ايبنا نوجوان: طاهره ايبد از ابتداي دهه‌ي شصت و با نوشتن داستان «صالح» به دنياي نويسندگي وارد شد و تاكنون بيش از سي كتاب براي كودكان و نوجوانان نوشته است. او كه گاهي به دنياي ادبيات بزرگ‌سالان هم سر مي‌كشد، توانسته در جشنواره‌هاي «پروين اعتصامي»، «سلام بچه‌ها»، «كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان»، «ادبيات عاشورايي» و «جشنواره‌ي ادبيات قرآني» موفقيت‌هايي را كسب كند.
«ايبد» سال 1342 در شيراز به دنيا آمده و خاطرات دوران كودكي و نوجواني‌اش هم مربوط به اين شهر است: «در شيراز رودخانه‌اي هست كه از ميان شهر مي‌گذرد. يادم مي‌آيد هرسال نزديك عيد همه فرش‌هايشان را در آن رودخانه مي‌شستند. من هم هميشه همراه مادرم به آن‌جا مي‌رفتم تا به او كمك كنم. گرچه بيش‌تر از كمك كردن، سرگرم بازي مي‌شدم؛ مخصوصاً با ماهي‌هايي كه در گودال‌هاي كنار رودخانه بودند كه البته بعدها فهميدم بچه قورباغه بودند!»
نويسنده‌ي «پيغامي براي ابر پنبه‌اي» از اين بچه قورباغه‌ها خاطراتي دارد: «مادرم هيچ‌وقت براي سفره‌ي هفت سين ماهي گلي نمي‌خريد. من هم كه خيلي ماهي دوست داشتم يك روز كه مادرم خانه نبود به كنار رودخانه رفتم و چند ماهي كوچك گرفتم و در حوض حياط‌مان انداختم. وقتي مادرم به خانه برگشت فرياد زد «اين بچه قورباغه‌ها را كي انداخته تو حوض؟» تازه آن وقت بود كه فهميدم ماهي نگرفته‌ام، بلكه بچه قورباغه گرفته‌ام! مادرم مجبورم كرد همه‌ي آب حوض را خالي كنم و دوباره پر كنم!»
اين نويسنده‌ي شيرازي درباه‌ي يكي از رسم‌هاي مردم اين شهر در روز اول فروردين هم گفت: «در روز اول بهار همه‌ي مردم پيش از طلوع آفتاب از خواب بيدار مي‌شدند. همه، يك قلوه سنگ به دست مي‌گرفتند و آن را به دور تا دور زمين خانه مي‌كوبيدند. يادم مي‌آيد هر سال روز اول فروردين صداي سنگ زدن در همه‌ي محله به گوش مي‌رسيد. مردم اعتقاد داشتند با اين كار زميني كه در طول زمستان خواب بوده، بيدار مي‌شود و رويش دوباره را آغاز مي‌كند. به نظر من پشت هر يك از رسم و رسوم ما ايرانيان حكمتي نهفته است. در اين رسم هم بيداري انسان پيش از طلوع آفتاب، نشانه‌ي اهميت تلاش روزانه است كه در بيداري جامعه، تلاش و تكاپوي آن تاثيرگذار است.»
برنده‌ي جايزه‌ي «پروين اعتصامي» نوروز را يكي از مهم‌ترين سنت‌هاي قديمي ايران مي‌داند كه پاي‌بندي به آن خاطرات شيرين‌تري را براي‌مان به يادگار مي‌گذارد: «من اسفند ماه را خيلي دوست دارم چون همه‌ي مردم در تكاپو هستند و خودشان را براي استقبال از بهار كه سنت ملي است آماده مي‌كنند. اين پاي‌بندي باعث حفظ هويت ملي‌ما مي‌شود و خاطرات بهتري را براي نسل‌هاي نوجوان و جوان رقم مي‌زند. من فكر مي‌كنم حفظ آيين‌ها و دور هم بودن‌ها باعث مي‌شود بچه‌ها بيش‌تر از زندگي لذت ببرند.»
نويسنده‌ي «خانواده‌ي آقاي چرخشي» براي گذراندن تعطيلات نوروز مطالعه‌ي چند كتاب را به نوجوانان پيشنهاد كرد كه در سال گذشته و در قالب طرح رمان نوجوان امروز منتشر شده‌اند: «رمان‌هاي «هستي» از فرهاد حسن‌زاده، «دختري با روبان سفيد» از مژگان كلهر، «فقط يك دقيقه كافي است» از آتوسا صالحي و «لالو» اثر يوسف قُوجُق را به بچه‌ها پيشنهاد مي‌كنم. مجموعه كتاب‌هاي «آقاي گام» هم شيريني و طنز خاصي دارد كه رضي هيرمندي خيلي خوب از پس ترجمه‌ي آن برآمده است.»
ايبد براي خواهر و برادرهاي كوچك‌تر ما هم كتاب‌هاي «آبي كوچولو» اثر «گی چپمن» و «پيتر پن» اثر «جيمز ماتيوبري» را پيشنهاد كرد.
اين عضو انجمن نويسندگان كودكان و نوجوانان، در آخر براي كودكان و نوجوانان شادي آرزو كرد: «آرزويم در سال جديد شادي عميق براي همه‌ي مردم است. اميدوارم شادي مانند باران رحمت فروردين‌ماه بر سر مردم ببارد.»
دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۳
نظر شما