یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۰ - ۱۳:۰۰
"محمدتقي فلسفي"، زبان‌گوياي اسلام بود

كتاب «زبان‌گوياي اسلام» به كوشش سيدمحمدكاظم شمس، عبدالهادي اشرفي و جواد آهنگر از سوي موسسه بوستان كتاب تجديد چاپ شد.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، در اين اثر كه يادنامه خطيب توانا حجت‌الاسلام والمسلمين محمدتقي فلسفي است، دانشوراني با مقالاتي مستقل، به معرفي آن عالم فرزانه پرداخته‌اند. 

حجة‌الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمدتقي فلسفي، يكي از پركارترين و با بركت‌ترين مبلغان ديني در خطابه و تبليغ در نيم قرن اخير بود. وي نخستين خطيبي بود كه مسائل اجتماعي و تربيتي اسلام را به زبان ساده و با مهارت و هنرمندي اعجاب‌آوري، در منابر طرح مي‌كرد.

تكريم و بزرگداشت عالمان و به جاودانگي سپردن سيره و فكر و روش آنان، راه‌هاي گوناگون دارد. يكي از بهترين آنها، بيان و نشر مكارم اخلاق، فضايل نفساني، همت بلند و تحمل تلخي‌ها و سختي‌ها در راه كسب دانش، خدمت به مردم، نشر علوم الهي و از خودگذشتگي‌ها و زنده نگه‌داشتن ياد و خاطره آنان است.

همواره در حوزه‌هاي علميه، شخصيت‌هاي برجسته‌اي يافت مي‌شوند كه مي‌توان ادعا كرد نظاير آنان در هيچ جاي دنيا نيست. اگر نظيري براي آنان متصور باشد، تنها بايد در حوزه‌هاي علميه از آنان سراغ گرفت و اين مكتب جوشان امام صادق(ع) را بر تربيت اين همه فرهيختگان گران‌مايه ستود.

از اين‌رو، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم براي ارج نهادن به خدمات ارزنده آنان و ارائه الگو براي نسل امروز و نسل‌هاي آينده، تدوين‌ يادنامه براي بزرگان حوزه را در دستور كار خود قرار داده است. در نخستين گام، تدوين يادنامه براي اين شخصيت‌ها در نظر گرفته شد: حضرت آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائري، حضرت آيت‌الله حاج آقا حسين بروجردي، حضرت آيت‌الله شيخ ابوالحسن شعراني، حضرت آيت‌الله سيد محمدحسين طباطبايي، حضرت حجة‌الاسلام والمسلمين محمدتقي فلسفي.

مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم به مناسبت نخستين ساگرد رحلت خطيب توانا و زبان ‌گوياي اسلام، حجة‌الاسلام والمسلمين فلسفي، نخستين يادنامه را با همكاري چند تن از نويسندگان حوزه و دانشگاه به وي اختصاص داد. شخصيتي كه سراسر عمر خود را با شجاعت و اخلاص در راه اعتلاي اسلام و خدمت به مسلمين و با تحمل مرارت‌هاي گوناگون گذراند و سهمي عظيم در تبليغات اسلامي چند دهه پيش از انقلاب و آشنا ساختن مردم با تعاليم ناب و ژرف دين خدا داشت. در عين حال در حيات و ممات قدرداني شايسته‌اي از ايشان نشد.

اصل و نسب 
 به سال 1326 قمري در خانداني پاك نهاد، اصيل و منتسب به سلسله جليل روحانيت و شيفته اهل‌بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) در شهر تهران، مولودي پا به عرصه گيتي نهاد كه در وعظ و خطابه، شهره آفاق شد كه او را «محمدتقي» ناميدند.

پدرش مرحوم آيت‌الله حاج شيخ محمدرضا تنكابني (1282 ـ 1385 قمري) فرزند عالمي گران‌قدر از عالمان تنكابن بود. مادر مكرمه‌اش طوبي خانم دختر مرحوم آقا ابوالحسن تاجر اصفهاني ساكن تهران، زني بزرگوار، پرعاطفه، علاقه‌مند به امور ديني و عاشق و دلباخته حضرت اباعبدالله ‌الحسين(ع) بود و همين دلباختگي مادر بزرگوار به آن حضرت، فرزند را به سخنوري سوق داد. در واقع برجستگي و توفيق فلسفي از بركات نام و ياد حسين(ع) است. داستان اين دلباختگي كه مرحوم فلسفي را در مسير خطابه و منبر كشاند شنيدني است.

فلسفي خود در اين‌باره مي‌گويد: «منبري شدن من هم خواست مادرم بود. روي علاقه شديدي كه به حضرت امام حسين(ع) داشت، به پدرم گفت كه فلاني بايد منبري شود. پدرم مي‌گفت: آنها بايد درس بخوانند و اين با منبر جمع نمي‌شود. مادرم مي‌گفت: نمي‌شود كه يكي از بچه‌هاي من در خدمت حضرت امام‌ حسين(ع) نباشد؟ پس بايد حتما منبري شود. خلاصه پدرم از يك طرف مي‌گفت: بايد تحصيل من ادامه پيدا كند و مادرم از طرف ديگر اصرار داشت كه بايد منبري شوم.
سرانجام توافق كردند كه ما بچه‌ها به گفته پدرمان از روز شنبه تا غروب چهارشنبه‌ها در اختيار درس و بحث و مدرسه باشيم و از صبح پنج‌شنبه و شب و روز جمعه من در اختيار منبر باشم. پدرم افزود كه در وسط هفته، آن كه منبري است نبايد منبر برود و بايستي به تحصيل ادامه دهد. مطالعه او هم بايد هر شب در حضور خود من باشد تا بدانم جايي براي منبر نرفته است! بدين‌ترتيب مادرم كه عاشق حضرت اباعبدالله(ع) بود، به آرزوي خويش رسيد و مرا در مسير خطابه و منبر قرار داد.»

تحصيلات
حجت‌الاسلام فلسفي در مدت شش سال، تحصيلات دبستاني را به پايان رساند. پس از آن به فراگيري صرف و نحو و مقدمات علوم ديني پرداخت. صرف و نحو و ادبيات را از آقا شيخ محمد رشتي كه در منزلش درس مي‌گفت فرا گرفت و درس معاني و بيان را از محضر ميرزا يونس قزويني بهره‌مند شد و به دنبال آن، فراگيري فقه و اصول را آغاز كرد.

زمينه سخنوري و اولين منبر
چنان‌كه اشاره شد عشق مادر به امام حسين(ع) و توصيه و تاكيد و اصرار او موجب شد تا اين فرزند از آغاز و در نوجواني، طريق خطابه را پيش گيرد و در بلنداي سخن، گوي سبقت را از همگنان خود بربايد. داستان اولين منبر ايشان ـ‌در 15 يا 16 سالگي‌ـ شيرين و خواندني است: «اولين باري كه بنا شد به منبر بروم، نزد يكي از منبري‌ها به نام آقا شيخ علي‌اكبر رشتي كه نام خانوادگي او عزمي بود، رفتم و درخواست نوشتن يك منبر كردم. گفت: دو قران مي‌گيرم و مي‌نويسم. دو ريال به او دادم و او براي من يك منبر نوشت. آن را از حفظ كردم و تصميم گرفتم، اولين منبرم در همان مسجد فيلسوف باشد كه پدرم شب‌ها در آنجا نماز جماعت اقامت مي‌كرد.
شبي كه مي‌خواستم منبر بروم، همين كه پدرم گفت: "السلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته" و نماز را تمام كرد، من بالاي منبر رفتم. پدرم كه در محراب نشسته بود اطلاع داشت؛ ولي ديگران بي‌اطلاع بودند. شخصي به نام آقا شيخ محمد شميراني ـ‌‌كه ده‌ها بار مرا ديده بود‌ـ وقتي مرا بالاي منبر ديد، بهت‌زده نگاه مي‌كرد. ساير افراد هم به نافله عشا نپرداختند. همه به من نگاه مي‌كردند. خيلي خوب به خاطر دارم كه ابتداي منبري كه آقاي عزمي برايم نوشته بود چند بيت شعر داشت و من با آن اشعار، منبر را شروع كردم:
                             بسم‌الله الرحمن الرحيم
          بي‌مهر علي به مقصد دل نرسي
                                       تا تخم نيفشني به حاصل نرسي
          بي‌دوستي علي و اولاد علي
                                       هرگز به خدا قسم، به منزل نرسي
          كشتي نجاتت زهلاك است علي
                                       بنشين كه به ورطه‌هاي قاتل نرسي
              «حب علي حسنة لا تضر معها سيئة»
وقتي اين سه بيت شعر را خواندم، آقا شيخ محمد شميراني با صداي بلند گفت: "آفرين!" به راستي اين كلمه "آفرين" در آن روزگار به من چنان قدرتي داد كه هر وقت در كتابي بخوانم يا بشنوم كه تشويق چقدر موثر است، اين "آفرين" او مثل آفتابي در ضمير من مي‌درخشد!
تمام متن منبر را از حفظ خواندم و آن منبر دو ريالي خيلي مورد توجه واقع شد. شايد در آن موقع پانزده ساله يا شانزده ساله بودم. بعضي همان شب به پدرم گفتند: اجازه بدهيد جلسه‌اي هم در خانه بگيريم و ايشان اين منبري را كه اينجا رفته، در خانه برود. به اين ترتيب اولين منبر خيلي مورد توجه قرار گرفت.
آن شب وقتي به منزل آمديم، پدرم فرمود: با اين كه اولين منبرت بود خوب صحبت كردي و مطالب را بدون وحشت و نگراني و اضطراب خوب بيان داشتي. من هم صادقانه گفتم؛ آن "آفرين" آقا شيخ محمد شميراني اين اثر را در من گذاشت.»
 
آخرين برگ 
  سرانجام پس از عمري تلاش و تبليغ و مبارزه با طاغوت و گروه‌هاي دين‌ستيز و دفاع از هويت ديني، فرهنگي و ملي، شعله فروزان فلسفي در 94 سالگي به خاموشي گراييد و در روز 27 آذرماه 1377 شمسي هنگام ايراد سخنراني براي مبلغان ديني، جان به جان آفرين تسليم و براي هميشه عنان بيان را به «علمه‌البيان» به وديعت نهاد. 

پس از رحلت و تشييع پرشكوه، پيكر آن عالم رباني و شخصيت كم‌نظير، در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظيم(ع) در شهرري به خاك سپرده شد. 

چاپ دوم كتاب «زبان گوياي اسلام» در شمارگان 700 نسخه، 532 صفحه و بهاي 100000 ريال راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها