كتاب «امام علي(ع) صداي عدالت انساني» نوشته «جرج سجعان جرداق» با ترجمه و توضيحات سيدهادي خسروشاهي، از سوي موسسه بوستان كتاب تجديدچاپ شد. كتاب حاضر، شخصيت حضرت امير(ع) را از زبان و قلمي غير از شيعيان آن حضرت(ع) به نظاره نشسته است.-
كتاب حاضر را نيم قرن پيش، پژوهشگر مسيحي- لبناني به نام «جرج سجعان جرداق» تاليف و در بيروت منتشر كرد. نشر اين كتاب، از سوي يك نفر مسيحي با استقبال عجيبي در سراسر جهان اسلام روبهرو شد و شخصيتهاي برجستهاي از علماي اسلام مانند آيتالله سيدمحسن حكيم، آيتالله سيد محمدحسين بروجردي، علامه شيخ محمدجواد مغنيه، علامه محمدتقي جعفري و دهها شخصيت ديگر، با ارسال پيام و نامهها «جرج جرداق» را مورد تفقد قرار دادند كه همين امر باعث شد تا نويسنده كتاب، آن را به شكل موسوعهاي پنج جلدي و در بيش از دو هزار صفحه منتشر كند كه به زبانهاي گوناگون ترجمه و دهها بار چاپ شد.
تاكنون درباره شخصيت يگانه و ممتاز پيشواي عدل گستران و امام انديشوران، امير مومنان علي(ع) آثار گوناگوني به زبانهاي مختلف نگاشته شده و هر يك از زاويهاي به اين اقيانوس ناپيدا كرانه، نگريستهاند. «جرج جرداق» دانشمند مسيحي لبناني، با مطالعه زندگي و سخنان و نيز شيوه زمامداري آن حضرت(ع) به شدت مجذوب او شد و با غور و تفكر، اثر جاويدي از خود به يادگار گذاشت.
كتاب او با نام «الامام علي صوة العدالة الانسانيه (امام علي"ع" صداي عدالت انساني)» در پنج جلد نوشته شده و با ترجمه روان و سليس استاد سيدهادي خسروشاهي به پارسيزبانان اهدا شده است، اما اثر حاضر، فشرده كتابي است كه خود «جرداق» پيش از بسط و نگارش آن پنج جلد، نوشته است.
جرج جرداق در سفر چند سال پيش خود به ايران، در ديدار مفصلي كه با سيدهادي خسروشاهي داشته، به وي گفت: «اگر دنياي غرب، شخصيتي مثل علي(ع) داشت، امروز در سراسر دنيا با برگزاري همايشها و تاسيس آكادميها و پژوهشكدهها، به ارزيابي انديشههاي او ميپرداخت و براي بشريت، راه نو، نشان ميداد و همه مراكز علمي و اجتماعي خود را با نصب مجسمههاي وي زينت ميبخشيد؛ اما مردم عرب و مسلمان، با داشتن اين گوهر گرانبهاي ناشناخته در ميان خود ـو از هزار و چهارصد سال پيش تاكنونـ متاسفانه نتوانستهاند او را بشناسند و نه از انديشههاي او در پيشبرد اهداف خود بهرهمند شوند. علي(ع) يك انسان مافوق بشر است و ما هرچه درباره او بنويسيم و بگوييم، باز كم گفتهايم و كم نوشتهايم و كتاب من در واقع قطرهاي است از دريايي عميق. چه كسي ميتواند ژرفاي دريا را بشكافد و به عمق و حقيقت آن برسد؟... ما فقط قطرهاي از آن را ميچشيم و يا جرعهاي از آب شيرين چشمههاي آن را مينوشيم... همين و بس!»
اظهار ادب و ارادت نويسندگان و شاعران مسيحي به ساحت مقدس امير مومنان علي(ع)
حق و حقيقت چنان درخشش و تابشي دارد كه حتي قرنها بعد و فرسنگها دورتر، چشمان منتظر آن را درمييابند و چنين است كه علي(ع) به عنوان يكي از بزرگترين چهرههاي تاريخ و تجربه حيات بشري، همچنان دلهاي مشتاق را ميربايد و جانهاي شيفته را مجذوب ميكند.
به گفته پيامآور بزرگ اسلام(ص) علي با حق است و حق با علي است، هر جا حقي باشد علي هست و هرجا علي باشد ،حق همان جاست. حق چنان مغناطيس و جاذبهاي دارد كه اهل خود را به نسبتهاي گوناگون به سوي خود ميكشد. اين است كه در قرنهاي متمادي پس از حيات و تجربه امير مومنان(ع) هر كه با دلي پاكخواه و جاني راستجو از او شنيده؛ شيفته و فريفته او شده است تا آنجا كه گاه برخي از جهل به كفر غلو و افراط افتادهاند و او را به خدايي رساندهاند.
عظمت علي(ع) چنان است كه حتي نزديكان و بستگان كسي كه به دست او كشته شده است، از او با تكريم و تمجيد ياد ميكنند؛ چه رسد به كساني كه در جايگاه اعتراف به بزرگي و بزرگواري او قرار گرفتهاند. اگر اعترافات شگفت معاويه در مناسبتهاي متعدد و شعر حيرتانگيز عمرو عاص دشمن بزرگ عليبن ابيطالب و سخنان عالمانه مامون در مجالس علماي اديان و مذاهب مختلف در خراسان را ناديده بگيريم، همچنان نمونههاي متعدد در ادبيات عرب بر اين مدعا گواهي ميدهد.
در اين ميان شيفتگي و دلبستگي هزاران هزار از اهل سنت، امثال «شافعي» و «نسائي» و «ابن ابيالحديد» گرچه حيرتانگير و شگفتيآفرين است، اما از آنجا كه مسلمان بودهاند ميتوان ارادت و عشق آنان را به حساب عقيده اسلاميشان گذاشت، حتي اگر مانند امام شافعي يكي از چهار پيشواي مذهبي اهل سنت فرياد برآورد كه: «شافعي مرد و نفهميد خدايش علي بود يا الله!» حتي اگر مانند نسائي زير شكنجههاي سخت و جانكاه از عليبن ابيطالب بگويد و حتي اگر مثل ابن ابيالحديد زمزمه كنند كه: «اگر مرگ تو نبود؛ ميگفتم تو روزي دهنده بندگان و خلايق هستي!»
بر اساس مطالب كتاب، شيفتگي و ارادت متفكران و ادباي مسيحي عرب به اميرمومنان(ع) چيزي است كه نميتوان به سادگي آن را ناديده گرفت. در طول قرنها، مسيحيان شرقي كه در خاستگاه اوليه اين دين، همسايه و همزيست مسلمانان بودهاند، با انديشهها و افكار و سخنان و سيره امير مومنان(ع) آشنا شدند و اين ارادت را در گفتار و نوشتار خود بازتاب دادند.
در دهههاي اخير اين ظهور و بروز ادبي بيشتر شده و در آثار مختلف نثر و نظم و در قالبهاي مختلف منتشر شده است. از اين ميان برخي چون «عبدالمسيح انطاكي» كه نزديك به 6000 بيت در تاريخ و مدح آن امام همام سروده است، به تغيير مذهب و دين خود مشهور شدند (اگرچه درباره اين موضوع بايد پژوهش جديتري كرد)، اما بسياري ديگر از شاعران و نويسندگان عربزبان مسيحي همچنان تا پايان عمر بر عقيده مسيحي خود باقي مانده و برخي با بر عقيده ديني خود پاي ميفشارند، اما در همان حال نميتوانند دلبستگي خود به شخصيت عظيم عليبن ابيطالب(ع) را ناديده بگيرند.
در اينجا به طور گذرا مروري بر برخي از نمونههاي برجسته اين آثار خواهيم داشت. اين نمونهها را مولف كتاب از نويسندگان و شاعران لبناني برگزيده است.
جبران خليل جبران (نويسنده معروف و هنرمند نامآور) درباره شخصيت ممتاز علي(ع) در صفحه 108 كتاب «رابطه مسيحيان با اهلبيت پيامبر» مينويسد: «عليبن ابيطالب به خاطر عظمتش شهيد شد و عرب حقيقت مقام و عظمت او را درك نكردند تا آنكه همسايگان پارسيشان به فرق ميان سنگريزه و گوهر پي بردند. او پيش از آنكه رسالت خود را به انجام رساند از دنيا رفت؛ همچون همه پيامآوران خداوند [كه كسي قدر ايشان را نميداند] كه در زمان و مكاني غير زمان و مكان خود و در ميان مردمي كه سزاوارشان نيستند فرود آمدهاند!»
بولس سلامه (حقوقدان و شاعر و نويسنده صاحب نام و صاحب «ملحمةالغدير» و «مقتل امام حسين») در صفحه 122 از كتاب «قلائدالانشاد» مينويسد: «حق چنان در من مسيحي رعشه افكند كه از شدت عشق او، علوي به شمار ميآيم! اگرچه علي پيامبر نبود، اخلاق نبوت داشت. اي آسمان شاهد باش و اي زمين اقرار كن كه من علي را دوست دارم. مگوييد كه شيعيان كساني هستند كه هواداران علي هستند؛ زيرا در درون هر انسان با انصافي يك روح شيعي وجود دارد.»
در انتهاي اين اثر، نمايهاي از اعلام، اماكن و كتاب نيز درج شده است.
چاپ چهارم كتاب «امام علي(ع) صداي عدالت انساني» با شمارگان 800 نسخه، 720 صفحه و بهاي 120000 ريال، راهي بازار كتاب شده است.
نظر شما