سه‌شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۴:۰۰
خانمي كه شما باشيد

ايبنا - خواندن يك صفحه از‌‌ يك كتاب را مي‌توان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعه‌اي از اكسير دانايي، لحظه‌اي همدلي با اهل دل، استشمام رايحه‌اي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...

 
چشمان غزلخوان
پرانتز باز:
دفتر قبلي‌ام «حال و حوایی از ترنج و بلوچ» كه منتشر شد از پخشش راضی نبودم و دست آنهايی كه می‌خواستم نرسيد. گله دوستان از نيافتن و يك سری دلايل ديگر دست به دست هم داد و بر آن شدم تا گزيده‌ای از آن دفتر به اضافه چند كار جديدی كه بعد از‌ آن مرتكب شده‌ام را در اين مجموعه به چاپ برسانم. خداكند اين مجموعه قدمی رو به جلو بوده باشد.
: پرانتز بسته

باد می‌آيد و از قافيه‌ها می‌گذرد
از غزل‌های من زخم‌نما می‌گذرد

باد يك آه بلند است كه گاهی دم عصر
نرم می‌آید و از بغض خدا می‌گذرد

بوی آويشن كوهيست كه می‌آيد يا…
باد از خرمن موهای رها می‌گذرد؟

زنده روديست پريشان وسط پيچ و خمش
شب جدا می‌گذرد … شعر جدا می‌گذرد

چند قرن است كه يلدای من كهنه چنار
به غزلخوانی چشمان شما مي‌گذرد

باد می‌آيد و «رخساره بر افروخته است»
شايد «از كوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذرد»

صفحات 22 و 23/ خانمی كه شما باشيد/ حامد عسكری/ انتشارات شانی/ چاپ سوم/ سال 1391/ 72 صفحه/ 3000 تومان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها