جمالالدین اكرمي درباره هدف از تلفيق تاريخ و زندگي مدرن در رمان «بازگشت پروفسور زالزالك» گفت: من در اين رمان تاريخ را در قالب داستاني تخيلي روايت كردهام و مخاطب به شوق ماجرا و طنز، اثر را ميخواند و از يافتههاي تاريخي بهره ميبرد.-
اين نويسنده كتابهاي كودك و نوجوان افزود: كودكان و نوجوانان بايد از تاريخ كشورشان آگاه باشند اما گاه خواندن تاريخ به شكل متن علمي برايشان خستهكننده است و ترجيح ميدهند تاريخ را در قالب داستان بخوانند. در «بازگشت پروفسور زالزلك»، من تاريخ را در اين قالب روايت كردهام و مخاطب به شوق ماجرا و طنز اثر را ميخواند و از يافتههاي تاريخي بهره ميبرد.
وي درباره بهرهگيرياش از واقعيت در «بازگشت پروفسور زالزالك» توضيح داد: اين داستان بر اساس يافتههاي مستند از تاريخ ايران نوشته شده است. مدتي پيش به صورت تصادفي غاري در استان لرستان كشف شد كه ماجراي كشف آن نيز خواندني است.
اكرمي ادامه داد: در اين منطقه، يك شكارچي قوچي را دنبال ميكند. قوچ ناپديد ميشود و پس از گذشت مدت كوتاهي در حالي در مقابل ديدگان شكارچي ظاهر ميشود كه بدنش مرطوب است اما در آن منطقه منبع آبي وجود نداشته است. اين شكارچي با تفحص در منطقه متوجه وجود غاري باستاني ميشود كه به غار داستان اين كتاب شباهت دارد.
وي درباره تاثير رمان «سفر به مركز زمين» بر كتاب «بازگشت پروفسور زالزالك» اظهار كرد: من هيچ اشكالي در اين نميبينم كه ادبيات، ادامه گذشته باشد. مگر ميتوانيد «جنگ و صلح» و كليدر را از هم جدا كنيد؟ پوشكين هم نقل قول معروفي در اينباره دارد و ميگويد: «همه ما از زير شنل «گوگول» بيرون آمدهايم. رگههاي هنر از هم جداييناپذيرند.»
نويسنده «دختر، پرنده و چشمهايش» افزود: البته بخش زيادي از اين تاثير ناخودآگاه بوده است اما بخشي كه «مانا» استخوانها را از غار برميدارد و به زمان حال ميآورد تاثير مستقيم داستان «ژول ورن» است.
او درباره پايان داستان توضيح داد: در ابتدا، پايان داستان را به اين شكل نوشتم كه پروفسور زالزالك و گروهش پيش از زمان شكستشان در ثبت اختراع به زمان حال بازميگردند به موزه ميروند و اختراعشان را اثبات ميكنند اما موانعي در اين راه ايجاد شد و مجبور به تغيير داستان شدم. البته نميخواستم كه پايان داستان نيز كاملاً شبيه اثر ژول ورن شود.
اكرمي با بيان اين نكته كه شخصيت آقاي «تجربهكار» در اين داستان، شخصيتي واقعي است در اين مورد توضيح داد: من آقاي تجربهكار را ملاقات كردهام. كسي كه به صورت تجربي در زمينه باستانشناسي و زمينشناسي كار كرده و به دليل يافتههايش چند دكتراي افتخاري از دانشگاههاي غربي به دست آورده است.
وي افزود: من يادداشتها و مقالههاي آقاي تجربهكار را خواندم. تحقيقات زيادي بر روي بخشهاي تاريخي و هنري اثر انجام دادم و فيلمهايي از آثار باستاني مختلف همچون آثار جيرفت را مشاهده كردم. اين تحقيقات در نوشتن داستان «بازگشت پروفسور زالزالك» كمك زيادي به من كرد.
اين نويسنده درباره شخصيت «كاپيتان» در كتابش اظهار كرد: تا قبل از طوطي همه چيز واقعي بود. با افزودن طوطي كه هوشيارانه در بحثها وارد ميشود، تصميم داشتم بچهها را براي پذيرش اين موضوع آماده كنم كه قرار است يك داستان تخيلي را بخوانند؛البته اين شخصيت، طنز داستان را نيز پررنگتر ميكند.
نظر شما