دكتر غلامرضا جمشيدنژاداول، نويسنده كتاب «انديشههاي فلسفي و كلامي خواجهنصير» با تاكيد بر ابتكارات خواجهنصير در فلسفه اسلامي گفت: نبايد او را تنها يك احياگر فلسفه اسلامي دانست. وي نظرياتي كاملا ابتكاري و متفاوت با ابنسينا ارايه داد كه مسايل صدور وحدت از كثرت و علم الهي، از مهمترين آنهايند.-
وي افزود: او همچنين در اين مركز، كتابخانه معظم و بسيار مهمي تاسيس كرد كه بيش از چهارصد هزار جلد كتاب را كه بيشتر آنها در حال از ميان رفتن بودند، دربر ميگرفت. خواجه اين كتابها را از گوشه و كنار جهان گرد آورد كه برخي از آنها اكنون در دسترس ما قرار دارند.
اين نويسنده به احصاي دويست و هشتاد و دو تاليف از خواجهنصير در اين كتاب اشاره كرد و گفت: اين آثار، موضوعات مختلفي از علوم و فنون و معارف ايراني و اسلامي را دربر ميگيرند.
وي درباره خدمات خواجهنصير در حوزه فلسفه و كلام گفت: او را بايد بنيانگذار راهي در فلسفه دانست كه پس از حدود چهارصد سال توسط ملاصدرا به كمال نهايي رسيد و امروزه از آن با عنوان فلسفه متعالي يا برتر ياد ميشود. خواجهنصير در واقع، به احياي انديشههاي حضرت علي(ع) در الهيات پرداخت و با تبيينهاي دقيق به آن رونق بخشيد. در اين كتاب به تفصيل به اين خدمات خواجه اشاره شده است.
جمشيدنژاداول در پاسخ به اين سوال مبني بر اين كه آيا ميتوان خواجه را علاوه بر احياگر فلسفه اسلامي پس از حمله مغول به ايران، يك مبتكر و صاحب انديشه در فلسفه نيز دانست، گفت: خواجه در پارهاي از آثارش نظير «شرح اشارات» علاوه بر روشنتر كردن آراي ابنسينا، در برخي موارد راهي كاملا متفاوت با او را ميپيمايد.
وي افزود: از جمله اين تفاوتها و ابتكارات ميتوان به دو نمونه اشاره كرد. يكي از آنها، مساله صدور وحدت از كثرت است كه از مسايل بسيار مهم در فلسفه محسوب ميشود. ابنسينا قاعدهاي دارد مبني بر اين كه «از يگانه، جز يگانه پديد نميآيد» اما خواجهنصير در اين باره، آراي ابتكاري جالب توجهي ارايه داد و بحث اعتبارهاي مختلف يا نسبيت را مطرح و به فلسفه اسلامي وارد كرد كه ميتوان از آن به قاعده «قاعده نسبيت فلسفي» ياد كرد. به عقيده خواجه، كثرت به اعتبارهاي مختلف ميتواند به راحتي از يگانه صادر شود و او اين مساله را اثبات كرد. درباره دومين اصلي كه خواجهنصير بر خلاف نظر ابنسينا مطرح ميكند نيز بايد گفت كه ابنسينا علم الهي را يك نوع علم كلي و اجمالي ميداند، اما خواجه كه به اعتقاد من، متاثر از انديشههاي خيام بود، با تاثير از اين انديشه، علم الهي را صفتي حضوري و وجودي معرفي ميكند.
وي افزود: يعني علم خداوند، با همه ماهيات و ذوات در جهان، عين وجود و حضورش است. بنابراين علم او، عين وجود است. مساله «علم الهي به جزييات هستي» با اين نظريه خواجه حل شد. با اين نظريه، علم الهي در تعلق به اجزاي متغير عالم به جهل تبديل نميشود، زيرا هر وقوعي در هستي، در عين حضور اوست و اين به معناي علم خداوند به احوال موجودات است.
جمشيدنژاداول يادآور شد: ابتكارات خواجه و ارايه نظرياتي متفاوت از ابنسينا تنها به همين دو مساله محدود نميشوند، اما بيان تمامي آنها در مقالي كوتاه نميگنجد.
چاپ نخست «انديشههاي فلسفي و كلامي خواجهنصير» از سوي موسسه ميراث مكتوب منتشر شده است.
نظر شما