تقي پورنامداريان در يادداشتي كه عصر امروز به مناسبت درگذشت قيصر امينپور به برنامه بزرگداشت او در دانشگاه تهران ارسال كرد، شعر امينپور را آينه تصوير حقيقي او و زندگي ما از نگاه او دانست.
وي در ادامه با بيان اين كه "اين هم از بازي هاي روزگار است تا با خروج از مدار عادت خود، از آنان كه از او غفلت كرده اند انتقام بگيرد"، افزود: قيصر امينپور شاعري بزرگ، محققي توانا و آزادمردي سخت باصفا بود. در انجمن فرهنگ و ادب، اكنون صندلي او خاليست. او يك تن بود كه رفت اما از هزاران تني كه ميآيند نميدانم آيا كسي هست كه جاي خالي او را پر كند؟
پورنامداريان كه به در مجلس حضور نداشت و متن پيام او را دكتر شادلومنش قرائت ميكرد، در بخش ديگري از اين پيام گفت: دريغا كه مرگ تصوير چهره او را از اذهان دوستدارانش بسيار زودتر از آن كه توقع ميرفت پاك كرد و نيز، عروج روي در تكامل شعر او را كه تا وصول به خط الراس، چند گام بيشتر فاصله نداشت. جاي بسيار دريغ است كه ديگر او نيست تا روزگار بر او بگذرد و ما تصوير شعر و چهره او را در گونهگوني، تغيير و تحول ببينيم.
پورنامداريان مهمترين اثر تحقيقي امينپور را كتاب «سنت و نوآوري در شعر معاصر» دانست و يادآور شد: اين كتاب، كتابي است خواندني و در مواردي بسيار بديع و تامل انگيز. نثر كتاب دلپذير، وسعت نگاه قابل ملاحظه و استنباطهاي گهگاه بكر او، سخت دلاويز است.
وي ادامه داد: اما شعر او آينه تصوير حقيقي او و زندگي ما از نگاه اوست. شعر امينپور در تنفس صبح انقلاب زاده شد و غبارآلوده از جنگ، از كوچه آفتاب كه گاه هوايش را ابر اختلاف و ترديد مكدر ميكرد، به تامل و جستوجوي حقيقت برآمد؛ حقيقتي كه عقل و انديشه به تنهايي قادر به وصول آن نبود و عشق و شوريدگي ديگري طلب ميكرد، تا از برخورد عقل و جنون جرقههايي از حقيقت پديد آيد و فضاي تاريك امري قدسي و پوشيده را روشن كند.
وي با بيان اين كه "در شعرهاي قيصر آنجا كه تامل و ترديد و عشق و شوريدگي جاي هيجانهاي عاطفي مهارناپذير جواني را گرفته است، برق گاهگاه اين جرقهها را از خلال تصويرهاي ساده و شگفتيآور زبان و زندگي در آيندههاي ناگهان ميبينيم"، اضافه كرد: اين جرقهها در مجموعه شعرهاي «گلها همه آفتابگردانند» و «دستور زبان عشق» بيشتر ميشوند. دريغا كه پيش از آن كه آسمان شعر او جرقه باران شود، او خود، مثل شهابي سوزان و شتابنده گذشت.
پورنامداريان به تعادل در شعر امينپور پرداخت و خاطرنشان كرد: شعر او در مرز ميان عادت و خروج از عادت، به تعادلي دلانگيز در زبان و بيان و مضمون رسيده بود. تعادلي كه هم راز زيبايي آن از دسترس بي حجابي ابتذال به دور بود و هم، از دسترس در حجاب بودگي شاهدي كه گويي از آشكار شدن خود هراس داشت.
وي با اشاره به اين كه "فاصله ميان برآمدن و رفتن قيصر اگرچه زمانش كوتاه بود، اما مسافتش چندان عظيم بود كه جز با همتي بلند و ايماني استوار پيمودني نبود"، اظهار داشت: اي كاش روزگار كه در رنج افزايي او هيچ مضايقه نميكرد، اين همه زود فرصت تحقيق و بودن و سرودن را از او نميگرفت تا لذت مغتنم حضور او، زندگي ما را شاد و صادقانه كند و ذوق و صداقت و آزادگي را به شاگردان بياموزد.
پورنامداريان در پايان اين يادداشت آورده است: بعد از آن تصادف شوم، هرگاه فرصت ديداري با او دست ميداد، احساس ميكردم درگير تلاشي خستگي ناپذير براي رسيدن به فرصتي بود كه از پيش او با شتاب ميگريخت و او خود شاهد اميدي بود كه هر روز پژمردهتر ميشد:
قطار ميرود
تو ميروي
و من چقدر سادهام
كا سالهاي سال
در انتظار تو
كنار اين قطار رفته ايستادهام
و همچنان
به نردههاي ايستگاه رفته
تكيه دادهام.
نظر شما