مهدي مرادي، از شاعران حوزهي كودك و نوجوان است و تا كنون دو مجموعه شعر براي نوجوانان منتشر كرده است كه هر دو مجموعه در جشنوارههاي كتاب مورد توجه قرار گرفتهاند. او در گفتو گوي صميمي با ايبنا نوجوان گفت: در بچگي درسخوان بودم و مجلهي كيهانبچهها را هم ميخواندم. هنوز كارت صد آفرين كلاس اول ابتداييام را به يادگار نگاه داشتهام.
او ادامه داد: کیهان بچهها میخواندم و روزهای چهارشنبه سوار دوچرخهام میشدم تا رکابزنان خود را به دكهي مطبوعاتی شاهینِ حصیرآباد برسانم. کیهان بچهها میخريدم و بعدها مجلههای دیگر از جمله سروش نوجوان.
وي كانون پرورش فكري را يكي از دلايل موفقيت خود دانست و گفت: رفتن به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در زندگیام یک اتفاق خوب بود. سیل کتابها به سویم سرازیر شدند. شعر میسرودم و قطعهی ادبی مینوشتم و گاهی داستان. اما همراه من، بیشتر شعر بود.
مرادي افزود: بعدها دبیر زبان انگلیسی شدم. بین بچهها رفتم و از این بابت بسیار خوشحالم و خوشحالم که هشت سال به بچههای روستا درس دادم. آن هشت سال را هرگز فراموش نمیکنم و اگر نبود بیمهری آموزش و پرورش، تا امروز میان همان بچهها میماندم.
اين شاعر حوزهي كودك و نوجوان اظهار كرد: «کلاغ سه شنبه» نخستین کتاب من در سال 85 از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد. پیش از آن هم میتوانست منتشر شود. دوری از پایتخت و ارتباط ناپیوسته با مراکز نشر و گرفتاریهای دیگر مانع از آن شد که کتاب زودتر به دست خوانندگان برسد. از این کتاب در بیستوپنجمین دورهی کتاب سال تقدیر شد. همچنین توانست برگزیدهی نخستین دورهی «گام اول» و نیز کتاب سال مجلههای سلام بچهها و پوپک شود.
او دربارهي كتاب دومش نيز گفت: «ساعت بدون تیک تاک» نيز مجموعه شعر دیگر من برای بچهها، از سوی انتشارات امیرکبیر، کتابهای شکوفه بهار1390 منتشر شده و برگزیدهی هفدهمین دورهی کتاب فصل است.
وي از آرزوهايش هم گفت: از کودکی آرزو داشتم بنویسم و امروز خوشحالم که تا اندازهای آن خواست را به انجام رساندهام و دیگر این که کوچک همهی بزرگان ادبیات کودک و نوجوان هستم!
مرادي به كودكان و نوجوانان دربارهي مطالعه گفت: به بچهها پیشنهاد میکنم دایرهی مطالعهی خود را گسترش دهند و به خواندن تنها یک نوع ادبی، مثلاً شعر و یا داستان بسنده نکنند. آنها باید بیاموزند که جهان چیزهاي بسياري برای آموختن دارد، بچهها باید به دنبال یافتن پرسشهای خود از کتابی به کتاب دیگر سفر کنند و در یک یا چند ایستگاه متوقف نشوند. خواندن کتابهای گوناگون، درک بچهها را از پدیدهها وسعت میبخشد.
وي افزود: خواندن مجله نیز بسیار سودمند است و به بچهها کمک میکند. مجلهها به خاطر گوناگونی نوشتهها و نیز بهروز بودن قابل توجهاند و میتوانند کودکان و نوجوانان را با خود همراه کنند و در آنها شور و شوق خواندن به وجود بیاورند.
شاعر مجموعهي «كلاغ سهشنبه» بيان كرد: من در کودکی تا پیش از عضویت در کتابخانهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با كمبود کتاب روبهرو بودم. گاه کتابهایی میخواندم که برایم سنگین بودند و مناسب سن و سالم نبود مانند کتابهای دکتر شریعتی.
مرادي افزود: وقتی پایم به مرکز شمارهي دو کانون پرورش فكري کودکان و نوجوانان باز شد، کتابها به سویم سرازیر شدند: «رازهای هیساکو»، «کوههای سفید»، «شهر طلا و سرب»، «لکلکها بر بام»، «پولینا چشم و چراغ کوهپایه»، «تیستو ِسبز انگشتی»، «برده رقصان»، «بچههای جهان»، «طوطی سبز هندی»، «کودک سرباز و دریا» و کتابهای ژول ورن را هم دوست داشتم.
او ادامه داد: ژول ورن، یاری رسان ِ تخیلم بود و مرا با خود به سرزمینهای دور میبرد. کتابهای آیزاک آسیموف را هم میخواندم. از چارلز دیکنز و مارک تواین خاطرهی خوب دارم و با تام سایر و هکلبری فین و الیورتویست و دیوید کاپرفیلد روزهای خوشی را سپری کردهام. شازده کوچولو هم کتابی دوست داشتنی بود.
اين شاعر كودك و نوجوان گفت: الان شرایط عوض شده است. کتاب به آسانی در دسترس بچههاست. کافیست بخواهند که بخوانند. کافیست طلب کنند تا کتابهای دلخواه خود را به دست آورند.
او دربارهي كتابهايي كه در كتابخانهاش دارد، گفت: در کتابخانهی خانهام بیشتر کتابهای ادبی یافت میشود از مجموعه شعر شاعران معاصر گرفته تا دیوان شاعران کلاسیک، رمان و مجموعه داستان هم دارم. از آنجا که در رشتهی زبان انگلیسی درس خواندهام، کتابهای انگلیسی و زبانشناسی هم دارم. کتابهای کودک و نوجوان هم که جای خود را دارند. من نيز مانند خیلیهای دیگر جای کافی برای کتابها در اختیار ندارم. بعضی از کتابهایم را در کارتن نگهداری میکنم و مدتهاست از آنها بیخبرم. شرایط زندگی بهگونهای است که در آپارتمانها نمیتوان کتابخانههای درست و حسابي به راه انداخت.
وي در پايان دو شعر خود را به نوجوانان تقديم كرد:
قلهی خوشبخت
قلهای خوشبخت هستم
خانهام بالای کوه است
آشنا با من در آنجا
آسمان با شکوه است
صبحها دست نوازش
میکشد خورشید بر من
شب به شب اطراف من را
میکند مهتاب روشن
با من آنجا دوست هستند
چند تکه ابر زیبا
گاه یک رنگین کمان هم
میشود همبازی ما
زیر پایم تا بخواهی
رود و دره، صخره و سنگ
گرچه من در اوج هستم
میشود گاهی دلم تنگ
پیش من ایکاش میشد
قلهای دیگر بیاید
تا غم تنهایی من
در کنارش سر بیاید
کلاغ سهشنبه
چه روز ساکت و سردی!
سهشنبه اول دی بود
کلاغی آمد و پر زد
در آسمان مه آلود
کلاغ خواند و تو خوشحال
میان کوچه دویدی
چه قارقار قشنگی
از آن کلاغ شنیدی
کلاغ، ساده و تنها
کلاغ، زل زده در تو
در آن سهشنبهی ابری
کلاغ ِ حادثهای نو
نظر شما