خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) ـ حجتالاسلام عليرضا سبحانينسب، نويسنده و ويراستار آثار ديني و معرفتي:یکی از آفاتی که به صراحت میتوان گفت از سوی برخي روشنفكر نما ها گریبانگیر ادبیات فارسی شده است، توجه به ادبیات به عنوان ادبیات است. گاهی چنان ادبیات فارسی را پر رنگ میکنند و به اصطلاحات آرایهای ادبیات پرداخته میشود که گویا ادبیات تنها برای لذت بردن از الفاظ است. گاهی ادبیات در حدّ جدول کلمات متقاطع تنزل میکند.
یعنی انتظاری که از جدول است تا برخی اطلاعات را از شما بگیرد و شاید اطلاعاتی هم به شما ببخشد، خواندن متون ادبی شما را با الفاظی آشنا میسازد که ابتهاج درونی به شما میدهد و از خواندن یک شعر یا نثر شادمان و مبتهج میشوید. این ادبیات، دیگر رسالتی برای شکوفایی خلاقیتهای شما ندارد، رسالتی برای ساختن اخلاق شما ندارد، مسولیتی برای تربیت خانواده شما بر عهده احساس نمیکند، این ادبیات تعهدی برای تقویت ایمان و دینداری مخاطب خود ندارد.
به جرات میتوان گفت ماندگاری ادیبان گذشته ما و آثار فاخر آنان بیش از آنکه مدیون ادبیات باشد، مدیون ارايه حکمتها و انجام رسالت باروری عقل و توجه به آخرت انسانهاست.
ما همواره واژه حکیم را کنار بزرگان ادبیات خود داشتهایم. امروزه گاهی ادبیات چنان تنزل میيابد که گویی حکیمان ما یک سو هستند و ادبیان ما در سوی دیگر. چنانكه نمود این فکر را در جایزههای ادبی میتوان ديد. جایزههایی که اگر تکنیکهای داستاننویسی آن پررنگ باشد، جایزه میگیرند بیتوجه به محتوای عرضه شده و تعهدات و رسالت نانوشته نویسندگان!
از این رو نویسنده با صراحت و با صدای بلند میگوید؛ «من هیچ تعهدی نسبت به مخاطب ندارم. مخاطب اگر از اثرم خوشش آمد بخواند و گرنه نخواند». همین سخن شاید همان گره کور توجه خوانندگان به رمانهای خارجی و عبور از کنار رمانهای داخلی باشد. اگر قرار است کسی بدون توجه به رسالتش سخن بگوید، حتما آثار غرب در این زمینه هم از نظر تکنیک و هم از نظر سابقه از ما جلوترند. پس چرا مخاطب ما به داستانهای این ور آب که گاهی مشکل مجوز دارند و گاهی مشکل افه دینداری و گاهی دیگر مشکلات، بسنده کنند؟
با وجود اين وقتی کتاب «حکمتنامه پارسیان» که نقطه عطفی برای آشنا كردن نسل جوان با سرمایه غنی ادبیات ما و ارتباط جدی آن با فرهنگ دینی بود منتشر شد، دو برخورد متضاد را تجربه کردیم. برخی گفتند چرا ادبیات را خراب کردهاید؟ اگر نوشتهاید فارسی پس چرا آیه و روایت در آن آوردهاید مگر اینها عربی نیست؟ و برخی با پدر بیامرزی از آشنا شدن با عظمت فکری بزرگان ادبیات خودمان سخن گفتند.
نگاه ادیبانه داشتن به «کلیه و دمنه» و بیتوجهی به حکمتهای آن غفلتی بزرگ و نابخشودنی است. توجه کردهاید که بزرگانی مانند آیتالله حسنزاده آملی که نسبت به عمر و وقت خود بسیار حساساند روی این متن ادبی کار میکنند. اين اقدامشان چه معنایی دارد؟ یعنی این متن یک متن ادبی صرف نیست. این متن به گونهای تفسیر برخی آیات قرآن یا سخنان انبیاست. این چیزی است که گاهی برخي روشنفكر نماها ي ما میخواهند خود را به فراموشی بزنند و نسل جدید را بیگانه از این سرمایه غنی تربیت کنند. کسانی که علاقهمند به ساختار زندگی غربیاند به یقین نمیتوانند ادبیات حکیمانه ایرانزمین را تحمل کنند. چون ادبیات به آنان میگوید؛ «بی دینی یعنی بی ادبی».
کار فاخر ادبی باید متناسب با ذائقه مخاطب نوشته شود. اینکه بخواهیم ذائقه مخاطب را عوض کنیم، یعنی ارتقا بدهیم، کار خوبی است اما نیازمند تجربههای زیباست و نمیتوان تنها با ادعای اینکه این اثر را به گونهای تولید کردهایم که ذائقه مخاطب را عوض کنیم، کار را پيش برد.
شنبه ۱۰ دی ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
نظر شما