چهره ديگري از فريدون نشان داده شده است كه با شاهنامه فرق دارد. در متن‌هاي پهلوي، فريدون مرد ناسپاسي قلمداد شده كه به سبب گناهكاري به بهشت نمي‌رود. 

وي افزود: روايت مربوط به ناسپاسي فريدون شايد از آن رو در تاريخ ملي ايرانيان بازتاب نيافته كه تدوين‌كنندگان خداي‌نامه نمي‌خواستند شاه پهلوان پر آوازه آنها كه به فرمانرواي ضحاك پايان داد، ناسپاس جلوه كند. به هر حال به‌نظر مي‌رسد كه ناسپاسي فريدون، در متن‌هاي پهلوي، به سبب استفاده او از جادو بوده است. چون مي‌دانيم كه در باور ايرانيان، بهره بردن از جادو، كاري اهريمني بوده است. 

كاتبان انواع دستبردها را به حماسه ملي ايرانيان وارد كردند
دكتر سجاد آيدنلو استاد دانشگاه پيام‌نور اروميه نيز درباره «ابيات الحاقي مشهور به نام فردوسي» سخن گفت و شاهنامه را يكي از پر خواننده‌ترين متون ادبي برشمرد و افزود: در تاريخ فكري و اجتماعي ايرانيان، شاهنامه يكي از پر خواننده‌ترين متون ادبي بوده است و همين سبب شده است كه كاتبان انواع دستبردها و دخالت‌ها را در حماسه ملي ايرانيان وارد كنند. يكي از اين گونه تصرفات، وارد كردن ابياتي به متن بوده است. اين كار به سه دليل انجام شده است. 

وي افزود: يكي آن كه شاهنامه جلوه نماياني در نزد ايرانيان داشته است و كساني به خود حق داده‌اند كه بيت‌هاي به آن بيافزايند؛ دوم آن كه مي‌پنداشته‌اند بايد شاهنامه شصت هزار بيت باشد اما كهن‌ترين دست‌نويس شاهنامه بيش از پنجاه و چند هزار بيت نيست. براي همين بيت‌هاي به آن افزوده‌اند تا شاهنامه‌اي شصت هزار بيتي پديد بياورند؛ سوم آن كه گذشتگان ما دوست داشتند كه همه داستان‌هاي حماسي از فردوسي باشد. بدين گونه داستان‌هايي را كه از فردوسي نيست، به شاهنامه افزوده‌اند. 

سخنراني پاياني پانل دوم همايش بر عهده دكتر مهري باقري، رييس بنياد پژوهشي شهريار بود كه درباره «شارسان سورستان؛ شهرستان آسورستان در شاهنامه» سخن گفت: در شاهنامه فردوسي چندين بار به واژه «سورستان» برمي‌خوريم. اين واژه در بخش شاپور دوم، يزدگرد و در پادشاهي خسرو قبادان آمده است. سورستان ايالتي ثروتمند در ايران دوره ساساني بود. منظور از اين ناحيه، منطقه‌اي در بين‌النهرين و بابل قديم است كه مداين جزيي از آن محسوب مي‌شده است. بنابراين نبايد آن را با سوريه يكي تصور كرد.

همايش بين‌المللي «هزاره شاهنامه» 24 و 25 ارديبهشت در بنياد ايران‌شناسي برگزار شد. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها