چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۵
اسلامي كردن علوم راهي جز روي آوردن دوباره به حكمت الهي ندارد

غلامرضا اعواني، نويسنده، مترجم و صاحب‌نظر حوزه انديشه، در نشست الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت گفت: علوم قديم به دنبال شناخت حق بودند اما هدف علوم جديد تسخير عالم است. اين علوم از حكمت الهي جدا شده‌اند و بنابراين، براي اسلامي كردن علم راهي جز روي آوردن دوباره به حكمت نداريم.-

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، هفتیمن نشست از مجموعه نشست‌های الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با سخنرانی دکتر غلامرضا اعوانی از سوی گروه مطالعات توسعه اسلامی موسسه توسعه و تحقیقات اقتصادی دانشگاه تهران عصر سه‌شنبه (22 آذر) در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران برگزار شد. اين سخنراني به بررسي انديشه‌ها و مباني پيشرفت و توسعه اختصاص داشت.

اعواني در ابتداي سخنانش گفت: دو مفهومي كه در دو دهه گذشته مورد بحث فراوان قرار گرفته‌اند، مفهوم توسعه و توسعه پايدارند. پرسش ما اين است كه اين نظريه در چه زماني در سير انديشه و فرهنگ بشري پديدار شد. در اين سخنراني سعي مي‌كنم نشان دهم كه مفهوم توسعه و نظريه پيشرفت به معنايي كه اكنون به كار مي‌بريم، در هيچ يك از فرهنگ‌هاي گذشته وجود نداشته است و آغاز آن را از دوره رنسانس و كمال آن را در دوره مدرن بايد جست‌وجو كرد.

وي بررسي علم را بدون فلسفه و نظر ناقص دانست و گفت: فلسفه، نظر كردن در چيزهاست. با مطالعه كتاب‌ها و رسايل ابن‌سينا درمي‌يابيم كه اين فيلسوف از بزرگ‌ترين تدوين‌كنندگان روش‌شناسي علوم است. فايده فلسفه، نظر است. علم موضوعات بديهي را بررسي مي‌كند، در حالي كه فلسفه،‌ بديهيات را موضوع انديشه خود قرار مي‌دهد.

استاد دانشگاه شهيدبهشتي ادامه داد: افلاطون نيز درباره تفاوت فلسفه و علم معتقد است كه علوم، فرضيه دارند اما فلسفه هيچ فرضيه و پيش‌فرضي ندارد. بسياري از مسايلي كه علم آن‌ها را مسلم فرض مي‌داند، از نظر فلسفه قابل شك‌اند.

وي با بيان اين كه «متاسفانه علوم امروزي ارتباط‌شان را با حكمت الهي از دست داده‌اند» بيان كرد: اگر قرار باشد علوم را اسلامي كنيم، راهي جز متوسل شدن به حكمت نداريم و تنها با اعتقادات نمي‌توان علوم را اسلامي كرد.

اعواني درباره پيشينه تاريخي مفهوم توسعه و پيشرفت گفت: اگر در تمام كتاب‌هاي قديمي جست‌وجو كنيم، مفهوم توسعه را نمي‌يابيم. بزرگ‌ترين مورخان در كتاب‌هايشان بيان كرده‌اند كه مفهوم توسعه و پيشرفت در دوره پيش از رنسانس وجود نداشت.

وي افزود: اين ايده به معناي امروزي، پس از رنسانس در غرب ايجاد شد. از سوي ديگر، نظريه‌اي بسيار قوي وجود دارد كه مخالف نظريه پيشرفت است و از آن با عنوان «انحطاط تاريخي» ياد مي‌شود. كتاب‌هاي افلاطون و همچنين اعتقادات آيين‌هاي زردشتي و هندي شامل اين نظريه‌اند. نظريه انحطاط بر اساس معنويات الهي بنا شده است و از همين رو، باورمندان به اين نظريه، انحطاط را به معناي از ميان رفتن معنويات معنا مي‌كردند. كتاب «دانيال» در نزد يهود نيز به انحطاط معنويات بشري اشاره كرده است.

اعواني با بيان اين كه «نظريه پيشرفت در دوره رنسانس با علم جديد گره خورد» گفت: اين پيوند، تحولي را در ديدگاه علمي و فلسفي بشري به وجود آورد. در ديدگاه قديمي، انسان تنها براي خداوند و نه براي عالم آفريده شده بود. قرآن نيز چندين بار به مسخر شدن آسمان‌ها و زمين براي انسان‌ها اشاره مي‌كند. انسان متناهي كه امكان معرفت نامتناهي دارد، از بزرگ‌ترين معجزات است و خليفه‌الله بودن انسان به او چنين ويژگي را داده است.

مترجم كتاب «تاريخ فلسفه از دكارت تا لايب‌نيتس» افزود: توجه انسان در دوره جديد، از خدا به انسان معطوف شد كه همان اومانيزم است. مقصود از اين سخن، بي‌اعتقادي غربيان نيست، بلكه آنان پس از رنسانس، در نگاه به موضوعات، انسان را مبنا قرار مي‌دادند. در دوره رنسانس بود كه غربيان شروع به كشف عالم كردند. در برخي از كتاب‌ها گفته شده است كه غربيان تا پيش از رنسانس از وجود چين و هند آگاهي نداشتند و سرزمين‌هاي اسلامي را انتهاي دنيا مي‌پنداشتند.

اعواني با اشاره به جدا شدن راه دين از وحي در دوره جديد گفت: به اين طريق بود كه راه علم از حكمت الهي جدا شد و دوگانگي بين فلسفه و علم پديد آمد. علم الهي در دوره قديم بالاترين علم بود. با توجه به اين توضيحات درمي‌يابيم كه اسلامي كردن علوم جز با روي آوردن دوباره به حكمت الهي ممكن نيست.

وي افزود: توسعه‌اي كه از آن سخن مي‌گوييم، در بستر علم جديد كه از حكمت الهي جدا شد، شكل گرفت. عقل نيز در دنياي جديد به عقل جزيي نزول مي‌كند. در دوره‌هاي قديم از جمله در بسياري از كتاب‌هاي افلاطون به دو مفهوم عقل كلي و جزيي برمي‌خوريم. بر اساس اعتقادات آنان عقل الهي، كلي‌نگر و بالارونده بود و عقل جزيي، جزيي‌نگر و پايين‌رونده.

اعواني ادامه داد: عقل جديد به معناي حكومت راسيوناليسم و عقل معاش است. مفهوم توسعه به معناي امروزي نيز در چنين فضايي شكل گرفت و باليد. اگر حكومتي بر اساس عقل جزيي بنا شده باشد، دو راه براي پيوند آن با عقل كلي وجود دارد كه يك راه، وحي و راه ديگر، حكمت است.

استاد دانشگاه شهيدبهشتي افزود: اگر اين توسعه كه اكنون حاكم بر دنياست ادامه يابد، بشر و دنياي او رو به نابودي خواهد رفت. هدف علم قديم شناخت حق بود اما علوم جديد، هدف تسخير طبيعت را دنبال مي‌كنند. نابودي بشر و طبيعت، غارت منابع طبيعي و همچنين ظلم و استعمار بي‌اندازه از جمله خسارات علوم بي‌حكمت است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط