محمدرضا شمس كه علاقهي زيادي به افسانهها دارد، از مدتي پيش مشغول جمعآوري هزار افسانهي ايراني است. او كه تا كنون نزديك به 600 افسانه را جمعآوري كرده، ميخواهد همهي آنها را با روايتي تازه براي نوجوانان در يك مجموعه منتشر كند.
از طرفي ديگر نوجواناني كه به داستانهايي با حال و هواي افسانه و اسطوره علاقهمندند هم اين نويسنده را خوب ميشناسند. او كه خود علاقهي زيادي به افسانهها دارد كتابهايي مانند «افسانههاي كچل»، «افسانههاي نامادري»، «افسانههايي از احمقها»، «افسانههاي خيالانگيز» و «قصهي اميرحمزهي صاحبقران» را نوشته يا ترجمه كرده است.
اينروزها دلمشغولي اين نويسنده، جمعآوري هزار افسانه براي تبديل آنها به يك مجموعه است تا نوجوانان علاقهمند به اين حوزه بتوانند مرجع مناسبي در اين زمينه داشته باشند. شمس در اينباره به ايبنا نوجوان گفت: «اين مجموعه «هزار و يك افسانه» نام دارد كه قرار است به همت انتشارات «محراب قلم» منتشر شود. اين مجموعه شامل هزار افسانه است كه البته جمعآوري آنها كار بسيار وقتگير و مشكلي است. خصوصاً كه ترجيحمان جمعآوري افسانههاي ايراني است و ما در اين رابطه منابع خيلي كمي داريم.»
نويسندهي «قصهي بهار» در ادامه گفت: «تا كنون نزديك به 600 افسانهي ايراني را پيدا كردهام كه البته ممكن است ميانشان چند افسانهي تكراري باشد.»
او دربارهي منابع مورداستفادهاش براي جمعآوري اين افسانهها هم گفت: «منابع مكتوب ما در زمينهي افسانههاي ايراني محدود است و گرچه دوست داشتم از منابع دستاولتري استفاده كنم اما سراغ آثاري نظير الهينامه، مرزباننامه، كليله و دمنه، هزار و يك شب و آثار مولوي و عطار هم رفتهام و از ميان آنها، بخش هايي را كه بيشتر به افسانه نزديكاند انتخاب كردهام. البته غير از اينها از كتابهايي كه در زمينهي افسانههاي ايراني منتشر شدهاند هم استفاده كردهام چون به جرأت ميتوانم بگويم تا كنون هر كتابي را در اينباره منتشر شده، خواندهام.»
قصهها و افسانههايي كه شمس در دوران كودكي از اطرافيانش شنيده از ديگر منابع او براي جمعكردن افسانههاي اين مجموعه است. خودش ميگويد: «من از كودكي با افسانهها بزرگ شدهام. عمه و مادربزرگم مَتَلها، افسانهها و ترانههاي فولكلوريك(فرهنگ شفاهي و عاميانه) زيادي ميدانستند و پدرم نيز قصههاي قرآني و افسانههاي شاهنامه را خوب ميدانست. به همين دليل من هم به اين موضوع علاقهمند شدم. مدتي هم در روستاهاي اطراف اراك و استان مركزي رفتم و با مردم دربارهي قصهها و افسانههايشان صحبت و همهي آنها را ضبط كردم كه حتماً در نوشتن داستانهاي مجموعه از آنها كمك مي گيرم.»
شمس دربارهي ويژگيهاي مجموعهي «هزار و يك افسانه» گفت: «تمام تلاشم اين است كه اين مجموعه شامل افسانههاي كاملاً ايراني باشد. علاوه بر اين چون مخاطب افسانهها نوجواناناند نبايد طولاني باشند و قرار است هر افسانه حداكثر 5 صفحه باشد. ضمن اينكه من در اين مجموعه روايت خودم از افسانهها را ارائه ميدهم و ميخواهم به عنوان راوي اين اجازه را به خودم بدهم كه دخل و تصرفي در آن داشته باشم مثل اتفاقي كه درمورد افسانههاي شفاهي افتاده و هر كس روايت خود را از آنها گفته است. همچنين تلاش ميكنم اين مابع، زبان خاصي داشته باشند و در عين حال خيلي دور از زبان افسانهها نباشد. برخي از دوستان زبان افسانهها را ادبي كردهاند در حاليكه افسانهها زبان محاورهاي دارند و پر از ضربالمثل و تكه كلاماند.»
نويسندهي «خواب و پسرك» ميخواهد مجموعهي «هزار و يك شب» به منبعي براي افسانههاي ايراني تبديل شود: «آرزو دارم اين مجموعه مانند كاري كه برادران گريم دربارهي افسانههاي آلماني انجام دادهاند اثري ماندگار شود. البته حتماً اين كار كم و كاستيهايي خواهد داشت اما ميخواهم كار قابل قبولي انجام دهم. براي ارائهي اثر قابل قبول هم بايد زحمت كشيد بنابراين تمام شدن اثر سه تا چهار سال طول ميكشد.»
اين نويسنده از همهي كساني كه دربارهي افسانههاي ايراني منبعي دارند درخواست كمك كرد تا او را در جمعآوري اين افسانهها ياري كنند: «از همهي اساتيدي كه در اين زمينه منبع و مرجعي دارند يا حتي افسانهاي شفاهي ميدانند دست ياري دراز ميكنم. من تلاش ميكنم نوجوانان ايراني در اين مجموعه افسانهي تكراري نخوانند و يك مرجع مناسب از افسانهها را در اختيار داشته باشند. براي اينكار بايد هزار افسانه را جمع كنم كه نيازمند همكاري دوستان ديگري است كه در اين زمينه فعاليت داشتهاند.»
نظر شما